کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


آخرین مطالب


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



شک به نفع متهم، با کودک بر اساس نظام خاص دادرسی نوجوانان برخورد شود.[۲۰]
جزء«الف» بند «۳» ماده ۴۰ کنوانسیون، یکی از تکالیف اعضا را به این شرح بیان می‌دارد. «تعیین آستانه حد‌اقلی سن که در پایین‌تر از آن فرض بر این است که اطفال فاقد قابلیت برای نقض حقوق کیفری هستند»
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در پاراگراف ۳۰ نظریه تفسیری حقوق کودک۲۰۰۷ چنین آمده است:« بند ۳ ماده ۴۰ کنوانسیون، کشورهای عضو را ملزم می‌دارد که در کنار سایر الزامات، پیش‌بینی حداقل سنی را که اطفال در پایین‌تر از آن فاقد قابلیت برای نقض حقوق کیفری فرض می‌شوند در دستور کار قرار دهند. اما خود کنوانسیون حداقل سنی بخصوص را در این زمینه ذکر نکرده است. تفسیر کمیته از این مقرره این است که دولت‌های عضو متعهد هستند که حداقل سن مسؤولیت کیفری را مشخص سازند. این حداقل سن لوازمی به شرح ذیل دارد:
اطفالی که در سنی پایین‌تر از حداقل سنی مزبور، مرتکب جرم می‌شوند نمی‌توان در قالب رسیدگی کیفری مسئول تلقی نمود. حتی اطفال(بسیار) کوچک هم در حقیقت واجد قابلیت نقض حقوق کیفری هستند ولی چنان چه این گونه اطفال در سنی کمتر از حداقل سن لازم برای مسؤولیت کیفری دست به ارتکاب جرم زنند فرض غیر قابل رد (‌بدون امکان اثبات خلاف) این است که در قالب آیین دادرسی کیفری نمی‌توان آن‌ها را رسما متهم و مسئول قلمداد نمود. البته برای این گونه اطفال نیز در صورت لزوم، با رعایت اصل اقرب به منافع طفل می‌توان اقدامات حمایتی خاصی را در نظر گرفت.
اطفالی که در زمان ارتکاب جرم (یا به تعبیر دیگر در حین نقض حقوق کیفری) حائز سن حداقل لازم برای مسؤولیت کیفری بوده و یا بالاتر از این سن ولی کمتر از ۱۸ سال داشته‌اند، می‌توانند رسما متهم شده و مشمول آیین دادرسی کیفری قرار گیرند. در عین حال این رسیدگی و از جمله نتیجه نهایی آن باید با تبعیت
کامل از اصول و مقررات کنوانسیون به نحوی که در نظریه کلی حاضر تشریح گردیده انجام یابد.[۲۱]
در پاراگراف ۳۳ نظریه تفسیری حقوق کودک ۲۰۰۷ چنین آمده است:« کمیته از دولت‌های عضو می‌طلبد که حداقل سن برای مسؤولیت کیفری خود را به سطح دوازده سالگی پایین نیاورند زیرا حداقل سنی بالاتر مثلا چهارده یا شانزده سالگی به تحقق نظام مطلوب دادرسی صغار که مطابق جزء بند «۳» ماده ۴۰ کنوانسیون، بدون توسل به رسیدگی قضایی به امور مربوط به اطفال معارض قانون رسیدگی می کند حکم خواهد کرد. البته مشروط بر این که حقوق انسانی اطفال و تضمینات قانونی نیز کاملا رعایت شوند. به همین لحاظ از دولت‌های عضو انتظار می‌رود که در گزارش‌های تسلیمی خود، با ارائه جزییات دقیق به کمیته اطلاع دهند که با اطفال کمتر از سن مسؤولیت کیفری به نحو پیش بینی شده در قوانین آن‌ها، چنان چه ناقض حقوق کیفری شناخته و یا مظنون یا متهم به نقض آن باشند چگونه رفتار می‌شود و چه تضمیناتی از لحاظ قانونی وجود دارد که رفتار با این دسته از اطفال به اندازه رفتار با اطفال دارای سن حداقل یا بالاتر از آن، منصفانه و عادلانه باشد»[۲۲]
گفتار سوم: سن مسؤولیت کیفری کامل یا رشد کیفری
موضوع این گفتار پیرامون سن مسؤولیت کیفری کامل است که در بخش نخست به تعریف آن می‌پردازیم و در ادامه، ضوابط ناظر بر رشد کیفری در حقوق ایران و در حقوق بین المللی را مطرح خواهیم کرد.
الف- تعریف سن رشد کیفری یا مسؤولیت کیفری کامل:
رشد در لغت به معنای هدایت است و آن حالتی است در انسان که مانع از تضییع مال و صرف آن در راه‌های غیر عقلایی می‌شود و از نظر حقوقی رشد کیفیت نفسانی است که دارنده آن می‌تواند نفع و ضرر (رشد مدنی) یا حسن و قبح(رشد جزایی) را تشخیص دهد. چنین کسی را رشید گویند.[۲۳] فاقد این وصف اگر به حد جنون نرسد و صغیر نباشد سفیه خوانده می‌شود و صفت او را سفه گویند. رشد در اثر نمو قوای دماغی در شخص ایجاد می‌شود، تشخیص این امر در هر فردی به وسیله آزمایش در اموری که مناسب با وضعیت جسمانی اوست به عمل می‌آید تا قدرت و استعداد‌ او در ضمن اداره و تصرف او در اموال ثابت گردد. چنان چه دو شرط فوق نمو( جسمانی و نمو عقلانی) در کسی پیدا شود معلوم می‌شود که دوران صغر او خاتمه پذیرفته است. هر چند که رشد به مبنای قوای جسمی و دماغی شخص سنجیده می‌شود ولی همواره محیط اجتماعی و تعلیم و تربیت نیز در آن مؤثر می‌باشد به همین جهت کسی که بالغ ‌می‌شود یعنی به نمو جسمی لازم رسیده، الزاما رشید نیست. زیرا ممکن است به نمو عقلی و روحی لازم نرسیده باشد.[۲۴]
امروزه برخی صاحب نظران مسأله شرط بودن رشد در مسؤولیت کیفری را طرح کرده‌اند. ‌‌رشد جزایی عبارت است از آن که عقل به مرتبه‌ای از کمال برسد که بتواند مسؤولیت کیفری را تشخیص بدهد. اما اگر کسی عاقل باشد ولی نتوانسته باشد به مسؤولیت کیفری خود در مقابل عملی که انجام می‌دهد آگاهی داشته باشد، رشد جزایی ندارد. دلیل بر این مطلب این است که شخصی که نمی‌تواند تشخیص دهد عمل وی جرم است با دیوانه‌ای که او نیز نمی‌تواند تشخیص دهد عمل وی جرم است تفاوتی ندارد و اگر بنا باشد چنین شخصی را که قدرت تشخیص ندارد بتوانیم مجازات نماییم، لازم است که شخص دیوانه را نیز بتوانیم مجازات نماییم زیرا ملاک در مجازات تشخیص جرم است.[۲۵] مسأله مهمی که در عبارت بالا بدان اشاره نشد این است که معمولا در چه سنی کودک می‌‌تواند مسؤولیت کیفری و عواقب اعمال خود را تشخیص دهد. به نظر می‌رسد انسان در سنین پایین‌‌تر، حتی قبل از بلوغ می‌تواند زشتی و نادرست‌ بودن عمل را تشخیص‌‌‌ دهد. مسأله تشخیص خوبی و بدی به تنهایی کافی نمی‌باشد. بلکه باید فرد به میزانی از درک و شعور برسد که اولا قبح عمل را تشخیص دهد و ثانیا آثار و نتایج عمل خود را پیش‌بینی کند. در نتیجه تشخیص حداقلی خوبی و بدی عمل به تنهایی کافی نیست. کودکان تا حدی درک می‌کنند ولی برای پذیرش مسؤولیت کیفری این میزان کافی نیست. هم چنین نظریه شرط بودن رشد در مسؤولیت کیفری را به علامه حلی در کتاب تحریر الاحکام نسبت می دهند. اما به نظر می‌رسد با توجه به صدر و ذیل کلام علامه در مبحث شرایط قصاص و کتاب‌های دیگر ایشان منظور ایشان از به کار بردن این کلمه و رشد اصطلاحی نبوده است بلکه رشد در این‌جا به معنای عقل در برابر جنون است.[۲۶]
به هر حال به اعتقاد برخی مفهوم رشد عام است و اختصاص به امور مدنی و مالی ندارد و شامل امور کیفری نیز می‌شود. این مطلب را می‌توان از برخی روایات استنباط کرد. البته عرفی بودن اصطلاح رشد و تأکید برخی فقها بر این که رشد و سفه دارای حقیقت شرعیه نیستند مؤید این موضوع است که مفهوم رشد به مسایل مالی اختصاص ندارد.[۲۷] شایان ذکر است که در این مسأله ضمیمه کردن مباحث قرآنی درباره مسأله بلوغ رشد و اصطلاحات مسأله می‌تواند بسیار راه گشا باشد و در پایان می‌توان نتیجه گرفت که به نظر می‌رسد میزان درک صد در صد افراد برای پذیرش مسؤولیت ضروری است و محدوده ایجاد چنین ادراکی در اکثر مناطق دنیا بین ۱۵ تا ۱۸ سالگی تعیین شده است.
با توجه به ظهور تدریجی و غیر دفعی اراده و ادراک و قدرت تمیز در اشخاص اهلیت و صلاحیت شخص نیز به تدریج حاصل می‌شود، لذا همراه با این ظهور تدریجی فرد به تدریج باید با مراتبی از مسؤولیت جزایی و تحمل تبعات کیفری جرم مواجه شود. پس از گذر از این مرحله و ظهور کامل اراده و ادراک در فرد و در تحقق کامل تمیز، بلوغ و رشد به عنوان سه مؤلفه مهم مسؤولیت جزایی، ملزم به پاسخ کامل در قبال نتایج زیان بار جرم ارتکابی‌اش‌ می‌باشد. سنی که شخص پس از رسیدن به آن مشمول مسؤولیت تام جزایی و مقررات کیفری بزرگسال خواهد بود و تفاوتی با آن نخواهد داشت را سن بلوغ کیفری می‌گویند.[۲۸]
بنابر آن چه که گفته شد قوانین جزایی بر پایه فرض مسؤولیت کیفری بنا نهاده شده است. لذا شخص وقتی مسئول پاسخگویی به اعمال خود می‌باشد که دارای قدرت شعور و قوه تمیز و ادراک و آگاهی کافی باشد و با توجه به خصوص تدریجی و غیر دفعی این مسأله سنی که کودک در زیر آن سن فاقد درک و آگاهی و بالتبع عدم مسؤولیت برای پاسخ گویی بوده تا محدوده سنی مشخص که فرد پس از رسیدن به آن دارای ادراک و آگاهی کامل و در نتیجه قدرت پاسخگویی و مسؤولیت تام می‌باشد. اتخاذ سیاست جنایی افتراقی و مسؤولیت کاهش یافته برای افراد در فاصله سنی حداقل سن مسؤولیت کیفری تا سن بلوغ کیفری بدیهی به نظر می‌رسد.[۲۹]
ب- ضوابط ناظر بر رشد کیفری در حقوق ایران
در حقوق ایران بر خلاف رشد مدنی که نوعا تعریف شده و برای آن احکام و مقرراتی در مباحث مربوط به حجر و ولایت و امثال آن وضع گردیده است، عنوان رشد جزایی مورد توجه قرار نگرفته است و مقررات و احکام خاصی در این مورد وضع نشده است. لیکن این امر بدان معنا نیست که اصلا مسأله مورد عنایت قانون گذاران واقع نشده باشد. زیرا در اکثر قوانین جزایی کشورهای مختلف برای مسؤولیت کیفری اطفال و نوجوانان مراتبی را در نظر گرفته‌اند که با رعایت آن مراتب، عملا رشد جزایی هم مورد رعایت قرار خواهد گرفت.
در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ سن ۱۸ سال به صورت ضمنی به عنوان سن رشد کیفری شناخته شده است در حالی که تا پیش از آن مفهوم رشد صرفا اختصاص به امور مدنی داشت در قانون جزای ۱۳۹۲ از شبحه در کمال رشد و کمال عقل سخن گفته شده و برای اولین بار رشد به عنوان شرط مسؤولیت کیفری در جرایم مستلزم قصاص و حد شرعی شناخته شده است. علاوه بر سن بلوغ در هنگام ارتکاب جرم، مرتکب باید دارای قوه تمیز و تشخیص هم باشد تا مسؤول تلقی شود. بدین ترتیب چنان چه قاضی احراز کند که طفل خاطی علاوه بر بلوغ جسمانی در هنگام ارتکاب جرم دارای قوه تمیز و تشخیص بوده است می تواند نسبت به تعیین مجازات اقدام کند در غیر این صورت با احراز فقدان قوه تمیز کافی برای تحقق مسؤولیت، طفل مسؤول رفتار خود شناخته نمی‌شود و به جای مجازات دادگاه می‌تواند کودک را برای تربیت به سرپرست کودک بسپارد و یا به کانون اصلاح و تربیت اعزام کند. هم چنین درباره کودکان و نوجوانانی که مرتکب جرایم تعزیری می‌شوند(و نه جرایم مستوجب حد) و سن آن‌ها در زمان ارتکاب نه تا پانزده سال تمام شمسی است حسب مورد یکی از تصمیمات مذکور در بند الف و تبصره های ماده ۸۸ قانون ۱۳۹۲ را به مورد اجرا گذارد.[۳۰]
معیار بلوغ به عنوان نقطه پایان صغارت تأمین کننده ضرورت‌های زندگی امروز نیست و این به خصوص در مورد دختران که بلوغ زود هنگامی دارند انکارناپذیر است. همین مسأله باعث شده گروهی، حمایت‌های مربوط به حضانت طفل را تا زمانی که بالغ نشده و رشید می‌گردد پایدار بدانند.[۳۱]
ج- ضوابط ناظر بر رشد کیفری در حقوق بین الملل مربوط به دادرسی اطفال
