تعهد و وفاداری

تعهد عبارت است از تمایل فرد برای پایداری دائمی روابط. میزان تعهد همسران یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر روابط زناشویی است تعهد به روابط زناشویی حیات می بخشد و زمینه ای را ایجاد می‌کند که زوجین بتواند روی موانع کار کنند و زمانی را برای تلاش اختصاص دهند (سیلیمن[۴۳]، ۲۰۰۱).

کاسلو و رابینسون[۴۴] (۱۹۹۶، نقل از ملازاده، ۱۳۸۷) در تحقیقات خود پا را فراتر نهاده اند و تعهد را به عنوان اصلی ترین عامل موفقیت و زناشویی در نظر گرفته اند آن ها اظهار کرده‌اند که تعهد نسبت به روابط زناشویی عامل اساسی و اولیه برای تداوم رابطه زناشویی به ویژه در زمان‌های دشوار می‌باشد (۴۹ درصد)، حتی میزان تاثیر عشق در مقایسه با نقش تعهد در پایداری رابطه زناشویی کمتر است (۴۷درصد).

عوامل ارتباطی

اغلب زوج ها طریق صحیح گفتگو و برقراری ارتباط کلامی با یکدیگر را نمی دانند و فاقد مهارت‌های لازم در این زمینه هستند ‌بنابرین‏ بارها بدون آنکه بخواهند زمینه رنجش و ناراحتی را در همسر خود فراهم می‌کنند (لاور[۴۵] ،۲۰۰۵، به نقل از اولسون و همکاران،۱۹۸۹)، درباره ارتباط چنین بیان می‌کند: زوج هایی که ارتباط مؤثر برقرار می‌کنند توانایی تصدیق یکدیگر، گوش دادن و پاسخ غیرتدافعی به نیازهای ‌همسر خود، تمرکز بر سایق موجود در هنگام بروز سوء تفاهم، احساسات منفی به روش غیرمخرب از خود نشان می‌دهند.

بسیاری از زوج هایی که در جستجوی درمان ازدواج هستند، به صورت قابل ملاحظه ای فاقد مهارت‌های اصلی ارتباط هستند وجود نقطه ضعف هایی در ارتباط بین زوجین در ۱۰ سال نخست ازدواج منجر به طلاق و نارضایتی از رابطه می شود .

عشق و علاقه متقابل

عشق در رابطه زوجین شامل ابزار احساسات مثبت، توجه و مراقبت، همدلی و مهربانی، حمایت و قدردانی می‌باشد. بالارد[۴۶] و ریش[۴۷] (۱۹۹۸)، معتقدند که عشق تشکیل دهنده ادراکات زوجین از همدیگر و ادراکات عشقی در بین زوجین رابطه مثبت با رفتارهای نگه دارنده ازدواج دارد (عبداله زاده، ۱۳۸۲).

طول ازدواج

تحقیقات نشان داده است که در اوایل ازدواج و همچنین در اواخر ازدواج احتمال افزایش ناسازگاری و ناراحتی زناشویی و همچنین میزان طلاق بیشتر است در اول پس از فرونشینی احساسات اولیه، زوجین با واقعیات زندگی مواجه می‌شوند و همچنین در اواخر ازدواج پس از آنکه زوجین با آشیانه خالی مواجه می‌شوند احتمال دارد اختلافات کهنه بین آن ها مجدداً بروز نماید. همچنین یافته ها از دیدگاه مثبت در رابطه با پیوندهای قدیمی و طولانی حمایت می‌کند در مقایسه با پیوندهای زناشویی افراد میانسال، زوج های قدیمی سالمندی نشان می‌دادند که نیروی بالقوه کمتری برای برخورد و تعارض دارند و در عوض دارای انرژی بیشتری برای لذت جویی در مواردی چون رابطه با فرزندان هستند و همچینن اختلافات سنی کمتری در منابع لذت بروز می‌دهند ( شویتا[۴۸] و لوینسون[۴۹] ، ۲۰۰۷).

وجود فرزند

آوردن بچه تغییرات زیادی را در بافت ازدواج ایجاد می‌کند. رضایت زناشویی هم بر روی فرزندان تاثیر می‌گذارد و هم از آن تاثیر می پذیرد. حضور بچه در ازدواج اثر متناقض بر افزایش ثبات ازدواج دارد

(حداقل زمانی که بچه ها در سن پایین قرار دارند)، در حالی که رضایت زناشویی را کاهش می‌دهد. اما در زمان ترک خانه توسط فرزندان، زوجین دوباره افزایش در میزان رضایت زناشویی گزارش می‌کنند.

