۳۲- http://www.parlis.nl/pdf/bijlagen/BLG656.pdf.
فصل پنجم
پیامدهای حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ بر سیاست‌های اوپک
حمله به برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی و ساختمان پنتاگون، نقطه عطفی در تمامی زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی در تاریخ آمریکاست و بطور قطع جامعه جهانی نیز چه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم از این حادثه متأثر شده و خواهد شد. دولت بوش این حادثه را فرصتی برای وصول برخی اهداف بین‌المللی خود قرار داد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

راه‌یابی جورج دبلیو بوش به کاخ سفید با توجه به اینکه او از جناح عقاب‌گرای حزب جمهوری‌خواه و از ایالات جنوبی آمریکایی با نگاه سنتی اقتدارگرا به چارچوب‌های روابط بین‌الملل می‌باشد، روشن ساخت که در آغاز هزاره سوم، زمان تصمیم‌گیری برای تعیین استراتژی آمریکا، فرا رسیده است. این فرایند با حادثه یازده سپتامبر تسهیل شد و فرصتی تاریخی را برای رهبری آمریکا فراهم آورد که مفهوم فراگیری را که قابلیت ایجاد انسجام ملی و شکل دادن توافق بین نخبه‌ای را دارد، در بطن این حادثه بیابد. (۱)
در طول تاریخ ۲۳۶ ساله آمریکا نیز، این کشور مصون از تهاجم، تصرف و محاصره بوده است که این مهم، ناشی از موقعیت جغرافیایی مناسب، زیربناهای اقتصادی مطلوب، ماهیت توازن قوا در اروپا و وجود کشورهای متحد برای ایجاد زمان لازم جهت اقدام نظامی برای آمریکا بوده است.(۲) بنابراین رویداد یازده سپتامبر از این حیث نیز منحصر به فرد است چرا که به دنبال این حادثه برای نخستین بار خاک اصلی ایالات متحده پس از جنگ آمریکا-انگلستان در سال ۱۸۱۲، مورد حمله یک دشمن خارجی قرار می‌گرفت. حتی در دوران جنگ جهانی دوم که ژاپنی‌ها بندر «پرل هاربر» در مجمع‌الجزایر هاوایی را بمباران کردند، خاک اصلی آمریکا مورد هجوم قرار نگرفت. در حقیقت، در سال ۱۹۴۱ هنوز هاوایی به عنوان پنجاهمین ایالت آمریکا شناخته نمی‌شد؛ ضمن این که آن واقعه، دست کم ۶ هزار مایل از کرانه‌های اقیانوس کبیر فاصله داشت. اما فروریختن دومین برج بلند آمریکا در قلب نیویورک و در مرکز بازرگانی این کشور روی داد. (۳) از سوی دیگر حملات غافلگیرانه به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون را پرل هاربر نسل کنونی لقب داده‌اند؛ حملاتی که آسیب‌پذیری‌های آمریکا را در برابر جهان خارج آشکار کرد و موجب جهت‌گیری اساسی جدیدی در سیاست خارجی این کشور شد. به گونه‌ای که عده‌ای سخنرانی بیستم سپتامبر رئیس جمهور جورج بوش را در کنگره، از آنجا که به مهم‌ترین موارد استراتژی کلان آمریکا اشاره می‌کرد، مشابه سخنرانی رییس جمهور، هری ترومن درباره ترکیه و یونان در دوازدهم می ۱۹۴۷ دانسته‌اند. در آن زمان ایالات متحده قصد خود را برای مبارزه جهانی با کمونیسم اعلام کرد. در واقع یازده سپتامبر پایان عصر پس از دوران جنگ سرد بود. (۴)
۵-۱- آغاز حملات تروریستی یازده سپتامبر
در روز یازدهم از ماه سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، هواپیمای بوئینگ ۷۶۷ شماره ۱۱ خطوط هوایی آمریکا که «بُستُن» را به مقصد «لوس آنجلس» ترک می‌کرد، در ساعت ۸:۴۸ صبح، با برج‌ شمالی مرکز تجارت جهانی در نیویورک برخورد کرد. هجده دقیقه بعد، هواپیمای شماره ۱۷۵ خطوط هوایی آمریکا که مقصدی مشابه با هواپیمای قبلی داشت، با برج جنوبی برخورد کرد. بوئینگ ۷۵۷ خطوط هوایی ایالات متحده که از فرودگاه بین‌المللی «والز» واشنگتن به مقصد لوس‌آنجلس در پرواز بود، ساعت ۹:۴۰، روی دیوار غربی ساختمان پنتاگون سقوط کرد. پرواز ۹۳ ایالتی نیز که یک بوئینگ ۷۵۷ بود، در حال پرواز از «نوارک» به «سانفرانسیسکو» بود نیز، در نزدیکی «پیتسبورگ» سقوط کرد. (۵)
یازده طبقه از برج‌های مرکز تجارت جهانی، به طور کلی خراب شد. مقامات آمریکا به دلیل ترس از حملات بیشتر، کلیه سیستم‌های پروازهای داخلی را متوقف کردند. پرواز رئیس جمهور تغییر پیدا کرد و مقامات سنا و مجلس نمایندگان از واشنگتن، به مکان امن دیگری منتقل شدند.