در پاراگراف ۳۰ نظریه تفسیری حقوق کودک۲۰۰۷ چنین آمده است:‌ « مستفاد از گزارش‌های تسلیمی توسط دولت‌های عضو، وجود مقررات گوناگونی درباره حداقل سن لازم برای مسؤولیت کیفری است. طیف سنی مذکور از سنین بسیار پایین مانند هفت یا هشت سالگی شروع می‌شود و به حد بالای سن که موجب تحسین است یعنی چهارده یا شانزده سالگی ختم می‌شود. شمار نسبتا اندکی از دولت‌های عضو نیز از دو حداقل سنی متفاوت برای مسؤولیت کیفری استفاده می‌کنند. در این کشورها اطفال معارض قانون که به مرز حداقل پایین سنی رسیده یا از آن فراتر رفته‌اند ولی به حداقل سنی بالاتر نرسیده‌اند فقط در صورتی که در زمینه مورد نظر به کمال و رشد لازم رسیده باشند، واجد مسؤولیت کیفری فرض می‌شوند. ‌ارزیابی این رشد و کمال بر عهده قاضی یا دادگاه محول شده بدون این که جلب نظر متخصص روان شناس ضرور‌ی باشد این وضع عملا موجب می‌شود که در مورد جرایم مهم‌تر حداقل سنی پایین‌تر ملاک عمل قرار گیرد به همین جهت نظام دارای دو حداقل سنی متفاوت نه تنها موجب ابهام و تردید می‌شود بلکه اختیارات فراوانی را به دادگاه یا قاضی محول می‌کند که ممکن است به پیدایش رویه‌های تبعیض آمیز منتهی گردد. نظر به وجود این طیف متنوع از سنین حداقل برای تحقق مسؤولیت کیفری کمیته ارائه رهنمودها و توصیه‌های روشن به دولت‌های عضو در ارتباط با حداقل سن لازم برای مسؤولیت کیفری را ضروری می‌بیند».[۳۲]
در پاراگراف ۳۲ نظریه تفسیری حقوق کودک ۲۰۰۷ چنین آمده است: «مقرره چهارم از مجموعه قواعد پکن توصیه می‌کند که با درنظر داشتن واقعیات مربوط به رشد عاطفی، روانی و ذهنی، سن شروع مسؤولیت کیفری نباید در سطح سنی بیش از اندازه پایینی تعیین شود. در تبعیت از این ضابطه کمیته نیز به دولت‌های عضو توصیه کرده است که از تعیین سنین بیش از حد پایین برای مسؤولیت کیفری اجتناب نموده و حداقل سن مسؤولیت کیفری موجود خود را اگر پایین‌تر از اندازه است به سطحی که از نظر بین المللی قابل قبول باشد افزایش دهند. از این توصیه‌ها می‌توان نتیجه گرفت که حداقل سن مسؤولیت کیفری کمتر از دوازده سال از نظر کمیته به لحاظ بین المللی قابل قبول نیست. دولت‌های عضو ترغیب می‌شوند که حداقل‌های پایین‌تر را به سطح دوازده سالگی که در تمام موارد مطلقا باید رعایت شود افزایش دهند و حتی هم چنان به افزایش این حداقل به سطوح بالاتر سنی ادامه دهند.»[۳۳]
در پاراگراف ۳۴ نظریه تفسیری حقوق کودک ۲۰۰۷ چنین آمده است: « کمیته مایل است از رویه‌ای که به موجب آن مثلا در مواردی که طفل به ارتکاب جرم مهمی متهم شده و یا طفل برای داشتن مسؤولیت کیفری دارای رشد کافی انگاشته می‌شود، استثناآتی بر قاعده حداقل سن لازم برای مسؤولیت کیفری تجویز می‌گردد، ابراز نگرانی نماید. کمیته قویا توصیه می‌کند که دولت‌های عضو حداقل سنی را برای مسؤولیت کیفری تعیین کنند که حتی به صورت استثنایی سن پایین‌تر را اجازه ندهند.»[۳۴]
در پاراگراف ۳۶ نظریه تفسیری حقوق کودک۲۰۰۷ آمده است: نکته دیگری که کمیته مایل است توجه دولت‌های عضو را به آن جلب نماید موضوع سقف سنی مربوط به اعمال قواعد دادرسی صغار می‌باشد. اجرای این قواعد ویژه- که مشتمل بر قواعد مخصوص آیین رسیدگی از یک سو و قواعد مربوط به قضازدایی و تدابیر واکنشی مخصوص از سوی دیگر است- با تحقق حداقل سن لازم برای مسؤولیت کیفری مقرر در قوانین کشور مورد نظر شروع و شامل حال تمامی اطفالی می‌شود که در زمان ارتکاب جرم ادعایی (یا اعمال قابل مجازات به موجب حقوق کیفری) هنوز به سن هجده سالگی نرسیده باشند.[۳۵]
در پاراگراف ۳۷ نظریه تفسیری حقوق کودک ۲۰۰۷ آمده است: کمیته مایل است به کشورهای عضو متذکر شود که برای هر طفلی که مظنون یا متهم به نقض حقوق کیفری یا ناقض آن شناخته می‌شود این حق را پذیرفته‌اند که با وی، منطبق با ماده ۴۰ کنوانسیون رفتار شود. معنای این حق آن است که با هر شخصی که در حین ارتکاب جرم ادعایی، کمتر از ۱۸ سال تمام داشته، باید بر طبق قواعد دادرسی صغار رفتار شود.[۳۶]
در پاراگراف ۳۸ نظریه تفسیری حقوق کودک ۲۰۰۷ آمده است: بر این اساس، توصیه کمیته این است که آن دسته از دولت‌های عضو که قابلیت اعمال قواعد دادرسی صغار خود را به اطفال کمتر از شانزده سال(یا حتی سنین کمتر) محدود می‌سازند و یا به عنوان استثناء بر قاعده کلی، اجازه می‌دهند اطفال شانزده یا هفده ساله به عنوان مجرمین بالغ تلقی شوند، به منظور اعمال دقیق و بدون تبعیض قواعد دادرسی صغار خود نسبت به تمامی اشخاص کمتر از سن هجده سالگی، قوانین خود را تغییر دهند. کمیته از این که برخی دولت‌های عضو، نسبت به اشخاص هجده ساله یا بزرگ‌تر، معمولا تا سن بیست و یک سالگی، به عنوان قاعده کلی یا در شرایط خاص، اجرای قواعد و مقررات دادرسی صغار را تجویز می‌نمایند خشنودی خود را ابراز می‌دارد.[۳۷]
گفتار چهارم: سلب آزادی و انواع آن
وقتی فردی از سوی حکومت به ارتکاب جرمی متهم می‌شود، در معرض خطر محرومیت از آزادی قرار می‌گیرد. در این گفتار سلب آزادی را تعریف کرده و مطرح خواهیم نمود که حکومت‌ها به چه اشکالی می‌توانند از شخص متهم به نقض قانون کیفری سلب آزادی نمایند.
الف- سلب آزادی پیش از محاکمه توسط مقامات قضایی
سلب آزادی از متهم و زندانی کردن او در طول تمام یا قسمتی از تحقیقات مقدماتی توسط مقام صالح قضایی صورت می‌گیرد. این سلب آزادی از متهم ممکن است در طول جلسات رسیدگی دادگاه تا صدور
حکم قطعی نیز ادامه یابد.
پیش از محاکمه ممکن است متهم از حقوق بنیادین خود مانند حق آزادی رفت و آمد محروم شود. از آن‌جا که این مرحله از رسیدگی کیفری، اهمیتی زیادی در شکل گیری پرونده و نتایج بعدی خواهد داشت و در عین حال در این مرحله امکان اعمال فشار، تهدید و حتی شکنجه از سوی پلیس و مقامات دادسرا به منظور اخذ اقرار وجود دارد، مقنن باید توجه بسیار زیادی به این مرحله داشته باشد و حقوق متهم در این مرحله را به صورت جزیی و دقیق بیان و برای تضمین آن‌ها ضمانت اجرا تعیین کند. این مرحله آغاز رسیدگی کیفری محسوب‌ می‌شود و در این جا است که مقامات قضایی و یا ضابطین بر اساس قرائن به فردی ظنین می‌شوند‌، به او اتهامی وارد می‌آورند، گاه آزادی رفت و آمد را از او سلب می‌کنند و یا دست به توقیف و بازداشتش می‌زنند.
حق آزادی در اسناد مهم بین المللی نیز به رسمیت شناخته شده است که از جمله می‌توان به ماده ۱۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده ۹ میثاق حقوق مدنی و سیاسی، ماده ۶ منشور آفریقایی و ماده ۵ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر اشاره کرد. یکی از بارزترین مصادیق آزادی، آزادی تردد و رفت و آمد است اما گاهی مقامات قضایی با صدور قرار بازداشت عملا موجب زندانی شدن متهم در تمام مدت تحقیقات مقدماتی و یا در قسمتی از آن می‌شوند.
هر کس حق آزادی فردی را دارد. بازداشت یا دستگیری تنها در مواردی که مطابق با قانون است مجاز می‌باشد و آن نباید خودسرانه باشد و تنها در مواردی که مطابق با قانون است مجاز می‌باشد و تنها توسط مقامات ذی صلاح صورت گیرد. متهم به جرم کیفری نباید تا زمان محاکمه در بازداشت بسر برد.
هر کس حق آزادی فردی دارد. این حق، حق بنیادین بشری است حکومت‌ها ممکن است در شرایطی معین افراد را از آزادی‌هایشان محروم کنند. استانداردهای حقوق بین الملل بشر شامل یکسری تدابیر حمایتی است که تضمین می‌کند افراد نباید از آزادی‌شان به طور غیر قانونی یا خودسرانه محروم شوند هم چنین تضمیناتی در برابر دیگر اشکال سوء استفاده از بازداشت شدگان را مقرر می‌کند. برخی از این استانداردها‌ در مورد همه افراد محروم از آزادی است خواه در ارتباط با جرم کیفری باشند خواه نباشند.[۳۸] به موجب استانداردهای بین المللی، بازداشت و توقیف نه تنها نباید خودسرانه باشد بلکه هم چنین باید با دلیل و مدرک و مطابق با آیین دادرسی‌های قانونی باشد.[۳۹] فقط زمانی فرد از آزادیش محروم می‌شود که آن مطابق با تشریفات رسیدگی قانونی و مدلل باشد. این تشریفات رسیدگی نه تنها در قانون داخلی بلکه باید در استانداردهای بین المللی نیز مورد تأیید قرار گیرد.[۴۰]
اصل ۲ مجموعه اصول تصریح می‌کند: دستگیری، بازداشت یا حبس صرفا باید توسط افرادی که به همین منظور منصوب شده‌اند صورت گیرد. این صریحا رویه کلی برخی از کشورها را ممنوع می‌کند که بخش‌هایی از کادر نیروهای امنیتی که اختیار قانونی برای بازداشت یا توقیف افراد را ندارند مرتکب این اقدام می‌شوند.[۴۱] کمیته حقوق بشر نظر داده است که بازداشت قبل از محاکمه باید یک استثناء باشد و تا حد ممکن کوتاه. کمیته اظهار نظر کرده است که بازداشت قبل از محاکمه نه تنها باید قانونی باشد بلکه هم چنین باید در آن شرایط ضرو‌ری و معقول نیز باشد. کمیته معتقد است اگر چه به موجب میثاق حقوق مدنی و سیاسی به مقامات اجازه داده شده که به عنوان یک تدبیر استثنایی ضروری برای حضور فرد در دادگاه آنان را قبل از محاکمه در حبس نگه دارند، اما واژه ضرورت را باید تفسیر مضیق کرد.‌[۴۲] با این وجود کمیته اظهار نظر کرده است که فرض احتمال ارتکاب جرم، کافی برای توجیه بازداشت قبل از انجام تحقیقات و صدور کیفرخواست نیست. به هر حال حبس، یا بازداشت باید برای جلوگیری از فرار، پیشگیری، مداخله در شهادت شهود و دیگر دلایل و هم چنین جلوگیری از ارتکاب جرم دیگر ضروری باشد. کمیته هم چنین متذکر شده که فرد زمانی باید بازداشت شود که احتمال وجود تهدیدی جدی و حتمی برای امنیت باشد و با دیگر تدابیر(خفیف‌تر از حبس) نتوان آن را کنترل کرد.‌[۴۳]
مقام قضایی ذی صلاح برای اصدار قرار بازداشت موقت باید مکلف به توجیه قرار بازداشت صادر شده باشد و در قرار خود دلایل صدور قرار را ذکر کند تا در صورت اعتراض متهم به این قرار و تجدید نظر خواهی از آن دلایل مذکور در مرحله بالاتر مورد ارزیابی قرار گیرد.
اصل ۳۹ مجموعه اصول تصریح می‌کند: «اگر فرد تا زمان محاکمه در بازداشت بماند مقامات باید ضرورت تداوم را در نظر بگیرند. همانند این که دستور بازداشت به طور منظم و هر چند وقت یک بار قابل تجدید نظر خواهی باشد.[۴۴]
لازم به ذکر است که صدور قرار بازداشت موقت باید صرفا در اختیار مقام قضایی باشد و ضابطین دادگستری و مقامات اداری دستگاه عدالت کیفری از چنین اختیاری برخوردار نیستند و الا چنین بازداشتی خودسرانه است. عدم رعایت تشریفات قانونی باید به بطلان قرار بازداشت و مجازات مقام صادر کننده منجر شود زیرا این قرار به محرومیت اشخاص از حق آزادی منجر می‌شود که علی الاصول این مجازات شدید متعاقب یک رسیدگی و با تصمیم یک مقام قضایی انجام می‌شود. گاه بر اساس مقررات داخلی یک کشور ممکن است صدور قرار بازداشت موقت به دلیل آن که در قانون تجویز شده است خودسرانه تلقی نشود در حالی که بر اساس استانداردهای بین المللی ممکن است همین بازداشت خودسرانه تلقی شود. به عنوان نمونه چنان چه قانونی به منظور نقض استاندارهای بنیادین بین المللی نظیر حق آزادی بیان وضع شده و درآن جا بازداشت موقت تجویز شده باشد این بازداشت خودسرانه است.[۴۵]
