دانلود پایان نامه های آماده | ۲-۱-۱-۲- نابرابری آموزشی مبتنی بر تفاوت جنسی – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
به نظر میرسد که تعاریف عمدتاًً ساختی بیش تر مورد توجه بوده و فضای نابرابری طبقاتی را بیشتر توضیح میدهد . بر همین اساس می توان گفت ، پایگاه موقعیتی است که هر فرد در ساخت سلسله مراتب برخورداری در یک جامعه و در زمان معین ، اشغال میکند و در آن ، بخشی از منابع ارزشمند را دارا است . عمده ترین منابع ارزشمند را در ثروت ، مهارت ، منزلت و کنترل نیروی کار می توان یافت . این منابع در رتبه های پایگاهی متفاوت ، به صورت های گوناگون و حجم های متفاوت تقسیم شده اند که در مجموع نشان دهنده ی طبقه ی اجتماعی فرد نیز خواهند بود .
بنابرین ، جامعه شناسان برای سنجش عینی طبقه ی اجتماعی پایگاه اقتصادی اجتماعی ، افراد را از نظر درآمد و دارایی ، منزلت شغلی و تحصیلات مورد بررسی قرار میدهند . گو این که طبقه ی اجتماعی در برخی از مفهوم سازی ها ، فراتر از این مؤلفه ها دیده می شود . به نوعی که مجموعه ی فراگیری از رفتار ها ، انتظارات و دیدگاه ها را نیز در بر میگیرد (اسلاوین[۱۰]، ۱۹۹۴: ۱۱۵-۱۱۶).
ادبیات موضوع حکایت از آن دارد که رابطه ی بین نابرابری اقتصادی – اجتماعی با آموزش و پرورش رسمی، بیش تر نوعی سابقه و دیرینه ی تجربی دارد . بدین معنی که عمده کارهای انجام شده و مباحث منتشر شده ، بر پژوهش های وسیع میدانی و تجربی ناظر است که ارتباط بین نابرابری های طبقاتی و آموزش و پرورش را مورد مطالعه قرار دادهاند . هالسی این روند پژوهشی را تحت نام تجربی گرایی روش شناختی دسته بندی میکند و در ذیل آن ، به کارهای کلمن ، دانکن و بلاو و همچنین جنکس به عنوان کارهای برجسته ، اشاره دارد (کارابل و هالسی[۱۱]،۱۹۹۷: ۱۶) . اما در کنار این حجم کارهای تجربی که خود مولد برخی از دیدگاه ها بوده اند، حوزه های نظری نیز ، کاملاً از این موضوع غافل نبوده اند.
۲-۱-۱-۲- نابرابری آموزشی مبتنی بر تفاوت جنسی
نابرابری مبتنی بر جنسیت ، خود چهره دیگری از انواع نابرابری های اجتماعی است که خصوصاً ٌ در دهه ی اخیر ، توجه زیادی را به خود جلب کردهاست . از همین زوایه ی ، جامعه شناسان همواره بین واژه های جنس[۱۲] و جنسیت[۱۳] تفاوت قائل هستند تا نشان دهند ، نابرابری و ستم حاصل از اختلاف بین زن و مرد ناشی از نقش اجتماعی آن هاست و نه به واسطه ی تفاوت های صرفا زیست شناختی بین آن ها ، جنسیت مبتنی بر ساختاری اجتماعی است که همراه تفاوت های جنسی رخ نماید . با این توصیف باید دقت کرد ، این جامعه است که سرنوشت (نقش اجتماعی ) زنان و مردان را رقم می زند ، نه تفاوت های زیست شناختی آن ها . پرواضح است ، این دیدگاه تفاوت های بیولوژیکی را انکار نمی کند ، بلکه مدعی است ، تفاوت های زیست شناختی ، به تنهایی قادر به توضیح نابرابری های موجود بین دو جنس نیستند .