۵-۲- مواضع شخصیت‌های برجسته جهانی پس از حوادث یازده سپتامبر
بدنبال این حادثه اکثر سران کشورهای جهان اعم از دوستان و دشمنان آمریکا این عمل را تقبیح و محکوم نمودند. از آن جمله سخنگوی رئیس جمهوری روسیه اعلام کرد: «پوتین پس از شنیدن این خبر بسیار متأسف شد». ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه نیز با ابراز تأسف از این اتفاق ناگوار با مردم آمریکا اظهار همدردی کرد. همچنین رئیس جمهور اسلامی ایران طی بیانیه‌ای نفرت خود را از این حادثه مخوف بیان داشت و این عمل تروریستی را به نام ملت ایران محکوم کرد. مقامات دیگر نیز با محکوم کردن این عمل غیر انسانی اظهار داشتند: «این جنایت قابل توجیه نیست» «هیچ مسلمانی نمی‌تواند از این حادثه خشنود باشد». «انگیزه عاملان حملات تروریستی انتقام جویی محض است». مقر ناتو در بروکسل هم با دادن مرخصی به کارمندان غیراساسی آنان را برای جلوگیری از خطرات احتمالی به خانه‌های خود فرستاد. نخست‌وزیر ترکیه طی سخنانی گفت: «این حادثه می‌تواند در تمام جهان تأثیرگذار باشد». سخنگوی طالبان گروه حاکم بر افغانستان و طرفدار سرسخت بن‌لادن میلیادر ناراضی عربستان نیز این عمل تروریستی را به شدت محکوم کرد.
پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان نیز طی پیامی با اظهار همدردی با رئیس جمهوری و مردم آمریکا گفت: مردم و دولت پاکستان این «حملات وحشیانه وحشتناک» را که باعث فقدان بی‌سابقه و عظیم و درگذشت افراد بی‌گناه در این عمل تروریستی شد محکوم نموده و خود در عزای شما شریک می‌دانیم.
اتحادیه اروپا نیز اعلام کرد حملات یازده سپتامبر به آمریکا بدترین حملات تروریستی از زمان حمله به پرل هاربر در جنگ جهانی دوم بود و قول داد در مبارزه علیه تروریسم در کنار متحد خود بماند.
جیانگ زمین رئیس جمهور چین نیز طی پیامی به رئیس جمهور و مردم آمریکا این عمل را محکوم و به خانواده قربانیان تسلیت گفت.
هر چند فیدل کاسترو رهبر کوبا از محکوم کردن این عمل تروریستی خودداری کرد و آن را نتیجه زورگویی‌ها و اجحافات بی‌حد و حصر دولت آمریکا در سراسر جهان تلقی کرد. او در عین حال هشدار داد که دنیا روزهای خطرناک و پروحشتی را بدنبال دارد و من از آمریکا می‌خواهم که در این زمینه بردبار و صبور باشد. (۶)
۵-۲-۱- نطق دبیر کل سازمان ملل متحد
کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل متحد با تعمدی، بی‌رحمانه و نفرت‌آمیز خواندن حملات یازده سپتامبر آمریکا، از کشورهای جهان خواست این سازمان را مرکز هدایت «مبارزه دراز مدت با تروریسم» قرار دهند.
وی در نطقی در مجمع عمومی سازمان ملل گفت که در کوتا مدت از هیچ اقدامی برای مجازات عاملان حمله به نیویورک و واشنگتن نباید فروگذار کرد. ولی خواستار رعایت حکومت قانون در سطح ملی و بین‌المللی شد.
عنان خطاب به نمایندگان کشورها گفت: «بیایید اصول و استانداردهایمان را تقویت کنیم تا برای همه کشورها این تضاد را آشکار سازیم که تفاوت بین آنهایی که به تروریسم متوسل می‌شوند و آنهایی که با آنها می‌جنگند، چیست. دو هفته پیش در روزی که هیچکدام از ما فراموش نخواهیم کرد، آمریکا متحمل ضربه‌ای تعمدی و بسیار بی‌رحمانه و ویرانگر شد که ما هنوز سعی می‌کنیم تا بزرگی آن را درک کنیم. در واقع این ضربه به یک شهر یا یک کشور نبود، بلکه علیه همه ما بود». (۷)
۵-۲-۲- اظهارات بوش پس از حملات یازده سپتامبر
بوش رئیس جمهور آمریکا در جریان بازدید از پنتاگون اعلام کرد که واشنگتن اسامه بن‌لادن را «زنده و مرده» می‌خواهد. او در شدیدترین تهدیدش گفت: «اسامه بن‌لادن مظنون اصلی ماست. او خیال می‌کند که می‌تواند به ما ضربه بزند و در غاری پنهان شود. در غرب قدیم روی پوسترها می‌نوشتند: «تحت تعقیب مرده یا زنده». آمریکایی‌ها نیز بن‌لادن را زنده یا مرده می‌خواهند ما به تمام کسانی که به او غذا و پناه داده‌اند ضربه خواهیم زد. این جنگی دراز مدت با نبردهای متعدد خواهد بود، ولی کسب آزادی بدون پرداخت هزینه امکان‌پذیر نیست. ما به جهان اعلام می‌کنیم که برای مبارزه با تروریست‌ها به هرکاری دست می‌زنیم».