ب- سلب آزادی اداری یا پلیسی
سلب آزادی اداری موضوع بحث حقوق اداری است و مواردی چون دستگیری بیگانگان واخراج آن‌ها از
کشور، دستگیری‌های احتیاطی و پیشگیرانه به لحاظ مقاصد سیاسی و امنیتی، دستگیری مجانین و دستگیری افراد ولگرد و متکدی را شامل می‌شود که از وظایف پلیس اداری در مفهوم وسیع آن می‌باشد و مقامات اداری بدان می‌پردازند.
سلب آزادی پلیسی موضوع بحث حقوق جنایی است که در صورت ارتکاب جرم و یا ‌ظن قوی به ارتکاب جرم از سوی افراد از طریق مقامات قضایی و به دستور آنان و به وسیله پلیس قضایی و سایر ضابطین-دادگستری بر حسب مورد و در حدود مقررات مربوط و وظایف محوله صورت می‌گیرد.
پلیس به لحاظ وظیفه خود که حفظ نظم، امنیت و آرامش و مسئول برقراری نظم در جامعه است اغلب پیش از سایر مقامات از بزهکاری کودکان و نوجوانان مطلع می‌شود و برخورد اولیه را با آنان دارد و در ارتباط با اطفال بزهکار نقش اساسی بر عهده دارد.
یکی از مسایل مهم در رسیدگی به جرایم کودکان و نوجوانان اولین برخورد آنان با ضابطین قضایی و مأمورین کشف جرم است. مرحله دستگیری کودکان مرحله بسیار حساسی است زیرا در بسیاری از موارد کودک که دارای روحیه‌ای حساس و آسیب پذیر است در مواجهه با اشخاص غیر قرار گرفته و پس از وقوع جرم این مواجهه می‌تواند در آینده وی بسیار تأثیر گذار باشد. تا جایی که اگر اقدام نامناسب یا خشنی صورت گیرد ممکن است در او حس انتقام جویی، سرکشی و ضد اجتماعی شکل گیرد به این ترتیب آثار مخرب و غیر قابل جبران و ترمیم در روحیه کودک برجای گذارد.[۴۶] مواد مختلف کنوانسیون حقوق کودک مصوب ۱۹۸۹ از قبیل مواد ۳، ۱۹، ۳۴ و ۳۷ جملگی مشعر به ایجاد و تشکیل پلیس کودک و نوجوان است‌. با توجه به توصیه قضات دادگاه‌های کودکان در اجلاس بین المللی ژنو در سال ۱۹۷۰ مبنی بر ایجاد پلیس کودک و نوجوان، باید اهتمام لازم از سوی مسئولین داخلی در این خصوص انجام پذیرد.‌[۴۷]
در مواد ۳۷ تا ۴۰ این کنوانسیون بر اهمیت مرحله تحقیق مقدماتی اشاره و به تضمین حقوق کودکان تأکید می‌کند. اگر چه در این کنوانسیون به طور صریح به مسأله پلیس نوجوانان اشاره نشده است اما در بند«‌۳‌» از ماده ۴۰ تأکید می‌شود که کشورهای عضو بر وضع قوانین، مقررات و تأسیس مراجع و نهادهایی که به کودکان مجرم یا مظنون یا متهم اختصاص دارند، تلاش کنند.[۴۸] به عنوان مثال در پیمان نامه حقوق کودک در بند «۲» قسمت «‌ب» از ماده ۴۰ به حق کودک در مظان اتهام مبنی بر برخورداری از مساعدت حقوقی برای تهیه و ارائه دفاعیه خود تصریح شده است. هم چنین به دلیل آثار سوء بازداشت بر کودکان و نوجوانان ماده ۴۶ رهنمودهای ریاض و در ماده ۱۷ بر استثناء بودن بازداشت موقت کودک و نوجوان بزهکار تأکید دارد. در قانون نمونه آیین دادرسی کودکان که در ۱۹۹۸ انجمن بین المللی قضات دادگاه‌های نوجوان منتشر شده بازداشت موقت نوجوان فقط در جرایمی که مجازات قانونی آن بیش از ۲ سال باشد و سن متهم نیز از ۵ سال بیشتر باشد تجویز شده است.[۴۹]
در پاره‌ای از کشورها پلیس اطفال در عین حال هم مسئول کشف و سرکوبی جرایم ارتکابی از ‌ناحیه کودکان و نوجوانان است و هم مأمور پیشگیری از این گونه جرایم ولی در برخی دیگر از کشورها این دو وظیفه را از یکدیگر تفکیک نموده‌اند و پلیس اختصاصی اطفال فقط برای پیشگیری از جرایم کودکان تربیت می‌شود. واضح است که پلیس اطفال باید اصولا از زنان و مردان تشکیل شود که از طرفی به کار خود علاقمند باشند و از طرف دیگر با گذراندن دوره‌های خاص آموزشی از لحاظ نظری و عملی با علل و عوامل مولد جرم و هم چنین روحیه و طرز فکر کودکان و نوجوانان بزهکار آشنای کامل داشته باشند.
حتی المقدور دستگیری، توقیف و هدایت اطفال بزهکار به کلانتری نزد مأموران انتظامی یا دادسرا باید توسط مأموران در لباس عادی(غیر نظامی) انجام شود. بهتر است که این کار در نهایت آرامش و بدون جلب توجه مردم و افراد کنجکاو صورت پذیرد. عکسبرداری، انگشت نگاری و نظایر آن نباید از اطفال بزهکار به عمل آید مگر با دستور صریح قاضی اطفال. مع ذلک بهتر است که قاضی نیز جز در مورد جنایت یا جنحه بزرگ یا درباره مرتکبین تکرار جرم از صدور چنین دستوری خودداری کند.[۵۰] مأموران پلیس در هنگام بازجویی از کودکان باید مطلقا از اعمال خشونت و حتی تهدید و فشار اخلاقی خودداری نموده و توجه داشته باشند که هر چه سن اطفال بزهکار یا ناسازگار کمتر باشد باید در بازجویی روش نرمتر و رفتار پدرانه‌تری نسبت به آنان در پیش گیرند. هم چنین از رفتارهای ناهنجار و ادای کلمات رکیک نسبت به اطفالی که جهت بازجویی به کلانتری جلب می‌شوند باید خودداری شود تا احساسات آنان جریحه‌دار نگردد.[۵۱] مأموران پلیس نباید تنها مرجع رسیدگی به جرایم اطفال و پیشگیری از آن باشند بلکه آن‌ها باید مجرمین خردسال را با نصیحت و ارشاد به راه راست بازگردانند در صورتی که از این طریق نتیجه نگرفتند باید این گونه مجرمین را برای رسیدگی و تعیین تکلیف به دادگاه اطفال بفرستند.[۵۲]
پلیس اطفال در برخی از کشورها تابع دادگاه‌های اطفال می‌باشند و مستقیما از قاضی اطفال دستور می‌گیرند ولی در بعضی دیگر از ممالک دنیا پلیس اطفال بخشی از پلیس قضایی یا انتظامی را تشکیل می‌دهد که از لحاظ سلسله مراتب تابع اداره مرکزی خویش بوده ولی از لحاظ انجام وظیفه با دادگاه‌‌های اطفال ارتباط و همکاری نزدیک دارد.[۵۳]
درپاره‌ای از کشورها پلیس اطفال در عین حال هم مسئول کشف و سرکوبی جرایم از ناحیه کودکان و نوجوانان است و هم مأمور پیشگیری از این گونه جرایم. ولی در برخی دیگر از کشورها این دو وظیفه را ازیکدیگر تفکیک نموده‌اند و پلیس اختصاصی اطفال فقط برای پیشگیری از جرایم کودکان تربیت می شود.[۵۴]
ج- سلب آزادی به عنوان مجازات
منظور از مجازات سالب آزادی، مجازات حبس می‌باشد. حبس به معنای مانع شدن است و اسم مکان محبس ‌بر وزن مقتل است. از نظر ماهیتی مجازات عبارت است از تنبیه و کیفری که بر مرتکب جرم اعمال می‌شود. مجازات توأم با رنج و تعب است و همین رنج و تعب مشخصه حقیقی مجازات و موجب تفکیک آن از دیگر اقدامات پیشگیری و جلوگیری از وقوع جرم و نیز اقدامات مربوط به جبران ضرر و زیان در دعاوی حقوقی می‌شود.[۵۵]
در قوانین کیفری اسلام ضمن این که برای جلوگیری از خلافکاری‌ها و حمایت جامعه در مقابل شرارت افراد شرور از طرق دیگر استفاده شده ولی به حکم ضرورت، عقوبت زندان نیز به عنوان کیفر ثانوی پذیرفته شده است. بدین معنی که کیفر اصلی در اسلام حد است و تعزیر عقوبت ثانوی برای بزهکاران و گناهکاران محسوب می‌شود‌ و آن در صورتی است که حدی تعیین نشده باشد تا به مورد اجرا گذارده شود. اگر چه زندان در اسلام یک عقوبت ثانوی است و مدت زندان بستگی به نظر حاکم دادگاه دارد که با توجه به جرم ارتکابی و درجه اهمیت آن و تنبیه و تأدیب مجرم، میزان و مدت آن را معین کند ولی امروزه طبق قانون مجازات اسلامی زندان از کیفر اصلی محسوب و مدت و میزان آن از لحاظ حداقل و حداکثر توسط قانونگذار پیش بینی شده است.[۵۶]
سلب آزادی از طفل یکی از واکنش‌هایی است که در قبال بزهکاری طفل در نظر گرفته می‌شود و در اصل شدید‌ترین واکنش نسبت به جرم‌ می‌باشد. نقض قاعده حقوقی موجب ورود خسارت به جامعه می‌شود. جامعه در قبال خسارتی که متحمل شده است با تحمل رنج و خسارت به دیگری به مقصر از یک سو و ترمیم خسارت وارده از سوی دیگر تا برقراری نوعی تعادل در جامعه را دنبال می‌کند. تعیین میزان کیفر مجازات به محکوم علیه اجازه می‌دهد تا بهتر شدن خطایی که مرتکب شده است را بسنجد و از ارتکاب دوباره آن درآینده خودداری کند مردم با آگاهی از کیفرهای مقرر در قانون و اعمال واقعی و حتمی آن‌ها توسط قاضی، نسبت به وظایف خود در برابر جامعه و مراتب ارزش‌های اجتماعی از طریق کیفر، بیشتر آگاه و بیدار می‌شوند. با توجه به همین رسالت تهذیب اخلاق و هدف سزادهی است که اطفال و دیوانگان از کیفر کلاسیک معاف هستند.[۵۷]
پیش از سده دوازدهم، تفاوت کمی میان جرم بزرگسالان و نوجوانان وجود داشت اگر چه قضات سن مجرم را هنگام تعیین مجازات مورد نظر قرار ‌‌می‌دادند ولی در واقع نوجوانان مانند بزرگسالان مشمول تمام اشکال مجازات از قبیل زندان، مجازات تنبیهی و حتی مجازات مرگ بودند. اما طی سده‌های بعدی نحوه رفتار و تعیین مجازات برای اطفال تغییر نمود. در اواسط سده نوزدهم به علت مهاجرت جوانان، نیازهای گروه خاص از اطفال مورد توجه قرار گرفت و تمایز بین نیازهای این اطفال با اطفال عادی ایجاد گردید.[۵۸] توجه به همین مسایل، واکنش نسبت به رفتار خلاف قانون جزا از سوی طفل به اشکال جدیدتر و با اهداف انسانی‌تر صورت گرفت و علاوه بر واکنش به عنوان مجازات واکنش به عنوان اقدامات تأمینی و تربیتی نیز اعمال گردید. نباید از نظر دور داشت که هدف از سلب آزادی از طفل نباید ورود آزار و اذیت به مجرم و یا تحقیر او باشد بلکه باید در بردارنده اصلاح و درمان او بوده و در نهایت به منظور اجرای عدالت که همان تأمین منافع طفل است اعمال گردد. به این منظور اقدامات تربیتی برای طفل در نظر گرفته می‌شود که تربیت یا بازآموزی منظم طفل را دنبال می‌کند. این قبیل اقدامات ممکن است در زمینه‌های فکری، حرفه‌ای، اخلاقی، اجتماعی یا به صورت توأم با کلیه این زمینه‌ها باشد و در محیط باز یا در محیط بسته به اجرا درآید. نوع اخیر شامل اقدامات تربیتی است که در آموزشگاه‌های شبانه روزی نسبت به اطفال تحت نظارت و مسؤولیت اداره حمایت قضایی جوانان و با کمک قاضی اطفال بزهکار اعمال می‌شود و در پاره‌ای از موارد ضروری است که برخی نقص‌ها و نارسایی‌های فیزیکی، عصبی یا روانی از طریق دادگاه در محیط باز، گاه در بیمارستان یا در یک مرکز تخصصی معالجه شوند. چنین اقداماتی برای اطفال از طریق نگهداری آن‌ها در یک مرکز پزشکی یا آموزشی مناسب، معتادان به الکل و مواد مخدر و نیز برای بیماران مقاربتی از طریق پزشکی- اداری وجود دارد.[۵۹]
باید توجه داشت که در اصل باید به بازپروری طفل توجه شود تا به مجازات کردن دوباره تأکید نمود. برای اعمال صحیح اهداف بازپروری نوجوانان را نباید ازآزادی محروم ساخت مگر آن که به جرم شدیدتری(مهم)متهم شده باشد که دربردارنده خشونت در برابر اشخاص دیگر باشد یا به ارتکاب به جرم‌های شدید دیگر پافشاری کند به علاوه هیچ واکنشی مناسب دیگری وجود نداشته باشد. بنابراین سلب آزادی از طفل باید فقط پس از بررسی‌های دقیق صورت پذیرد و باید به کمترین میزان ممکن محدود شود.[۶۰]
گفتار پنجم: حقوق زندانیان و افراد محروم از آزادی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 06:09:00 ب.ظ ]




