1. تعارض میان دو یا چند نقش که معلم باید در آن واحد انجام دهد. معلم بر اثر تجربه پی می‌برد که ایفای چند نقش در یک زمان مشکل ترین کار معلم است.

    1. تعارض میان انتظارات گوناگون افراد و ‌گروه‌های مختلف از نقش معلم. مثلاً مدیر از معلم انتظار دارد معلم به موقع به مدرسه بیاید و به دستورات مدیر احترام بگذارد. دانش آموزان انتظار دارند که معلم با همۀ آن ها مهربان شود و از سر اشتباهات آن ها بگذرد، والدین انتظار دارند که معلم خوب درس دهد و … .

    1. تعارض میان انتظارات مختلف افراد یک گروه از نقش معلم.

  1. تعارض میان علاقه و وظیفه. یعنی تعارض میان انتظار از نقش خود و نیازهای شخصیتی، مادی، رفاهی، معنوی که احراز این نقش را مرتفع می‌سازد.

ب)محرک‌های فشارزای تغییرات زندگی و شغلی:

در بسیاری موارد سختی ناشی از فشارهای روانی که فرد احساس می‌کند، تابعی از تغییرات زندگی است. دو تن از پژوهشگران برجسته در زمینه فشارهای روانی بنام «هولمز» و «راهه» معتقدند که رخدادهای خاص زندگی در شدت فشارهای روانی که افراد تجربه می‌کنند مهم هستند.

آن ها در پژوهش خود با نرخ سازگاری مجدد اجتماع احتمال مبتلا شدن افراد به امراضی مرتبط با فشار روانی را در آینده ای نزدیک تعیین می‌کنند. افرادی که امتیاز بالایی در این مقیاس کسب می‌کنند. احتمالاً نسبت به موقعیتهای همراه با فشار روانی واکنش معکوس نشان می‌دهند، در حالی که افرادی با امتیازهای پایین تر در SRRS آمادگی بیشتری در تحمل رخدادهایی با فشار روانی را دارا هستند. این مقیاس توسط «هولمز» و «راهه» به منظور اندازه گیری احتمال پیدایش بیماری‌های قلبی، زخم معده، کولیت معده در افراد بالنده گردیده است.

ج)ویژگی‌های فردی بانضمام ابعاد و تیپهای شخصیتی و الگوهای رفتاری؛

مشخصات و ویژگی‌های افراد باعث واکنش های متفاوت آن ها نسبت به رخدادها می شود که باعث ایجاد فشار روانی می‌گردد.

ارتباط عواملی مانند سن، جنسیت، وضعیت سلامتی، ورزش و نوع تغذیه در ایجاد فشار روانی مطالعه و بررسی شده است. معروف‌ترین نظریه ویژگی‌های فردی دربارۀ انواع شخصیت توسط «فریدمن»، «رزنمن» در دهۀ ۱۹۵۰ بنام شخصیت A و B مطرح گردیده است.[۴]

بهداشت روانی

بهداشت روانی یک زمینه تخصصی در محدوده روانپزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان، به وسیله پیشگیری از ابتلا به بیماری‌های روانی، کنترل عوامل مؤثر در بروز بیماری‌های روانی، تشخیص زودرس بیماری‌های روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماری‌های روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است.

واقعیت‌های موجود در بحث آسیب شناسی روانی و بهداشتی در محیط کار نشان می‌دهد که درصد قابل توجهی از علل و موجبات بیماری‌های روانی و کسالتهای ناشی از خستگی کار، بین کارکنان سازمان‌ها را می توان در شیوه های رفتاری و شخصیت مدیران و رابطه آن ها با کارکنان جستجو کرد بهمین علت آشنایی کارکنان و مدیران با مفاهیم اساسی بهداشت روانی و نقش عظیم آن در تأمین سلامت روانی با پریشانحالی نیروی انسانی هر سازمانی ضروری به نظر می‌رسد.