او بدنبال سخنان خود گفت: «یک ترسو بی‌ایمان به خودِ آزادی حمله کرد ما از آزادی دفاع خواهیم کرد، ما اجازه نخواهیم داد که آزادی اینگونه مورد تهاجم قرار گیرد. نیروهای آمریکا در سراسر جهان برای این اقدام به حال آماده‌باش درآمده‌اند». (۸)
بوش همچنین در سخنرانی روز بیستم سپتامبر در کنگره آمریکا، گفت: «آمریکایی‌ها می‌پرسند، چرا آنها از ما نفرت دارند؟» آنها از آزادی‌ها ما، آزادی مذهب، آزادی بیان، آزادی رأی دادن و دور هم جمع شدن و با هم مخالفت کردن نفرت دارند». (۹)
ایشان در جای دیگری اظهار کرد: «شکست دادن و درهم کوبیدن تروریستها در افغانستان تنها آغاز کار است و قدم اول آمریکا است». او اضافه کرد تظاهر به پارسایی که تروریستها مورد استفاده قرار خواهند داد آمریکا را فریب نخواهد داد. او در ادامه گفت: «براساس مدارک و شواهدی که بدست آورده‌ایم یک شبکه تروریستی سازمان یافته به نام القاعده وجود دارد که اسامه بن‌لادن رهبری آن را به عهده دارد گروه طالبان که حاکمیت افغانستان را در دست دارد باید هر چه سریعتر رهبران القاعده به ویژه اسامه بن‌لادن را تحویل دهد آنها باید تروریستها را تحویل دهند و یا به سرنوشت شومی که در انتظار تروریستها هست دچار شوند». (۱۰)
۵-۲-۳- اظهارات بن‌لادن و ملاعمر پس از مواضع مقامات آمریکایی در قبال حوادث یازده سپتامبر
با اینکه آمریکا‌یی‌ها «بن‌لادن» را مظنون اصلی این حمله معرفی می‌کردند و او را آماج تیر تبلیغات خبری خود قرار داده بودند. اسامه بن‌لادن اعلام کرد: «من دخالتی در حمله به آمریکا نداشتم ولی از این اقدام حمایت می‌کنم».
ملا محمد عمر سرکرده طالبان نیز از بن‌لادن دفاع کرد و گفت او توانایی تعلیم خلبانان انتحارطلب را نداشته و ندارد و حمله به آمریکا بر برائت بن‌لادن صحه می‌گذارد زیرا او هیچ خلبانی ندارد. تعلیم خلبان کار دولتی فعال است و فقط چنین دولتی این توانایی را دارد. «اسامه اگر خلبان داشته آنها را کجا تعلیم داده است؟ در افغانستان چنین امکانی برای آموزش وجود ندارد». (۱۱)
۵-۲-۴- اظهارات دبیرکل اوپک بعد از حوادث یازده سپتامبر
دکتر «علی رودریگز آراک»[۳۲] دبیرکل اوپک اندکی پس از این حوادث عنوان کرد: «سازمان اوپک بر تحولات رخ داده در پی مجموعه‌ای از حوادث غم‌انگیز ایجاد شده در اوایل امروز نظارت داشته است. همه کشورهای عضو به ادامه سیاست تقویت ثبات بازار متعهد می‌مانند و [اینجانب] نسبت به وجود منابع کافی برای تأمین نیازهای بازار اطمینان خاطر دارم. علاوه بر این اعضای اوپک در حال کسب آمادگی هستند تا در صورت لزوم برای محقق شدن این هدف از ظرفیت ذخیره خود استفاده کنند». (۱۲)
۵-۳- دیدگاه‌های مختلف در مورد حوادث یازده سپتامبر
به صورت کلی دو دیدگاه بنیادی در مورد حوادث مذکور وجود دارد یک دیدگاه مبین نظر افرادی است که ضمن مقرون به صحت دانستن حوادث یاد شده آن را محکوم کرده و در حقیقت اقدام به بازنشر تفکرات مقامات کاخ سفید در وقوع حوادث تروریستی از سوی یک گروه بنیادگرای اسلامی نمودند که عمده افراد یاده شده در سطور گذشته، چنین دیدگاهی داشته‌اند. از سوی دیگر گروه مقابل نگرشی کاملاً منفی نسبت به درستی حوادث یاد شده داشته و تخریب برج‌های دوقلو سازمان تجارت جهانی و بخشی از ساختمان پنتاگون را جزئی از پروژه از پیش طراحی شده آمریکا برای تأثیرگذاری بر حوادث آتی جهانی در قالب استراتژی کلان آمریکایی معرفی می‌نمایند از دیدگاه این گروه و بر مبنای سوابق حکومت آمریکا بروز حادثه‌ای تروریستی با ابعاد یاد شده بدون اطلاع و تأثیرگذاری سازمان‌های امنیتی و اطلاعاتی این کشور غیر ممکن است ذیلاً یکی از آخرین اخبار که نقل قولی از یکی از مخالفین حادثه یازده سپتامبر است آورده شده است :