7

اهمیت بسیار زیاد

گزينه يا شاخص i داراي ارجحيت خيلي بيشتري از j است.

9

کاملاً با اهمیت

گزينه يا شاخص i مطلقاً از j مهمتر و قابل مقايسه با j نيست.

8،6،4،2

ارزش‌های بینابین

ارزشهاي مياني بين ارزشهاي ترجيحي را نشان مي‌دهد مثلا 8، بيانگر اهميتي زيادتر از 7 و پايين‌تر از 9 براي i است.

در طراحی پرسشنامه و جمع آوری اطلاعات مقایسات زوجی باید به چند نکته توجه داشت(آذر و رجب زاده 1391):
یکی اینکه اولین مقایسه در پرسشنامه باید بین قویترین و ضعیف ترین عنصر و یا شاخص ها صورت بگیرد تا این مقدار به عنوان راهنمایی برای سایر مقایسات باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

دوم اینکه ابتدا بهتر است که یک قضاوت کیفی داشته باشیم و سپس آن را بر حسب قضاوت عددی بیان نمائیم به صورت شکل زیر:
شکل 6-3 ترجیحات (تبدیل قضاوت های زبانی به قضاوت های عددی)
سوم اینکه اگر از پرسشنامه همرا با مذاکره و مصاحبه استفاده می کنید برای دستیابی به نتایجی با دقت بیشتر باید زمان کافی جهت مباحثه و مذاکره درباره اولویت گذاری ها در اختیار پاسخ دهندگان قرار گیرد.