«کینز برگ» بهداشت روانی را اینطور تعریف می‌کند[۵]؛

« تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط بخصوص در سه فضای مهم زندگی عشق، کار، تفریح.» روانشناسان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که تعادلی بین رفتارها و کنترل او در مواجه با مشکلات اجتماعی وجود داشته باشد از این دیدگاه انسان و رفتارهای او در مجموع یک سیستم در نظر گرفته می شود که بر اساس کیفیات تأثیر و تأثر متقابل عمل می‌کنند و در این دید سیستمیک ملاحظه می شود که عوامل متنوع زیستی انسان می‌تواند بر عوامل روانی و اجتماعی او اثر بگذارد و بالعکس از آن تأثیر بگیرد و به عبارت دیگر بهداشت و تعادل روانی، انسان به تنهایی مطرح نیست بلکه آنچه مورد بحث قرار می‌گیرد پدیده هایی است که در اطراف او وجود دارند و بر جمع سیستم و نظام او تأثیر می‌گذارند و از آن متأثر می شود پس از دید روان شناسان[۶] سلامتی عبارت است از تعادل در فعالیت‌های زیستی، روانی، اجتماعی افراد که انسان از این تعادل سیستمیک و ساختارهای سالم خود برای سرکوب کردن و تحت کنترل درآوردن بیماری استفاده می‌کند.

لونسیون و همکارانش در ۱۹۶۲ سلامتی روان را اینطور تعریف کرده‌اند: « سلامتی روان عبارت است از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن.»

اصول اساسی بهداشت روانی[۷]:

اصول اساسی بهداشت روانی عبارتند از:

      • احترام فرد به شخصیت خود و دیگران؛

      • شناخت محدودیت‌ها در خود و افراد دیگر؛

      • دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است؛

      • آشنایی با اینکه رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود اوست؛

    • شناسایی احتیاجات و محرکهایی که سبب ایجاد رفتار و اعمال انسان می‌گردد.

احترام به شخصیت؛

یکی از شرایط اصولی بهداشت روانی این است که شخص به خود و دیگران احترام بگذارد و خود و افراد دیگر را دوست بدارد و بالعکس یکی از علائم بارز غیرعادی بودن، تنفر از خود و اطرافیان است. فرد سالم احساس می‌کند که افراد اجتماع او را می پسندند و نیز به نظر موافق به انسان می نگرد و به خود احترام می‌گذارد، شخص غیرعادی، معمولاً بدبین است و اذعان می‌کند هیچوقت دوست واقعی در زندگی نداشته و خود او نیز به کسی اعتماد ندارد. بعلاوه برای خودش ارزش قائل نیست. اصول بهداشت روانی مبتنی بر تقویت افراد است نه تخریب شخصیت آن ها.

بر اساس این اصول باید نسبت به دیگران اغماض و بردباری داشت به عوض تنبیه، تشویق را پیشه کرد و خلاصه اینکه برای شخصیت افراد احترام قائل شد.

شناختن محدودیت‌ها؛

یکی از اصول بهداشت روانی این است که شخص مستقیماً با واقعیت زندگی روبرو شود و برای رسیدن ‌به این مقصود نه تنها باید عوامل خارجی را بشناسیم بلکه لازم است که شخصیت خود را آن گونه که هست قبول نماییم. تعارض و خصومت با واقعیت زندگی اغلب سبب بروز اختلال روانی می‌گردد. شخص سالم در عین اینکه از خصوصیات مثبت و برجستۀ خود استفاده می‌کند به محدودیت‌ها و نواقص خود آشنایی دارد.

پی بردن به علل رفتار؛

در هر عملی باید اصل علت و معلول حکمفرما باشد زیرا که از نظر علم هیچ پدیده ای خود بخود به وجود نمی آید مثلاً چرا یک نفر بی جهت از حیوانات اهلی می ترسد، دیگری از تاریکی وحشت دارد و شخص دیگر بیش از اندازه عصبانی می شود؟ این ها همه دلیل دارد ولی اغلب مشکل است که دلایل نهفته و اصولی اینگونه رفتارها را پیدا نمود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...