«ویلیام رودریگز» یکی از بازماندگان یازده سپتامبر ۲۰۰۱ روز سه‌شنبه ۱۷/۱۱/۹۱ در خبرگزاری فارس حضور پیدا کرد. وی در یک کنفرانس خبری که با حضور برخی از رسانه‌های داخلی و دو نفر از مسوولان «راشاتودی» برگزار شد، به افشای برخی حقایق مربوط به یازده سپتامبر پرداخت که کاملاً متفاوت از آن چیزی است که رسانه‌های غربی از این حادثه منتشر کردند. رودریگز در آمریکا بعد از حادثه یازده سپتامبر «قهرمان ملی» لقب گرفت زیرا جان صدها نفر را در آن حادثه نجات داد. مقامات سیاسی آمریکا همچون جرج بوش رئیس‌جمهوری سابق آمریکا از او خواستند تا در رقابت‌ برای احراز سمت‌های سیاسی شرکت کند زیرا او فکر می‌کرد که او همان فردی هست که می‌تواند رأی جامعه «هیسپانیک» آمریکا را جذب کند و اما این توجهات تا زمانی ادامه داشت که به مطرح کردن سوالاتی درباره حادثه یازده سپتامبر پرداخت و خانواده‌های قربانیان این حادثه خواستار تحقیقات درباره این رخداد شدند. رودریگز تصریح کرد:
«جرج بوش در آن زمان گفت که احتیاجی به انجام تحقیقات نیست چون همه می‌دانند که چه کسی این حمله را صورت داده است و این بدترین چیزی بود که می‌شد به قربانیان یازده سپتامبر گفت چون آنها خواستار تحقیقات درباره این حادثه بودند. شما شاید یادتان بیاید که در آن زمان بحث کمیته تحقیق درباره یازده سپتامبر مطرح شد و وقتی من خواستم حقایق درباره این حادثه را بیان کنم، آنها مانع شدند و اجازه ندادند که وقایع این حادثه بیان شود. شهادت‌های من درباره این حادثه همگی در پشت درهای بسته شنیده می‌شد و اجازه نداشتم آنها را افشا کنم». وی ادامه داد: «اگر شما به آرشیو ملی در آمریکا مراجعه کنید مشاهده می‌کنید که اظهارات و شهادت‌های من در دسته‌بندی اسناد محرمانه قرار دارد. کمیته تحقیق درباره یازده سپتامبر حرف‌های مرا کامل شنیدند و در نهایت به یک نتیجه نهایی رسیدند و علیرغم آنکه من به عنوان یک قهرمان ملی نام گرفته بودم، در گزارش ۵۷۶ صفحه‌ای این کمیته، هیچ یک از آنچه من درباره یازده سپتامبر تعریف کردم، مطرح نشد».
رودریگز سپس به شرح حقایق روز یازده سپتامبر پرداخت و گفت:
«یازده سپتامبر روز زیبایی بود. من در آن روز دیر از خواب بلند شدم. با رئیس خود تماس گرفتم و گفتم نمی‌خواهم به سرکار بیایم. او به من گفت: نه دیوانه شدی! امکان ندارد. باید به سرکار بیایی، اگر به سرکار نیایی هیچ‌کس کار تو را در اینجا انجام نمی‌دهد، چون من باید ۱۱۰ پله را تمیز می‌کردم. من به او گفتم اگر شما کارت مرا امضا کنی تا وقت را از دست ندهم، من هم می‌آیم. من به زیرزمین ساختمان تجارت جهانی رفتم. ۶ طبقه زیرزمین بود از بی ۱ تا بی ۶. من در طبقه بی ۱ بودم و در آنجا ۱۵ نفر حضور داشتند. ما درباره کار آن روز خود صحبت می‌کردیم. ساعت ۸:۴۶ بود که ما یک صدای انفجار شنیدیم. انفجار به اندازه‌ای قوی بود که ما به سمت بالا پرت شدیم و انگار درطبقه دوم زیرزمین انفجار رخ داد. وحشت در بین همه به وجود آمده بود. همه داد و فریاد می‌کردند و انفجار به اندازه‌ای قوی بود که من گمان کردم که ژنراتور آسانسور زیرزمین بی ۱ منفجر شده است. اما تا آمدم این مطلب رو بگویم یک انفجار دیگری به وقوع پیوست که این همان تأثیر هواپیماهایی بود که به ساختمان برخورد کرده بود. یک انفجار دیگر اتفاق افتاده بود. این دو اتفاق کاملاً‌ مجزا به وقوع پیوسته بود. یک انفجار که کاملاً مجزا از برخورد هواپیما به ساختمان بود. دولت به من اجازه نداد این مسئله را بگویم».