  • سازگاري در قضاوت‌ها

تقريباً تمامي محاسبات مربوط به فرايند تحليل سلسله مراتبي بر اساس قضاوت اوليه تصميم گيرنده كه در قالب ماتريس مقايسات زوجي ظاهر مي‌شود، صورت مي‌پذيرد و هر گونه خطا و ناسازگاري در مقايسه و تعيين اهميت بين گزينه‌ها و شاخص‌ها نتيجه نهايي به دست آمده از محاسبات را مخدوش مي‌سازد. نرخ ناسازگاري[72] وسيله‌اي است كه سازگاري را مشخص ساخته و نشان مي‌دهد كه تا چه حد مي‌توان به اولويتهاي حاصل از مقايسات اعتماد كرد.(مهرگان، 1383)
براي مثال اگر ارزش ترجيحي A نسبت به B، 2 و B نسبت به C،‌ 3 باشد آنگاه ارزش A نسبت به C بايد ارزش ترجيحي 6 را ارائه كند تا بگویم ماتریس مقایسه این عناصر ماتریس سازگار خواهد بود. شايد مقايسه دو گزينه امري ساده باشد، اما وقتيكه تعداد مقايسات افزايش يابد اطمينان از سازگاري مقايسات به راحتي ميسر نبوده و بايد با به كارگيري نرخ سازگاري به اين اعتماد دست يافت. تجربه نشان داده است كه اگر نرخ ناسازگاري كمتر از 10/0 باشد سازگاري مقايسات قابل قبول بوده و در غير اينصورت مقايسه‌ها بايد تجديد نظر شود (مهرگان، 1383).
قدم‌هاي زير براي محاسبه نرخ ناسازگاري به كار گرفته مي‌شود:
گام 1. محاسبه بردار مجموع وزني: ماتريس مقايسات زوجي را در بردار ستوني «وزن نسبي» ضرب كنيد بردار جديدي را كه به اين طريق بدست مي‌آوريد، بردار مجموع وزني[73] بناميد.
گام 2. محاسبه بردار سازگاري: عناصر بردار مجموع وزني را بر بردار اولويت نسبي تقسيم كنيد. بردار حاصل بردار سازگاري ناميده مي‌شود.
گام 3. بدست آوردن max : ميانگين عناصر برداري سازگاري max را به دست مي‌دهد.
گام 4. محاسبه شاخص سازگاري[74]: شاخص سازگاري بصورت زير تعريف مي‌شود:

  • n) عبارتست از تعداد گزينه‌هاي موجود در مساله)

گام 5. محاسبه نرخ یا نسبت سازگاري[75]: نسبت سازگاري از تقسيم شاخص سازگاري برشاخص تصادفي[76] بدست مي‌آيد.

نسبت سازگاري 1/0 يا كمتر سازگاري در مقايسات را بيان مي‌كند(مهرگان،1383،ص173-170)
شاخص تصادفي از جدول زیر استخراج مي‌شود.
جدول 16-3 شاخص تصادفي (آذر و رجب زاده، 1391)

ـــ

15

14

13

12

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:09:00 ب.ظ ]




بررسی حاشیه‌نشینی وعلل و نتایج آن در استان فارس از کریم منصوریان و علیرضا آیت اللهی- مرکز جمعیت شناسی دانشگاه شیراز، ۱۳۵۶٫”[۲۳]
پدیده اسکان غیررسمی در ناحیه شهری قم: مورد محمدآباد- رضا پایان- دانشگاه شهید بهشتی- ۱۳۷۸
بررسی ساختار قشربندی اجتماعی حاشیه‌نشینان ولی آباد و صالح آباد از دکتر تنهایی- سازمان برنامه و بودجه استان مرکزی-۱۳۷۵
در مقاله و نمونه‌کارهای تحقیقاتی نیز در مجله شهرداری‌ها با موضوع حاشیه‌نشینی و اسکان غیررسمی به چاپ رسیده است که به شرح زیر است:
اجتماعات آلونکی، پدیده‌ای فراتر از حاشیه‌ و حاشیه نشینی- گفتگو با پرویز پیران- شماره ۳۲ ماهنامه شهرداری‌ها – دی ۱۳۸۰
توانمندسازی و ساماندهی اسکان غیررسمی، تجربه زاهدان نوشته علی صفوی- شماره ۴۶ ماهنامه شهرداری‌ها – اسفند ۱۳۸۱
مالکیت رسمی، راه حل ارتقای زندگی حاشیه‌نشینان پرو نوشته لوسی کانگر- شماره ۲۶ ماهنامه شهرداری‌ها- تیر ۱۳۸۰
مسئله بنام اسکان غیررسمی، راه حلی به نام توانمند‌سازی نوشته مظفر صرافی- شماره ۶۶ ماهنامه شهرداری‌ها- آبان ۱۳۸۳
در کتب، نشریات، مقالات و تحقیقات شهرسازی، برنامه ریزی شهری، مسکن و مهاجرت اغلب اشاره‌ای نیز به پدیده اسکان غیررسمی و حاشیه‌نشینی شده است برخی از این مجموعه‌ها به قرار ذیل است:
مهاجرت از دکتر حبیب اله زنجانی- سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها(سمت)-۱۳۸۰
مهاجرت و شهرنشینی- سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور، مرکز آمار ایران-۱۳۸۲
شهرنشینی در ایران نوشته فرخ حسامیان، گیتی اعتماد و محمدرضا حائری- آگاه -۱۳۶۳
منابع انسانی، جمعیت، اشتغال و مهاجرت از فرهاد ماهر- موسسه پژوهش‌های برنامه‌ریزی و اقتصاد کشاورزی-۱۳۷۸
خلاصه مباحث اساسی کارشناسی ارشد برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای و طراحی شهری تدوین شهرام جنگجو- پردازش گران- ۱۳۸۱
در فصلنامه هفت شهر نیز به اسکان غیررسمی پرداخته است که از جمله می‌توان به مقالات و کارهایی که در شماره هشتم این فصلنامه و حتی شماره‌های بعدی آن اشاره نمود:
از حاشیه‌نشینی تا متن شهرنشینی از مظفر صرافی
حاشیه‌نشینی شهری و فرایند تحول آن (قبل از انقلاب اسلامی) از علی حاج یوسفی
نقش و جایگاه مجموعه‌های زیستی پیرامون شهرهای بزرگ در نظام اسکان کشور نمونه مطالعاتی: اسلام شهر از سید محسن حبیبی
فرایند شکل‌گیری و دگرگونی سکونتگاه های خودرو پیرامون کلانشهر تهران نمونه مطالعاتی اسلام‌شهر، نسیم شهر و گلستان نوشته محمد شیخی
توانمندسازی در اسکان غیررسمی- تجربه زاهدان از فرزین خضرایی
شناخت و ارزیابی مقدماتی اسکان غیررسمی در قوانین شهری ایران از غلامرضا کاظمیان
سیاست‌های بانک جهانی درخصوص توانمندسازی مترجم زهرا افتخاری راد- زهرا اسکندری دو رباطی
سکونتگاه‌های ناپایدار اقشار کم درآمد شهری از مهرداد جواهری و بابک داور پناه
۱-۹- مشکلات تحقیق
بر سر راه انجام هر پژوهش و تحقیق به طور مسلم موانع و مشکلاتی وجود دارد خصوصاً وقتی که انجام تحقیق به دلیل مشکل و معضل و به جهت راه حلی برای رفع مشکل باشد. بررسی و ساماندهی اسکان غیررسمی و حاشیه‌نشینی از آن دسته پژوهش‌هایی است که برای بیان مشکل و نهایتاً راه حل‌هایی برای رفع مشکل انجام می‌شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