آن اوکلی (۱۹۷۲) با ارائه دلایلی اظهار میکند ، چنانچه نابرابری های بین دو جنس را طبیعی بدانیم و آن را ناشی از تفاوت های بیولوژیکی بین آن ها فرض کنیم ، ره به خطا برده ایم . گواه اصلی ادعای وی ، تنوع تقسیم مشاغلی مبتنی بر جنسیت ، در جوامع متفاوت است . وی با استناد به شواهد تجربی گردآوری شده توسط جرح پیتر مورداک (۱۹۴۹) خاطر نشان میسازد ، در برخی از جوامع مانند مناطقی از قاره ی آفریقا ، اصولاً هیچ گونه تقسیم کاری بر اساس تفاوت جنسی افراد مشاهده نمی شود نمونه های بسیاری از مشاغل وجود دارند که طبق نظریه های بیولوژیکی ، با طبیعت زنانه متناسب نیستند ، مشاغلی چون آشپزی که در آن جا به صورت مشارکتی انجام می گیرند (دهقان، ۱۳۸۳: ۴۶).
مباحث اوکلی به نوعی مبانی جامعه شناسی جنسیت محسوب می شود . او در توضیح خود از نابرابری ، مستقیماً بر روند جامعه پذیری تمرکز میکند و بیان میدارد که طی فرایند مذکور (جریان رشد و پرورش افراد و پذیرش افراد و پذیرش ارزش ها و الگوهای رفتاری ) ، چگونگی رفتار والدین با فرزندان دختر و پسر متفاوت است و در نتیجه ، کودکان با چنین ذهنیتی رشد مییابند ؛ ذهنیتی که مرد یا زن بودن را برای آن ها متمایز میکند . بدین ترتیب ملاحظه می شود ، هویت ها در خلال جامعه پذیری شکل می گیرند که خود اساس نابرابری های بعدی را پایه گذاری میکند و در مراحل بعدی جامعه پذیری تداوم مییابد . چنین نظریاتی در ایجاد دیدگاه های مرتبط با جنسیت ، خانواده و نیز آموزش و پرورش و رسانه های جمعی را در کنار یکدیگر مدنظر قرا میدهند . جامعه پذیری نخستین که کودکان آن را طی میکنند ، فرآیندی است که به طور عمده در خانواده هدایت می شود . بنابرین ، تأکید بسیاری بر بنیان خانواده قرار دارد ؛ جایگاهی که مسئله جنسیت مذکر و مونث بودن آن مطرح شده است و نقش ها و ویژگی های رفتاری مرتبط با آن ، به عنوان بنیان تشریح و ایجاد نابرابری جنسیتی در نظر گرفته می شود (همان).
به طور کلی ، مردان افرادی فعال ، پرشور و پرخاشگر انگاشته میشوند و زنان موجوداتی بی تفاوت و ملایم بنابرین ، آموزش ها و تعلیمات به گونه ای صورت می گیرند که پسرها افرادی جسور و محکم پرورش یابند و دختر ها لطیف و ملایم . این نگرش ، با اشتغال مردان در مشاغلی که توانایی و قابلیت رهبری می طلبد و نیز اموری که از حقوق و مزایای بالاتری برخوردارند ، تقویت می شود . برخی محققان نحوه ی بسط مرحله ی جامعه پذیری را به مؤسسات و نهادهایی غیر از خانواده بررسی کردهاند . برای مثال ، رسانه های گروهی نمونه ای از این گونه مؤسسات هستند که نگرش ها و عقایدی بر پایه ی جنسیت افراد ارائه میدهند . تاچمن (۱۹۷۸) در مطالعات خود دریافت ، زنان کم تر از مردان و غالبا در نقش هایی دست پائین و کلیشه ای و بر اساس جاذبه های جنسی و یا در قالب مادر یا همسر ، در آگهی های تبلیغاتی شرکت دارند .
مطالعات صورت گرفته درباره ی آموزش و پرورش ، برخوردهای دوگانه و تبعیض بین دختران و پسران را بر اساس عقاید قالبی درباره ی جنسیت افراد مورد توجه قرار میدهند . برای مثال ، استن ورشا (۱۹۸۳) در پژوهش خود بین کلاس های سطح الف دریافت که معلمان زن و مرد بر اساس انتظارات جنسی عمل میکنند . بدین ترتیب که به دانش آموزان پسر ، توجه بیش تری مبذول می دارند . موضوع مذکور در کنار این حقیقت که دختران توانایی ها و قابلیت های خود را برابر پسران دست کم و نادیده می انگارد ، نشانگر تاثیر وسیع جامعه پذیری و تداوم الگوهای تبعیض آمیز جامعه پذیری در آموزش و پرورش است (کربی[۱۴]، ۱۹۹۹: ۱۲۳-۱۲۵).
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 10:01:00 ق.ظ ]
|