وی سپس به اطلاع‌رسانی خیلی سریع و عجیب این حادثه پرداخت و گفت: «مردم سراسر جهان مثل ایران از این حادثه بسیار سریع‌ تر از ما که در آنجا بودیم، باخبر شدند زیرا تمامی دوربین‌های رسانه‌های جهان در موقع مناسب آنجا مستقر بودند».
خانواده رودریگز در «پورتوریکو» زندگی می‌کنند و او در آن زمان وقتی با مادر خود تماس گرفت تا او را از وقوع این حادثه مطلع کند، با مطلب بسیار متعجب‌ کننده‌ای روبرو شد و آن این بود که مادرش از تمامی ماجرا خبر داشت و فریاد می‌زد که شبکه «سی ان ان» در حال پخش این حادثه به صورت زنده و به زبان اسپانیولی است. رودریگز پس از آن حادثه بعنوان یک قهرمان ملی شناخته شد. او یک گروه بازماندگان یازده سپتامبر را تشکیل داد. رودریگز در طی ۲۰ سالی که به عنوان خدمتکار در ساختمان تجارت جهانی کار می‌کرد، ۱۰ سال به کار نظافت در دفتر فرماندار نیویورک مشغول به کار بود. فرماندار نیویورک به اندازه‌ای او را دوست داشت که کارهایی مثل هماهنگ کردن کنفرانس خبری را به او می‌سپرد.
بعد از حادثه یازده سپتامبر، از آنجایی که برخی از قوانین را رودریگز در دفتر فرماندار نیویورک می‌نوشت، یاد گرفت تا قوانینی را به نفع خانواده‌ها و بازماندگان یازده سپتامبر بنویسد. رودریگز گفت که به اندازه‌ای جذابیت پیدا کرده بود که برخی از کارگردان‌های هالیوود می‌خواستند از این حادثه فیلم بسازند اما او دوست نداشت که در این فیلم‌ها مشارکت کند زیرا می‌دانست که قرار نیست حقایق در اینباره گفته شود و به همین دلیل تصمیم گرفت تا به سراسر دنیا سفر کند و حقایق یازده سپتامبر را بازگو کند. دوازده سال پس از گذشت حادثه یازده سپتامبر، بسیاری از خانواده‌های قربانیان این حادثه هنوز نمی‌دانند واقعاً چه اتفاقی در آن روز افتاد. وی در پایان نتیجه‌گیری کرد که اهمیت این واقعه بسیار زیاد بود و منجر شد که مواردی در دستورکار آمریکا در عرصه بین‌الملل قر ار بگیرد، بعنوان مثال می‌توانیم به دو جنگی که در عراق و افغانستان اتفاق افتاد اشاره کنیم و حتی این اتفاق باعث شد تا قوانین زیادی چون قوانین «امنیت ملی»، «میهن‌پرستی» و غیره تصویب شود و اهداف خود را پیش ببرند. (۱۳)
۵-۴- پیامدهای حملات یازده سپتامبر
حملات مذکور پیامدهایی در سطح جهانی به همراه داشت که از آن جمله می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
۵-۴-۱- تأثیر حوادث یازده سپتامبر بر مقوله انرژی
به طور کلی امنیت انرژی از زمان آغاز به کار کابینه بوش در ژانویه سال ۲۰۰۱، به اولویت اصلی سیاست خارجی ایالات متحده تبدیل شد. هر چند نمی‌توان ادعا کرد که سایر رؤسای جمهور آمریکا به مسئله انرژی بی‌توجه بوده‌اند چرا که اقتصاد و روش زندگی در آمریکا وابستگی زیادی به مقوله انرژی دارد. امّا بوش و معاونش به صورت خاص و بر مبنای پیشینه فعالیت‌ها به نوعی مرتبط با صنعت نفت بودند. در سال ۱۹۷۷ جرج دبلیو بوش مؤسسه «آربیستو»[۳۳] را تأسیس کرد که این مؤسسه در نهایت در سال ۱۹۸۶ در شرکت انرژی «هارکن»[۳۴] ادغام گردید. ریچارد دیک چنی معاون رئیس جمهور در سال ۱۹۸۶ قبل از پیوستن به کابینه بوش، مدیر عامل و رئیس شرکت هالی برتون بود. با توجه به این پیش زمینه و درک بحران انرژی که از اواخر دهه ۱۹۹۰ همچنان ادامه داشت، یکی از نخستین دغدغه‌های دولت بوش مسئله تأمین نیازهای انرژی ملی بوده است. وی در هفته دوم دوران ریاستش، «گروه توسعه سیاست انرژی ملی»[۳۵] را تأسیس کرد که مستقیماً توسعه سیاست انرژی ملی را مد نظر داشت، این گروه که به وسیله معاون رئیس جمهور هدایت و رهبری می‌شد، متشکل از وزرای کشور، خزانه‌داری، داخلی، کشاورزی، بازرگانی، حمل و نقل، انرژی و نیز رؤسای سازمان مدیریت بحران فدرال، سازمان حفاظت از محیط زیست و دیگر مسؤلان عالی‌رتبه بود. (۱۴) به نظر می‌رسد حادثه یازده سپتامبر نیز با تمرکز اساسی بر مسئله