وقتی یک مشکل و مساله شهری در شهر وجود داشته باشد و مدیریت شهر کمتر به آن توجه کند برای شهروندانی که با مشکل دست به گریبان هستند، یک نوع عدم اطمینان و اعتماد نسبت به هر فعلی برای خود به وجود می‌آید حتی اگر این کار انجام یک پژوهش باشد.
در این بین، بایستی پژوهشگر همیشه با صبر و بردباری و در عین حال مقاومت و تلاش و بی طرفانه به پژوهش خود بپردازد و با مشکلات مبارزه نماید تا موضوع تحقیقش به نتیجه برسد.
مشکلاتی که بر سرراه انجام پژوهش بررسی و ساماندهی اسکان غیررسمی در محله قلعه کامکار شهر قم وجود داشت به قرار ذیل است:
عدم وجود اطلاعات مستند و قابل جمع‌ آوری
به دلیل عدم وجود سابقه پژوهشی در محله مورد نظر با موضوع تحقیق، اطلاعات قابل استناد و مکفی برای جمع‌ آوری و پردازش وجود نداشت.
حساسیت و نوعی بدبینی در ساکنان محله برای انجام پژوهش
قشر ساکن در محله به دلیل بی‌مهری‌هایی که از سوی مدیریت شهری و عوامل دست‌اندرکار دیده اند نوعی بی‌اعتمادی و بدبینی به هر گونه اقدام در محله خود دارند. لذا انجام پژوهش‌، آمارگیری و عکس برداری در این منطقه با مشکلاتی همراه است.
عدم همکاری قابل انتظار از سوی دستگاه‌های اجرایی مرتبط در دادن اطلاعات:
دستگاه‌های اجرایی مانند سازمان مسکن و شهرسازی، سازمان حفاظت محیط‌زیست، شهرداری‌و. .. برخی اطلاعات مورد نیاز با موضوع این پژوهش را در اختیار دارند و همکاری مورد انتظار برای دادن اطلاعات و سایر همکاریها، از سوی آنان لازم می باشد.
عدم حفاظت فیزیکی برای آمارگیرها:
با توجه به جو اجتماعی منطقه، آمارگیری در این محلات بسیار مشکل و گاهاً ممکن است با حادثه و برخورد فیزیکی منجرشود و حمایت نیروی انتظامی و شورای محله از اهمیت بسیاری برخوردار است.
محدوده موضوع پژوهش:
موضوع پژوهش از محدوده بسیار بزرگی برخوردار است که شامل اطلاعات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، کالبدی، حقوقی می‌باشد.
عدم پاسخگویی صحیح به سئوالات آمارگیر:
معمولاً کسانی که مورد پرسش قرار می‌گیرند از سطح سواد بالایی برخوردار نبوده و معمولاً بیسواد یا کم سواد هستند از طرفی نوعی بدبینی و شک و تردید در انجام پژوهش و سئوالاتی از این قبیل دارند لذا پاسخ به سئوالات را بدرستی انجام نمی‌دهند و نیاز به صبر و حوصله و دقت خاصی در آمارگیری دارد.
مسائل مالی و هزینه‌های پژوهش:
برای یک پژوهش خصوصاً اگر پایان‌نامه باشد و نیاز به آمارگیری و جمع‌ آوری اطلاعات داشته باشد حمایت مالی لازم نمی‌شود.
فصل دوم: اسکان غیر رسمی در جهان وایران
۲-۱-اسکان غیررسمی در جهان
بنا به اعلام مرکز اسکان بشر ملل متحد(Habitat) در سال ۱۹۹۶ یک پنجم جمعیت جهان فاقد خانه ای در شان زندگی انسان بودند که دامنه گسترده‌ای از بی‌سرپناه‌ها و خیابان خواب‌ها تا آلونک نشینان را در بر می‌گرفت. نگران کننده‌تر اینکه این نسبت و تعداد برای کشورهای “جنوب”[۲۴] در حال افزایش بوده به طوریکه در منطقه با رونق اقتصادی آسیا- اقیانوسیه حدود ۶۰ درصد جمعیت شهری در سال ۲۰۰۰ طبق برآورد اسکاپ (ESCAP) بدین‌گونه مسکن گزیده اند.[۲۵] و در آخرین گزارش مرکز اسکان بشر ملل متحد برآورده شده است که بین یک سوم تا یک چهارم جمعیت شهری جهان در فقر مطلق به سر می‌برند و امروزه در آسیا تعداد فقرای شهری بیش از نیمه دهه ۹۰ میلادی است. [۲۶] در همین ارتباط کمیسیون جهانی آینده شهرها در قرن بیست ویکم میلادی نیز هشدار داده است که به موازات رشد آبرشهرها(Mega Cities) فقر شهری در کشورهای “جنوب” افزایش یافته و بخش عمده‌ای از رشد شهرنشینی بر پایه اقتصاد غیررسمی و همراه با گسترش سکونتگاه‌های غیررسمی صورت خواهد گرفت و این گرایش را “غیررسمی شدن شهرنشینی” (In formalized Urbanization) نامیده است.[۲۷] از این رو اسکان غیررسمی، مساله‌ای گذرا و با ابعاد محدودنبوده و توافقی بر بقاء، باز تولید و بسط آن وجود دارد که حاکی از عدم کفایت راه حل‌ها و سیاست‌های شهری متداول است و رهیافت‌ها و اقدامات نوینی را می‌طلبد.[۲۸]
این پدیده مختص منطقه یا ناحیه شهر خاصی نبوده و بسیاری از شهرهای کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته و حتی معدودی از شهرهای کشورهای توسعه‌ای دست به گریبان آن هستند این پدیده در اشکال و به دلیل مختلف در شهرها خصوصاً شهرهای بزرگ رخ می کند گاهی به دلیل بیکاری و فشار ناشی از آن بر زندگی به جهت دستیابی به کار حتی شغلی غیررسمی به سمت شهرها رو آورده و اولین مشکل نداشتن سرپناهی برای خود خانواده است، گاهی به دنبال و توصیه اقوام، خویشان، نزدیکان و طایفه خود به حاشیه شهری رو آورده و در آنجا با حمایت یکدیگر سرپناهی برای خود ایجاد می‌کنند و دلایل دیگر که در مباحث بعدی به آن پرداخته خواهد شد.
برای میلیون‌ها فقیر ساکن در کشورهای در حال توسعه، مناطق شهری همواره وسیله‌ای برای بهبود کیفیت زندگی و محیط می‌باشد. این موضوع همراه با بدتر شدن شرایط زندگی در مناطق روستایی، جریان قابل ملاحظه‌ای از مهاجرت از روستا به شهر را به ویژه در سه دهه گذشته به وجود آورده است. مسائل و مشکلاتی که مهاجران شهری با آن روبه‌رو هستند، در زمان‌ها و شرایط مختلف متفاوت است. ولی اولین و پیچیده‌ترین مشکلی که از بدو ورود به شهر و تا مدت زمان طولانی با آن مواجه هستند، دسترسی به مسکن مناسب می‌باشد. تا قبل از دهه ۱۹۶۰ سرمایه‌گذاری‌های دولتی در بخش مسکن از اهمیت زیادی برخوردار نبوده و غیر اقتصادی تلقی می‌شد. اغلب سرمایه‌گذاری‌های دولتی در دیگر بخش‌های اقتصادی و اجتماعی متمرکز گردیده و انتظار می‌رفت مساله مسکن اقشار فقیر شهری به خودی خود و با بهبود وضعیت همه و از طریق بازار حل گردد. از دهه ۱۹۶۰، رشد بی‌سابقه شهرنشینی و افزایش فقر و تشدید مساله مسکن در اغلب شهرهای کشورهای جهان سوم، توجه به ویژه سازمان‌های دولتی و غیردولتی را به این مساله و مشکل شهری معطوف نمود. فقر کاملاً بر توسعه بین‌المللی قرن بیست و یکم تاثیر گذاشته و بیشتر مناطق شهرنشین جهان را متاثر کرده و با بی‌تفاوتی سازمان‌های مختلف دولتی پیچیده‌تر خواهد شد. آنها عقیده دارند که هجوم گروه‌های مهاجر روستایی و سکونت غیرمجاز در اراضی شهری یک زبان اجتماعی است و بایستی آنها را از بین برد و ریشه کن کرد. چنین اشتباهی و عکس العمل شدیدی در مورد این سکونتگاه‌های شهری به سئوال اصلی یعنی مسکن مناسب برای همه پاسخی نداده است.
تعاریف، ویژگی‌ها، اصطلاحات، کیفیت و نمونه‌های سکونتگاه‌های محروم شهری بسیار گوناگون می‌باشد. اما تلاشی لازم است تا شاخص‌های کلیدی که در چنین مناطقی مشترک هستند شناسایی شده و آنها را از یکدیگر متمایز گرداند.[۲۹]
از عوامل تعیین کننده ساختاری در رشد شهرنشینی که رشد سریع آن در کشورهای جهان سوم ناهنجاری‌های را به وجود می‌آورد در کتاب حاشیه‌نشینی و راهکارهای ساماندهی آن در جهان با ترجمه و تدوین خانم مریم‌هادی‌زاده بدین گونه بیان شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:09:00 ب.ظ ]




«‌وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَهَ وَکَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلا مَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا»[۲۶۲] یعنی عده‌‌ای اگر حقایق را به صورت عینی مشاهده کنند و تجارب دقیق عینی هم داشته باشند ایمان نخواهند آورد این به خاطر عناد این گروه با حق وحقیقت است.
البته این نکته را متذکر شوم که مراد از علل تجربه دینی در اینجا علل غائی است یعنی اهدافی را که قرآن از ذکر این تجارب دینی دنبال می‌کرده است و فوائدی که این تجارب و دانستن آنها برای انسان دارد و گرنه علّت فاعلی تمام این تجارب از نظر قرآن خود خداوند است و هیچ امر طبیعی و غیر طبیعی در عالم بدون خواست خدا انجام نمی شود. و علت العلل و علّت فاعلی همه مخلوقات خداوند است. از منظر قرآن « و مارمیت اذا رمیت» است یعنی حتی افعال انسان از حیثی منسوب به خداست و فرض تجربه دینی هم برآن است که خداوند و امر غائی سبب تمام تجارب[۲۶۳] است. بنابراین مراد از علل در این بحث همان علل‌غایی و اهداف کلی خداوند است.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