از عوامل دیگر مؤثر در رضایت زناشویی زوجین می توان به موارد زیر اشاره کرد:

داشتن مهارت‌های حل مسئله، موقعیت مذهبی، تحصیلات، سهیم شدن زوجین در تصمیم گیریها و مسایل مالی، سلامت جسمانی و روانی، سن، دخالت خویشان و بستگان، ایده آل های مشترک، سبک وابستگی، همگنی، روابط قلبی، حمایت متقابل و…

هوش هیجانی :

مفهوم هوش

تا کنون تعریف های مختلفی از هوش به عمل امده است ولی هنوز تالیفی کامل جامع که همه را قانع کند وجود ندارد .علت این مناقشه در ان است که هوش یک مفهوم نیست هوش یک موضوع انتزاعی و سازه است بر خلاف مفاهیمی که می‌توانند مصادیق و نمودهای بیرونی داشته باشند صرفاً معرف مجموعه ای از فرایندها ست که از رفتارها و پاسخ اشکار افراد استنباط می‌شوند (لطفی کاشانی ،۱۳۸۵). از هوش و هوشمندی تعریف های متفاوتی شده است که به چند نمونه ان اشاره می‌گردد در اصطلاح کسی را با هوش می گوییم که بتواند مشکلی را درک کند ، یا اینکه هنگام برخورد با مشکلات زندگی بهترین و مناسب‌ترین راه را برگزینند (علوی، ۱۳۷۷). از نظر کاربردی هوش عاملی که توسط ابزارهای سنجش و آزمون‌های روانی شناسایی می شود(ابراهیمی نژاد ،۱۳۸۶ ). از نظر فیزیولوژی هوش پدیده ای است که کارکرد یاخته های کرتکس (قشر خارجی ) مغز باعث آن می شود. از نظر روانشناسی هوش را “قابلیت تغییر” یا قابلیت انعطاف درسازگاری می دانند(نرمان[۵۰] ل-مان ،۱۳۶۹ ). دیوید [۵۱]و کسلر ذکر شده در چر نیس[۵۲] ،۲۰۰۰) از معروف‌ترین کسانی است که تعریف بسیار ناخذی را از هوش ارائه نموده است از نظر وی هوش عبارت است از توانایی کلی و جامع در فرد که باعث تفکر منطقی ،فعالیت هدفمند و سازگاری با محیط می شود.از نظر وی هوش عبارت از توانایی کلی و جامع در فرد که باعث تفکر منطقی، فعالیت هدفمند و سازگاری با محیط می شود. به عبارت دیگر از نظر وکسلر هوش عبارت از تفکر عاقلانه ،عمل منطقی و رفتار مؤثر در محیط (سرسرابی ،۱۳۸۶). آلفرد بینه[۵۳] اعلام کرد که :هوش از فرایندهای گوناگون پیچیده ای از قبیل حل مسئله، استدلال حافظه و مهارت کاربرد کلمات ،تشخیص حوادث و استفاده از اعداد ترکیب یافته است او می گفت به نظر ما هوش یک نیروی ذهنی اساسی می‌باشد که فقدان یا تغییر ان بیشترین اهمیت در زندگی ادمی دارد. و این نیروی ذهنی چیزی جز همان قدرت تمیز که گاهی عقل سلیمش می‌نامند ،تحمل عملی، خلاقیت و توانایی سازگاری با شرایط است و او اضافه می کند که هوش یعنی درست قضاوت کردن، درست استدلال کردن از نظر او هوش ان چیزی است که ازمونهای هوش ان را می سنجند.به هر حال هوش نتیجه فعالیت های همه جانبه سلولهای عصبی است که مرکز ان در مغز قرار دارد چرا که مغز فرمان ده ،امور مختلفی را انجام می‌دهد قدرت یاداوری مطالب حفظ شده را دارد و روابط میان جزئیات و مفاهیم کلی را برقرار می‌سازد.(پروا،۱۳۸۰ ) از تعاریف ارائه شده می توان چنین نتیجه گیری کرد که اگر در تعریف هوش که سه جنبه رارعایت کرده و ان را در تعریف بگنجاند تعریف کاملاً کاملی به دست می اید: توانایی و استعداد کافی برای یادگیری و درک امور ،هماهنگی و سازش با محیط ،بهره برداری از تجربیات گذشته، به کار بردن قضاوت و استدلال صحیح وپیدا کردن راه حلی منطقی در مواجه شدن با مشکلات (کشتکار ،۱۳۷۸ ).

نظریه های هوش

هوش یک سازه فرضی است نه یک خصلت عصب شناختی ادمی به سخن دیگر هوش یک مفهوم ساختگی است که روانشناسان ان را برای سهولت ارتباط ابداع کرده‌اند. البته لازم به ذکر است که پژوهش‌های انجام شده هیچ بخشی را از مغز یا هیچ عنصری شیمیایی که بتوان ان را جایگاه یا ماده هوش دانست شناسایی نکرده اند اما این واقعیت مانع از نظریه پردازی درباره هوش شده، روانشناسان وابسته به رویکردهای مختلف در این باره نظریه های گوناگونی ارائه نموده اند (سیف ،۱۳۸۷ )

نظریه هوش اسپیرمن[۵۴] :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...