انرژی به وقوع پیوسته است. به گونه‌ای که بلافاصله پس از حادثه مذکور و آغاز جنگ با افغانستان گروه فشار نفتی که نمایندگان آن دیک چنی، کاندولیزا رایس و … هستند از طریق جنگ با افغانستان، طرح خط لوله نفتی مشهوری را که دریای خزر را به اقیانوس هند متصل می‌کنند به مرحله اجرا نزدیک کردند. (۱۵) همچنین خانم «سینتیا مک کنی» نماینده دموکرات مجلس در آمریکا پس از حمله این کشور به افغانستان گفت: «با توجّه به تحقیقات، ما خواستار تشکیل یک کمیسیون تحقیق در برابر عملکرد بوش و خانواده و نزدیکان او در این قضیه و منافعی که از آن برداشت کرده‌اند شده بودیم. این امر هم درباره جرایم عمدی که در بازار بورس به وقوع پیوسته است و هم درخصوص منافع اقتصادی که از جنگ با افغانستان عاید بوش و اطرافیانش شده، قابل بررسی است. درباره جنگ افغانستان، مسائل نفتی نقش مهمی ایفا کرده است. چگونه بوش می‌تواند باز هم از اعلام جنگ علیه عراق و شاید هم ایران نفع شخصی ببرد؛ معلوم نیست». (۱۶)
از سوی دیگر روابط دولت کرزای با نمایندگان پاکستان و آمریکا در مورد احداث خط لوله گاز نیز پس از جنگ افغانستان که از جمله حوادث پس از حادثه یازده سپتامبر است؛ بسیار قابل تأمل می‌باشد. بنابر مطلب روزنامه «آیریش تایمز» در یازده فوریه ۲۰۰۲ :«رئیس جمهور پاکستان، ژنرال پرویز مشرف و رهبر افغانستان، حامد کرزای روز گذشته توافق کردند که کشورهای‌شان باید روابط متقابل برادرانه و همکاری در تمام حوزه فعالیتی، از جمله انتقال خط لوله گاز از آسیای مرکزی به پاکستان از طریق افغانستان، را افزایش دهند». همچنین طبق گزارش جورج مان بیوت از روزنامه گاردین: «حامد کرزای و زلمای خلیل‌زاد (فرستاده ویژه بوش به افغانستان) هر دو قبلاً به عنوان مشاوران Unocal، شرکت نفتی ایالات متحده در دهه ۱۹۹۰ که در صدد کشیدن یک خط لوله از افغانستان بوده است، خدمت کرده‌اند». (۱۷)
در چهارم اکتبر ۲۰۰۱ نیز مرکز مطالعات منافع ملی با همکاری مرکز نیکسون، برای بررسی پیامدهای بلندمدّت حملات تروریستی یازده سپتامبر بر سیاست‌های آمریکا، همایشی را برگزار کرد. دکتر جیمز شلزینگر[۳۶] ناشر نشریه منافع ملّی[۳۷]، رئیس شورای مشورتی مرکز نیکسون، وزیر اسبق دفاع و رئیس اسبق سازمان سیا- ریاست همایش را برعهده داشت. شرکت کنندگان در این همایش گروهی از دست اندرکاران سیاست خارجی، روزنامه نگاران و تحلیل گران بودند که رئیس همایش از آنان خواست پیامدهای این اقدام تروریستی بسیار موفق را که از لحاظ تعداد کشته‌ها و شدّت خسارات در تاریخ بی‌سابقه بود، بر سیاست خارجی و سیاست دفاعی و اقتصادی و داخلی بررسی نمایند. در بخش سیاست اقتصادی موزس نعیم[۳۸] سردبیر نشریه سیاست خارجی[۳۹] در جلسه سوم همایش پیش‌بینی کرد که رکود اقتصادی در پی حادثه یازده سپتامبر تا سه ماهه دوم سال ۲۰۰۲ ادامه پیدا کند و قیمت نفت تا حدود نوزده دلار و هفتاد و پنج سنت کاهش یابد و سپس در نیمه دوم سال به دلیل افزایش تقاضا بهای نفت افزایش یابد. تأثیر حمله به افغانستان بر بهای نفت هیچ یا بسیار اندک خواهد بود. ولی با گسترش جنگ علیه تروریسم (به عنوان مثال جنگ با ایران یا عراق) قیمت نفت به شدت بی‌ثبات خواهد شد. به نظر می‌رسد برنده واقعی در سال آینده، روسیه باشد. زیرا این کشور غیر عضو اوپک و دومین تولیدکننده نفت در جهان، می‌تواند بر قیمت‌های نفت تأثیرگذارد. این تأثیرگذاری نه تنها از طریق تولید داخلی نفت در این کشور، بلکه از طریق نفوذی است که در آسیای مرکزی و قفقاز بر منابع و ذخایر جدید هیدروکربن دارد. (۱۸) امّا گزارش ماهانه بازار نفت[۴۰] در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۱ در بخش نوسانات قیمت نفت خام عنوان نموده است :
«بعد از کاهش قیمت نفت در ماه جولای، قیمت ماهانه سبد مرجع با افزایش ۰.۷۳ دلار به میانگین ۲۴.۴۶ دلار در هر بشکه رسید» (۱۹).