وحی از نگاه قرآن
حضرت آیت الله جوادی یکی از بزرگترین مفسرین معاصر، بحث جالبی پیرامون استعمالات وحی در قرآن دارد. وی هفت دسته مشخص از این موارد را ارائه می‌دهد:
۱ـ القاءات شیطان:
القاءات شیطان در انبیاء و معصومین وجود ندارد، اما شیطان بر غیر ایشان نفوذ دارد. «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ــ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»[۲۶۴] قرآن از این القاءات به وحی تعبیر نموده است. «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا»[۲۶۵] و همینطور: «وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ»[۲۶۶].
وحی شیطان به صورت راه‌های پنهانی و سریع و مرموز در دل انسان صورت می‌گیردو لذا از آن تعبیر به وحی صورت گرفته است.
۲ـ‌ وحی به آسمان و زمین:
از دید قرآن آسمان و زمین شعور و هوش دارند و لذا مخاطب خداوند واقع می‌شوند و خداوند به آنها وحی می‌کند. خداوند با وحی خود قوانین خود را بر آسمان و زمین حاکم می‌کند. «فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَأَوْحَى فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا»[۲۶۷]به خاطر همین شعور و آگاهی است که روزی می‌رسد که زمین لب به سخن می‌گشاید و حقایق را بازگو می‌کند: «اِذَا زُلْزِلَتِ الأرْضُ زِلْزَالَهَا، وَأَخْرَجَتِ الأرْضُ أَثْقَالَهَا، وَقَالَ الإنْسَانُ مَا لَهَا، یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا»[۲۶۸]
۳ـ وحی به زنبور عسل:
گفتیم که از دید قرآن سراسر جهان آفرینش و تمامی موجودات دارای شعور و درک هستند وتابع وحی آسمانی‌اند. یکی از آنها موجودهایی که قرآن به آن اشاره نموده زنبور عسل است: «وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا»[۲۶۹] جناب استاد جوادی معتقدند که در این آیه وحی به عزم و اراده حیوان مربوط می‌شود نه به قوای ادراکی او.[۲۷۰]
۴ـ وحی یا الهام به عمل:
وی بیان می‌کند که وحی دو صورت دارد. گاهی به عقل نظری مربوط می‌شود و گاهی به عقل عملی. یعنی گاهی به تصور و تصدیق و ادراکات مربوط می‌شود و گاهی به عزم و اراده. او بسیاری از آیات قرآن را به این صورت تفسیر می‌کند، اگر چه در برخی موارد اشکالاتی به نظر می‌رسد.
الف: «فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا»[۲۷۱] وحی به ساختن کشتی توسط حضرت نوح (ع). ب: «وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی»[۲۷۲] ج: «وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَبِرَسُولِی»[۲۷۳]
د: «وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ »[۲۷۴] ه: «وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ»[۲۷۵]وحی به یوسف (ع) که در حال به چاه افتادن بود. استاد به صراحت گیرنده این وحی را عقل عملی معرفی می‌کنند و نام این قسم را « الهام» می‌گذارند.[۲۷۶]در حالیکه در برخی موارد این تفسیر صحیح به نظر نمی رسد. مثل وحی به حضرت نوح (ع) در ساختن کشتی و همچنین وحی به حضرت موسی برای حرکت به طرف مصر و… ظاهر این آیات وحی به عقل نظری است و دلیلی وجود ندارد که این آیات را به گونه دیگری تفسیر نمائیم.
۵ـ‌ وحی به پیامبران:
مشهورترین نوع وحی است: «وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ»[۲۷۷]. بین علامه طباطبایی و فخر رازی در تفسیر این آیه شریفه اختلاف وجود دارد. علامه طباطبایی (رض) سه قسم یاد شده در آیه فوق را تقسیمات تکلم الهی با بشر(یعنی وحی زبانی) می‌داند نه وحی به طور مطلق. به نظر ایشان این آیه‌ همانطور که از ظاهر آن برمی‌آید کلام خدا را بر سه قسم تقسیم می‌کند و
فقط یک قسم آن وحی نام دارد. امّا فخر رازی این سه قسم را اقسام وحی می‌داند و هر سه مورد را جزو وحی می‌داند.[۲۷۸]
وی می‌گوید ظاهر جملات این است که بین این سه قسم تفاوت وجود دارد. قسم اول تکلم بدون واسطه است. ولی در دو قسم بعد واسطه وجود دارد. یکی از طریق حجاب است، دیگری از طریق فرشته و تکلم موسی در کوه طور از طریق حجاب بوده است. و وحی‌‌های خداوند به پیامبران در خواب هم از همین قسم بوده است. این بود نظر علامه طباطبایی رحمه الله.
اما تفاسیر دیگر مطالب متفاوتی را بیان نموده‌اند. ابن حیّان در تفسیر خود « البحر المحیط» می‌گوید: هر سه قسم یاد شده در َآیه فوق از نوع وحی‌اند. و اینکه خداوند نوع اول را وحی نامیده صرف اولویّت است. زیرا آن چیزی که به صورت الهام و یکباره از قلب می‌آید به وحی بودن اولویت دارد.[۲۷۹] مصادیقی را که او ذکر می‌کند هم با علامه فرق می‌کند: مصداق وحی از نظر وی الهام و تکلیم خدا است ( مثل حضرت موسی (ع)، و من وراء حجاب یعنی نفث فی روع ( روح) و منام، و ارسال رسول مثل نزول جبرئیل است.
فخر رازی می‌گوید: ۱- وحی در آیه یعنی الهام، قذف در قلب یا خواب ( مثل وحی به مادر موسی و حضرت ابراهیم و ذبح فرزند) در این صورت وحی خدا بدون واسطه مبلّغ صورت می‌گیرد و عین کلام خدا را نمی شنود. ۲- « من وراء حجاب» واسطه مبلغ نیست ولی عین کلام خدا را می‌شنود. تکلم با موسی.
۳- « ارسال رسول» واسطه مبلغ هست. تکلم با واسطه جبرئیل. وی می‌گوید: هر سه مورد فوق وحی است و اطلاق آن به فرد اول صرف اولویت است زیرا در آن الهام به صورت دفعی حاصل می‌شود.[۲۸۰]
۶ـ رؤیاهای راست و صادق:
نمونه دیگر از وحی، رؤیاهای صادق و راست است مثل رؤیاهای انبیاء خواب حضرت ابراهیم علیه‌السلام وحضرت یوسف از این قبیل‌اند. خداوند در قرآن می‌فرماید: « قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ »[۲۸۱] حضرت ابراهیم در خواب دید که فرزند خود را ذبح می کند و این وحی ای از جانب خدا بود. «إِذْ قَالَ یُوسُفُ لأبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ»[۲۸۲] و صدق این رؤیا با گفتار « … یا ابت هذا تأویل رؤیای….» معلوم گردید.
۷ـ‌ وحی به فرشتگان:
خود فرشتگان هم به صورت مستقیم هدف وحی قرار می‌گیرند. «إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلائِکَهِ أَنِّی مَعَکُمْ»[۲۸۳]. خداوند فرامین خود را به فرشتگان القاء می‌کند و آنها این دستورات را اطاعت می‌کنند. لذا واژه وحی درباره این گروه نیز در قرآن به کار رفته است.
تفاوت میان وحی، الهام، تحدیث
عرفاء علوم را به دو دسته تقسیم می‌کنند: علوم بشری و علوم اهل الله. مقصود از علوم بشری علومی است که به وسیله تعلیم و تعلم صورت می‌گیرد. یعنی علومی که با اکتساب و نظر و تفکر حاصل می‌شود و راه تحصیل آن تزکیه نفس و خودشناسی نیست.
امّا علوم اهل الله علومی هستند که بدون تلاش فکری[۲۸۴] و تعلیم و تعلّم بشری صورت می‌گیرد. این علوم خود به سه دسته تقسیم می‌شوند: ۱- وحی که مخصوص انبیاء است. ۲- الهام که مختص به اولیاء الهی است. ۳- کشف و مشاهده که برای عرفاء ممکن است. در حقیقت کل علوم در چهار دسته قرار می‌گیرند.
تنها تفاوت علوم بشری و تعلیم با الهام در آن است که کیفیت زوال و کنار[۲۸۵] زدن حجاب در این دو متفاوت است. در تعلیم بوسیله تأمل و اندیشه حجابها کنار می‌روند ولی در الهام این امر بوسیله تزکیه نفس صورت می‌گیرد. و گرنه هر دو علم را از عقل فعال دریافت می‌کنند و در فاعل و قابل تفاوتی ندارند.
اما محل بحث ما و قسمت مهم آن در تفاوت میان الهام و وحی از یکسو و رابطه آن دو با نبیّ و محدّث است. زیرا در قرآن برای همه این امور از واژه وحی استفاده شده است. و بین آن‌ ها دیده نمی‌شوند و لذا باید آنها را تفکیک نمود. برای مثال در قرآن بین این امور تفاوتی وجود ندارد:
« فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى»[۲۸۶] « وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ »[۲۸۷] « وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِکَهُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ »[۲۸۸] « فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا »[۲۸۹]
وحی: وحی در لغت به معناهای مختلفی آمده است. اشاره، کتابت، پیغام، و سخن پوشیده و اعلام در خفاء از جمله این موارد است. سید حیدر آملی معتقد است که وحی دارای دو معناست: عام و خاص. معنای عام آن شامل معنای لغوی آن می‌شود که اعم از وحی رسالی، الهام، هدایت غریزی، اشاره پنهانی است. معنای خاص آن، در یکی از مصادیق معنای لغوی است که همان وحی[۲۹۰] رسالی است. بنابراین باید میان این دو معنا تمایز قائل شد تا بین این موارد اشتباهی صورت نگیرد.
وحی:

الف ـ عام :

۱- اشاره پنهانی

۲- سروش غیبی

۳- وحی رسالی

۴- الهام

ب ـ خاص:

۱- با فرشته (رسول)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:09:00 ب.ظ ]




ب ) احترام به خود یا احترام به نفس ( احساس شایستگی برای خوشبخت شدن ): احترام به خود، باور داشتن ارزشهای خویشتن است. منظور این است که خود را شایسته و ارزشمند بدانید و اعتقاد داشته باشید برای موفق شدن لازم است که تلاش کنید.(براندن، ۱۳۸۶)