۵-۴-۲- آماده باش کامل نیروهای روسیه
مبارزه آمریکا علیه تروریسم زمینه وسیع‌تر همکاری ابرقدرت‌ها را نیز تغییر داد. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، بهترین مثال از رهبر جویای بهره‌برداری از این موقعیت جدید برای انجام یک معامله است. وی با حمایت خود از آرمان آمریکا، راه را برای توافق با واشنگتن بر سر مسائل حیاتی برای مسکو-مثل کمک‌های اقتصادی، مسأله چچن، گسترش ناتو و دفاع موشکی- باز کرد. تا پیش از یازده سپتامبر ایالات متحده درصدد بازنگری روابط استراتژیک خود با روسیه بود. در حالی که استراتژی بوش عبارت بود از ارائه این رابطه استراتژیک، در عوض همسویی روسیه در زمینه موشکی، احتمالاً نتیجه نهایی شکل فراگیرتری از همکاری‌های امنیتی روسیه و جهان غرب باشد. در واقع همکاری روسیه با آمریکا در جنگ علیه تروریسم شاید در دراز مدت این بحث را تقویت نماید که مسکو را باید به طور کامل به چارچوب امنیتی غرب داخل نمود و عضویت روسیه در ناتو می‌تواند در این راستا باشد. (۲۰)
۵-۴-۳- بحران مالی و سقوط ارزش دلار
این حادثه به کاهش شدید پرواز هواپیماها و افت میزان فروش بلیط انجامید که نشان‌دهنده ترس همگانی مردم آمریکا از تکرار حوادث مشابه بود که با خسارات سنگین مالی همراه بود. (۲۱) به گونه‌ای که در همان روز اوّل بعد از حادثه ۶۷ میلیارد دلار ضرر متوجه بورسهای اروپا گردید. در ژاپن نیز ارزش سهام به پایین‌ترین قیمت خود در هفده سال گذشته رسید. در حالیکه قیمت نفت و طلا رو به افزایش بود دلار سقوط کرد. (۲۲)
۵-۴-۴- شیوع مجدد اسلام ستیزی
اگر چه به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان، دیرینه شناسی گفتمان اسلام ستیزی به بعد از انقلاب اسلامی ایران می‌رسد امّا یکی از پیامدهای ناگوار حادثه یازده سپتامبر نیز برای مسلمانان به ویژه مسلمین مقیم آمریکا مورد خشم و تنفّر قرار گرفتنِ آنان در تمامی عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، خبری و رسانه‌ای بود. ضمن اینکه خود آنان مورد حمله قرار می‌گرفتند و به جان و مال آنان تجاوز می‌شد معابد و مساجد نیز محل تاخت و تاز دشمنان آنان بود. تا جایی که شهردار و فرماندار نیویورک مردم را از این کار منع کردند. حتی رئیس جمهور آمریکا برای جلوگیری از این ستم‌ها، خود به مسجدی رفت و با بیان سخنرانی مردم را از ادامه این خشونت باز داشت. (۲۳)
«مقتدر خان» استادیار علوم سیاسی کالج آدریان در این خصوص اظهار می‌دارد: «کلمات نمی‌توانند عمق فاجعه انسانی رخ داده را بیان کنند. پیامدهای این واقعه بسیار گسترده خواهد بود و بر جهان و مسلمانان منطقه تأثیر خواهد گذارد. این واقعه همچنین برای مسلمانان داخل و خارج از ایالات متحده پیامدهای مهمی خواهد داشت. حاصل چندین دهه تلاش محققان، گروه‌ها و فعالان، برای بهبود روابط آمریکا و مسلمانان و نیز مبارزه با تصویر منفی از اسلام و غرب، بر باد رفته است». (۲۴)
حوادث یازده سپتامبر که به تعبیر بنیادگرایان مسیحی داخلی آمریکا اعلان جنگ جهان اسلام علیه مسیحیت تلقی گشت، افراط‌گرایی مذهبی را از لایه‌های اجتماعی به نهادهای حکومتی تسری داد. بارزترین تأثیر این نگرش بر رفتار دولت‌مردان آمریکا نیز، ایدئولوژیک شدن سیاست خارجی دولت بوش است که به مراتب بیش از دوران حکومت لیبرال‌های سکولار کلینتون، مذهبی شده است. پس از رویداد یازده سپتامبر، بوش سهواً یا عمداً از واژه جنگ صلیبی که یک مفهومم کاملاً مذهبی و برگرفته از مسیحیت قرون وسطایی است، استفاده کرد. (۲۵)
۵-۴-۵- آغاز جنگ علیه افغانستان و عراق
حوادث یازده سپتامبر ۲۰۰۱ منجر به برپایی دو جنگ تمام عیار با حکومت‌های طالبان در افغانستان و دولت بعثی عراق در سال ۲۰۰۳ گردید. جنگ‌هایی که منجر به سرنگونی حکومت طالبان و رژیم بعثی عراق شد.
۵-۵- سیاست‌های متخذه اوپک در قبال افزایش جهانی قیمت نفت پس از یازده سپتامبر ۲۰۰۱
وقوع حوادث ناگهانی یازده سپتامبر منجر به موضع‌گیری و نطق دبیرکل سازمان اوپک شد که در صفحات گذشته به آن اشاره گردید. اما در عرصه اداری و سازمانی حوادث مذکور به سمت‌گیری اجلاس صد و هفدهم اوپک انجامیده که در آن به نقش اوپک در راستای عرضه بدون مشکل نفت تأکید گردید. (۲۶) هر چند قبل از هرگونه تأثیر کلی حادثه یازده سپتامبر بر اقتصاد انرژی بین‌الملل به نظر می‌رسید تخلف اوپک از سهمیه‌های تعیین شده به میزان ۵۰۰ هزار بشکه در روز و بر طبق آمارهای غیررسمی به میزان بیش از یک میلیون بشکه در روز موجب شد که انتظار بازار در راستای وفور عرضه شکل گیرد. از آنجا که تولید غیر اوپک (آمریکا، کانادا، دریای شمال، آفریقا، روسیه و …) به دلیل افزایش قیمت نفت در خلال یک سال قبل از حادثه یازده سپتامبر افزایش قابل ملاحظه یافته و به رشدی بیش از پانصد هزار بشکه در روز رسیده بود. برخی پیش‌بینی‌ها حکایت از این داشت که رشد نفت غیراوپک در سال ۲۰۰۲ به هشتصد هزار بشکه در روز خواهد رسید و روسیه همچنان به افزایش تولید ادامه خواهد داد. همچنین از جمله سیاست‌های کلی اوپک این بوده که با کاهش تولید، موجب افزایش مصرف از ذخایر شود تا با افت سطح ذخایر، از روند کاهش مستمر قیمت جلوگیری به عمل آید. اما نیاز کشورهای عضو اوپک به درآمدهای ارزی بیشتر موجب افزایش تولید بیش از سهمیه اعضا شد و لذا این سیاست نیز همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد با شکست مواجه گردید. از بعد دیگر با کاهش رشد اقتصاد جهانی، تقاضا برای نفت خام کاهش یافت. براساس گزارش آژانس بین‌المللی انرژی IEA رشد تقاضای نفت خام در آمریکا در سال ۲۰۰۱ به صد هزار بشکه در روز تقلیل یافته در حالی که در چهار سال قبل از آن، این رقم به طور متوسط چهارصد و هفتاد هزار بشکه در روز بوده است. میانگین رشد تقاضای نفت در جهان در چهار سال قبل از حادثه یازده سپتامبر ۱۵۰/۱ میلیون بشکه در روز بوده است در حالی که در سال ۲۰۰۱ به ۵/۰ بشکه در روز رسیده است. بدیهی است وقتی عرضه در حال افزایش و تقاضا در حال کاهش باشد قیمت‌ها سریعاً گرایش به کاهش دارند به طوری که سبد نفت اوپک به زیر ۲۰ دلار برای هر بشکه رسید. در اجلاس بیست و شش سپتامبر ۲۰۰۱ نیز اوپک هیچ‌گونه تصمیمی برای حمایت از قیمت نفت خام نگرفت بلکه برعکس، با تکرار و تأکید مجدد مبنی بر تعهد اوپک به تأمین نفت خام مورد نیاز جهان صنعتی در شرایط فعلی، موجبات تضعیف بیشتر قیمت را فراهم نمود. اما کاهش قیمت نفت بعد از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ برای رکود اقتصاد جهانی مفید بوده؛ زیرا نفت ارزان در شرایط بحران اقتصادی یک ضرورت برای جهان صنعتی است. (۲۷) علی‌ایحال می‌توان به هفت مسئله مهم اشاره نمود:
۵-۵-۱- تأثیر این حوادث بر بازارهای بین‌المللی دفعی بوده و در روزهای بعد از حوادث مذکور منجر به افزایش قیمت نفت شده هر چند این افزایش نمونه یک عکس‌العمل عصبیِ گذرا از سوی بازار نفت بوده است. به عبارت دیگر با کشف این مسئله که کمبودی در عرضه نفت خام وجود ندارد قیمت‌ها دوباره رو به کاهش گذاشتند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...