۲-۷- چگونه عزت نفس بر زندگی روزانه اثر می‌گذارد؟
نظر فرد در مورد خویشتن، به افکار، احساسات و اعمالی که از وی سر می زند، مربوط است.شخص با عزت نفس بالا، چون احساس مثبت به خود و دیگران ارائه می دهد، دیگران نیز به احساس مثبت او از راه‌های گوناگون پاسخ می دهند؛او را می پذیرند و جذب اش می شوند، در حضوراش احساس راحتی می‌کنند،و از این رو نسبت به خود نیز احساس خوبی پیدا می‌کنند. برعکس، شخص با عزت نفس پائین، چون احساس بی کفایتی اش را به صورت نوعی درماندگی مبهم، آشکار می کند، همواره طرد می شود.
رفتار فرد تا حد زیادی متأثر از عزت نفس اش است. افراد مایلند، بر حسب نظری که به خود دارند و بر حسب حس عزت نفس رفتار کنند. رفتار نیز به نوبه خود، معمولاً نظری را که پیش از بروز آن رفتار وجود داشته است، تأئید می کند. این فرایند دیدگاه‌ها و نگرش‌های اساسی را تقویت می کند.
هنگامی که« خود انگاره فرد»، مثبت و عزت نفس اش زیاد است، احساس می کند که موجودی تواناست و با اطمینان می اندیشد. از این رو می کوشد که رفتارش توأم با موفقیت باشد تا بعدها موجب افزایش احساس ارزشمندی شود. از سوی دیگر، هنگامی که خودانگاره ی فرد، منفی و عزت نفسش کم است، احساس می کند که موجودی نالایق است و گمان می کند که از پس کارها برنمی آید.از این رو فرصت‌هایی را که می تواند رفتار موفقیت آمیزی ارائه دهد، از دستمی دهد(بابایی، ۱۳۸۵)
چیزی که مسلم است کیفیت عزت نفس افراد، بستگی به سبک زندگی آنها دارد. شکل گیری عزت نفس، از کودکی آغاز گشته و در سراسر زندگی،ادامه می یابد. این عزت نفس بر تمام جنبه های زندگی یک فرد از جمله تصمیم گیری، انتخاب رشته تحصیلی، دوست یابی، نحوه ارتباط با اطرافیان، انتخاب همسر، شیوه فرزند پروری و… تأثیر خواهد گذاشت.
یک نمونه از مظاهر عزت نفس بالا، را می توان در انتخاب سبک زندگی افراد مشاهده نمود. فردی که بر خلاف عرف و فرهنگ جامعه خود، یک شغل غیر سنتی را انتخاب می کند، برای مثال زنی که تصمیم می گیرد خلبانی را به عنوان شغل آینده خود برگزیند، و برای این کار حاضر است تمام سختی های این شغل را تحمل کند، نیاز دارد که برای اتخاذ این تصمیم، عزت نفس بالایی را برخوردار بوده و حتی یه طور معناداری با مخالفت های اطرافیان مقابله کند.
عزت نفس مفهوم یک واکسن اجتماعی را به خاطر می آورد، بعدی از شخصیت که به افراد قدرت می دهد و در برابر کمبودها و نقصان های آنها و رفتارهای ناشایست اجتماعی محافظت شان می کند.
اکثر کسانی که در دنیا می شناسیم و آنها را در موقعیت های بالای اجتماعی، سیاسی و… مشاهده می کنیم، از یک عزت نفس بالا بهره می برند. زندگی همیشه زیبا نیست و تمام تلاش ها ختم به خیر نمی شود. با این حال عزت نفس، حرکت در دشواری های زندگی را برای ما راحت و میسر می کند.
عزت نفس مفهوم یک واکسن اجتماعی را دارد، بعدی از شخصیت که به افراد قدرت می دهد و در برابر کمبودها و نقصان های آنها و رفتارهای ناشایست اجتماعی محافظتشان می کند. افرادی که در خود احساس عزت نفس بالایی می کنند کمتر در رفتارهای مخرب مشارکت دارند.(سایت مددکاری اجتماعی)
۲-۸- ویژگی‌های افراد با عزت نفس بالا و پائین:
افرادی که عزت نفس بالایی دارند، دارای ویژگی زیر هستند: (کلمز، کلارک و بین، ۱۳۷۳)
۲-۸-۱-مستقل عمل می‌کنند: استقلال فکری و عاطفی دارند. تحت تأثیر شرایط محیطی قرار نمی‌گیرند، از مشورت دیگران بهره می برند، اما تصمیم گیری نهایی به عهده خودشان خواهد بود، خود را در رد یا قبول نظر دیگران آزاد می دانند. در مورد مسائلی چون استفاده از وقت، حرفه و مانند این‌ها دست به انتخاب می‌زنند.
۲-۸-۲-مسئولیت پذیر هستند: سریع و با اطمینان عمل می کنند. مسئولیت امورات محوله را خود به خوبی انجام می دهند و دنبال موقعیت‌های کاری جدیدی می‌روند و بدون آنکه از آنان خواسته شود، به کمک دیگران می شتابند.
۲-۸-۳-به استعدادها و توانمندی‌های خود ایمان دارند: موفقیت‌های خود را به حساب شانس نمی گذارند و شکست‌های خود را توجیه نمی‌کنند. به عبارت دیگر، از مشکلات و سختی‌های کار و روزمره فرار نمی کنند، مشکلات و شکست‌ها را توقف موقتی پیروزی می دانند، و باور دارند عالم ماده، عالم مشکلات است، وقتی دیگر مشکل نداریم که مرده باشیم.
۲-۸-۴-ناکامی را به خوبی تحمل می کنند: هنگام رویارویی با ناکامی می توانند واکنش‌های گوناگونی نظیر شکیبایی، حرف زدن و مشورت کردن با دیگران و غیره از خود نشان دهند و قادرند از آنچه موجب ناکامی شان است سخن گویند. احساس می کنند می توانند دیگران را تحت تأثیر قرار دهند. از نفوذی که بر افراد خانواده، دوستان و همکاران و غیره دارند، مطمئن هستند.
۲-۸-۵-واقع بین و خودپذیر هستند: اعتقاد دارند انسان همه وجودش نمی تواند کاملاً مثبت یا کاملاً منفی باشد. به عبارت دیگر، بهتر نقاط ضعف خود را بدون عصبانیت می پذیرند و برای رفع آنها برنامه ریزی و تلاش دائمی دارند و از داشتن نقاط قوت خود مغرور نمی شوند، آنها دیگران را نیز با تمام کاستی‌ها و توانمندی‌ها می پذیرند و هرگز از این که بگویند «اشتباه کردم» واهمه و ترسی ندارند، اشتباهات خود را واقع بینانه می پذیرند و برای اصلاح اشتباهات خود تلاش می کنند.
۲-۸-۶-خلاق هستند: به فرآورده‌های ذهن خود توجه کافی دارند، انعطاف پذیر هستند و در ارائه راه حل و اندیشه بکر و بدیع آمادگی بسیار دارند. آنها با بهره گرفتن از این ویژگی، توانایی تعقیب و دستیابی به راه حل مشکل را از راه‌های مختلف دارا هستند.
۲-۸-۷-به چالش‌های جدید مشتاقانه روی می آورند: مشاغل ناآشنا و آموزش‌های جدید توجه شان را جلب می کند و با اطمینان، خود را درگیر آنها می کنند.
۲-۸-۸-احساس می کنند که می توانند دیگران را تحت تأثیر قرار دهند: از نفوذی که بر افراد خانواده و دوستان و همکاران و دیگر افراد جامعه دارند، مطمئن هستند و می دانند که به خاطر شایستگی‌های باطنی می توانند دیگران را تحت تأثیر قرار دهند.
۲-۸-۹- در تعاملات اجتماعی قدرت نه گفتن دارند: چرا که به تأیید گرفتن از دیگران و نظر مثبت آنها احتیاج مبرم ندارند، برای خود ارزش قائلند و نسبت به امری که قادر به انجامش نباشند متعهد نمی‌شوند.
۲-۹- ویژگی‌های افراد با عزت نفس پائین:
افرادی که عزت نفس پائینی دارند، دارای ویژگی زیر هستند: (کلمز، کلارک و بین، ۱۳۷۳)
۲-۹-۱-توانایی‌های خود را دست کم می‌گیرند: مثلاً می‌گویند که نمی توانم این یا آن کار را انجام دهم، یا آن که هیچ وقت نمی توانم فلان کار را یاد بگیرم.
۲-۹-۲-احساس می کنند که دیگران ارزشی برایشان قائل نیستند: در محبت و پشتیبانی دیگران (خانواده، همکاران، دوستان و غیره) تردید دارند وا حساس می کنند که آنها اصلاً به او علاقه‌ای ندارند و از او حمایت نمی کنند.
۲-۹-۳- احساس ناتوانی می کنند: عدم اطمینان، یا حتی احساس درماندگی بر بیشتر نگرش‌ها و اعمال شان سایه می افکند، با مسائل و مشکلات قدرتمندانه مقابله نمی کنند.
۲-۹-۴-به آسانی تحت تأثیر دیگران قرار می گیرند: اندیشه‌ها و رفتارشان غالباً متأثر از کسانی است که اوقاتش را با آنها می‌گذرانند. آنها اغلب تحت تأثیر و نفوذ شخصیت‌های قوی قرار می‌گیرند.
دامنه محدودی از عواطف و احساسات را نشان می دهند. به طور مکرر فقط رفتارهای خاصی چون بی‌قیدی، خشونت و بداخلاقی را از خود بروز می هند.
۲-۹-۵-از موقعیت‌های نگرانی زا می‌گریزند: در برابر فشارهای روانی به ویژه ترس و خشم و یا شرایطی که موجب آشفتگی‌شان می‌شود کم تحمل هستند.
۲-۹-۶-بهانه جویی می کنند و زود ناامید می شوند: نازک نارنجی هستند، نمی‌توانند انتقاد و یا درخواست‌های غیر منتظره را بپذیرند، برای انجام ندادن آن درخواست‌ها عذر و بهانه می‌آورند.
برای ضعف‌های خود دیگران را سرزنش می کنند: اشتباهات و ضعف‌های خویش را نمی‌پذیرند و غالباً افراد دیگر و یا بدشانسی را مسبب مشکلات شان می‌دانند.
۲-۱۰-مشکلات ناشی از عزت نفس پائین:
افرادی که عزت نفس پائینی دارند، به علت اجتناب از شناخت بیشتر خود، برداشت مبهمی از خود دارند. به عبارت دیگر، عزت نفس پائین می تواند بر ماهیت روابط با دیگران و سلامت روانی، تأثیر مهمی داشته باشد. شخص دارای عزت نفس پائین فردی است که احساس غرور کمی دارد. از این رو، ممکن است به رفتارهای دفاعی روانی متمایل شود که می توان به مکانیسم‌هایی از قبیل انکار، سرکوبی، فرافکنی و واکنش وارونه اشاره کرد. تصمیم گیری برای این افراد مشکل است، زیرا شناخت کمی از خود دارند، نمی دانند در زندگی چه می خواهند و نست به انتقادهای دیگران بسیار حساسند. (خورانی، ۱۳۸۷)
۲-۱۱- عوامل تأثیر گذار بر عزت نفس:
عواملی که در رشد گرایشات عاطفی و ارزشی نسبت به بدن و روان انسان مؤثر است و می‌تواند به افزایش عزت نفس کمک کند به طور اختصار عبارتنداز:
۲-۱۱-۱- واکنش دیگران:
مهم ترین منشأ پدید آمدن خودپنداره و عزت نفس، رفتار و واکنش دیگران نسبت به فرد است. این را نظریه‌ی«آینده ی خودنما» می نامند. نظریه ی مذکور معتقد است، برای دیدن خود به واکنش‌‌های دیگران توجه می‌کنیم و تصویر خود را در آن واکنش‌ها می‌بینیم. بنیس معتقد است:« افرادی که طرد می شوند، در پی آن به طرد خود می پردازند، دچار احساس بی ارزشی می‌شوند و ادراکات،نگرش‌ها و واکنش‌های دیگران را جزئی از ارزش‌های درونی خود می‌کنند.» دلیل اصلی احساس حقارت و خودبزرگ بینی را می توان در طرد شدن مستمر و مداوم از طرف والدین و دیگران دانست. روان شناسان معتقدند، احساس بی ارزشی عمیق یا فقدان عزت نفس، ریشه‌ی بسیاری از نابهنجاری‌های روانی است که در میان افراد دیده می‌شود.(بیابانگرد، ۱۳۷۶)
۲-۱۱-۲- مقایسه با دیگران:
مقایسه‌ی فرد با دیگران، یکی از منابع اصلی ایجاد خودپنداره و عزت نفس در فرد است.
۲-۱۱-۳- همانند سازی با الگوها:
انسان با برخی از افراد هم زندگی خود همانند سازی می کند آنان را به عنوان مدل یا الگوی رفتار خود برمی گزیند.والدین، مربیان، معلمان و همسالان مهم ترین این الگوها هستند. شکل گیری خود ایده آل بر اساس درهم آمیختن ویژگی‌های این الگوها در ذهن فرد، انجام می شود و همانندسازی نیز سبب تغییر خودپنداره می‌گردد؛ یعنی فرد احساس می‌کند، مانند الگوی خود شده است. قسمت مهمی از نظام خود از طریق همانندسازی فرد با هم جنس خود شکل می‌گیرد که در اصل نقس جنسی او را تعیین می‌کند(بیابانگرد،۱۳۷۶)
۲-۱۱-۴- چگونگی پاسخ به نیازهای فرد:
تشخیص به موقع نیازهای فرد(غذا، محبت و…) و پاسخ به موقع و متعادل به آن‌ها، در رشد حس اعتماد او بسیار مؤثر است. در این صورت والدین، و به ویژه مادر، به عنوان افراد قابل اعتماد و صادق در ذهن فرزند جای می گیرند و در نقش یک الگوی مداوم، برای هدایت ابعاد فکری، عاطفی و رفتاری او عمل می کنند که به دنبال آن، ویژگی‌هایی مانند: بی اعتمادی، افراط و تفریط، خشم و ترس در او می شوند.
۲-۱۱-۵- برخورد مناسب با رفتارهای فرد:
والدین باید فرزند را به صورت غیرمشروط بپذیرند و همواره در هر شرایطی، او را دوست بدارند. با او جدی ولی با محبت باشند و در این روند ثبات نشان دهند و از افراط و تفریط بپرهیزند.
۲-۱۱-۶- عزت نفس والدین:
والدینی که عزت نفسپائینی دارند و خود را باارزش، توانمند و مثبت ارزیابی نمی کنند همواره دچار حقارت و ناتوانی هستند، اغلب نمی توانند عزت نفس فرزندان خود را رشد دهند. والدینی که با فشار بر فرزندانشان، درصدد جبران حقارت‌ها و شکست‌های زندگی خود برمی‌آیند و در این مسیر توجهی به علاقه‌ها و استعدادهای فرزند خود ندارند و یا در ارزیابی کیفی استعدادها توانائی‌های فرزندان خود ناتوان هستند و توقع و انتظارات ایده آلیستیکه در توان آنها نیستدارند، همواره عزت نفس آن‌ها را در معرض فرو ریختن قرار می‌دهند؛ زیرا همواره بین هدف‌ها،ایده آل‌هاو توانائی‌ها، باید توازن و تناسب وجود داشته باشد.(بابایی، ۱۳۸۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:09:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم