خرید متن کامل پایان نامه ارشد | ۲-۲-۲- ابعاد خلاقیت – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
فصل دوم
پیشینه پژوهش
۲-۱- مقدمه
در بخش اول این فصل ابتدا ماهیت خلاقیت و فرایند شکل گیری آن بررسی می شود و در بخش دوم آن، تدریس، الگوهای تدریس و روشهای آن، تدریسخلاق، ارتباط و نقش آن در تدریس، کنش و واکنش کلامی، از صاحب نظران این حوزه ارائه خواهد گردید. در نهایت در بخش سوم این فصل پیشینه پژوهشی و پژوهشهای مرتبط با پژوهش حاضر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
۲-۲- خلاقیت و فرایند شکل گیری آن
ابتدا به ماهیت خلاقیت و ابعاد آن پرداخته می شود و سپس به فرایند شکل گیری خلاقیت اشاره خواهد شد.
۲-۲-۱- ماهیت خلاقیت
گیلفورد[۱۲] (۱۹۵۰) خلاقیت را مجموعه ویژگیها و تواناییهای فردی میداند. خلاقیت از دیدگاه گیلفورد عبارت است از تفکر وا گرا، یعنی تفکر از جهات مختلف و ابعاد گوناگون.
در حالی که محققانی دیگر از جمله هارینگتون[۱۳] (۱۹۹۰) آمابیل[۱۴] (۱۹۸۹)، سیکز نتمی هالی[۱۵] (۱۹۸۹) خلاقیت را موضوعی به طور کامل اجتماعی میدانند (به نقل از حسینی،۱۳۸۶). هارینگتون (۱۹۹۰) بر مبنای شناخت محیط زیست در زیست شناسی نظریه اجتماعی خویش از خلاقیت را پایهریزی می کند و معتقد است: همانگونه که در زیست بوم، موجودها با یکدیگر و با اکوسیستم خود در ارتباطند، در اکوسیستم خلاق نیز همه اعضا و همه جنبه های محیطی در حال تعاملاند.
سیکز نتمی هالی (۱۹۸۹) میگوید: ما نمیتوانیم به افراد و کارهای خلاق جدا از اجتماعی که در آن عمل میکنند، بپردازیم. زیرا خلاقیت هرگز نتیجه عمل فرد به تنهایی نیست. وایزبرگ[۱۶] (۱۹۹۳) خلاقیت را توانایی حل مسائلی که فرد از قبل نیاموخته است، میداند. از نظر آمابیل (۱۹۹۰) هر اثر نو و ارزشمندی که از طریق اکتشاف حاصل شده باشد خلاقیت است.
۲-۲-۲- ابعاد خلاقیت
با توجه به تعاریفی که از خلاقیت بیان شد، خلاقیت دارای سه بعد شناختی، انگیزشی و غیرشناختی است. ابعاد شناختی خلاقیت ناظر بر وجود تفکر واگرا در فرد هست. فرد خلاق، توانمندی تولید ایدههای بیشتری دارد. به علاوه، او در جریان تولید ایدهها از انعطافپذیری ذهنی بیشتری برخوردار است و در جریان تولید ایدههایش، ایدههایی بدیع و ابتکاری تولید می کند که این ایدهها به ذهن کمتر کسی خطور می کند. ابعاد انگیزشی خلاقیت ناظر بر انگیزه درونی فرد بوده، او را بر آن میدارد که بدون آنکه الزاماًً پاداش بیرونی وجود داشته باشد، به شکل مستمر و پیگیر به کار مورد علاقهاش بپردازد. ابعاد غیرشناختی خلاقیت هم شامل ویژگیهای خلاق در امور حرکتی، هنری و تواناییهای خاصی است که در سطح افراد مشابه کمتر میتوان شاهد آن بود (منطقی، ۱۳۸۱). بعد غیر شناختی خلاقیت در نظریه تعاملی استرنبرگ نیز مورد توجه قرار گرفته است. نظریه تعاملی استرنبرگ به خلاقیت از زوایای مختلفی نگریسته است و به توانایی فکری بشر با توجه به زمینه و شرایط آن پرداخته است.
۲-۲-۲-۱- نظریه شناختی
نظریه شناختی مبتنی بر تقویت تفکر واگرا است. تفکر واگرا تفکری است که برای یک سوال به پاسخ های متعدد و متفاوتی میاندیشد. در حالی که در تفکر همگرا پاسخی معین و مشخص به سوال داده می شود. مهمترین ویژگیهای تفکر واگرا عبارتند از (حسینی، ۱۳۸۶):
۱- سیالی: توانایی برقراری رابطه معنیدار بین فکر و اندیشه و بیان که افراد را قادر میسازد راه حلهای متعددی در حل مسئله ارائه دهند. به عبارتی دیگر، سیالی به کمیت پاسخ های فرد به یک مسئله، مرتبط است. این ویژگی مبتنی بر این عقیده است که؛ کمیت موجب کیفیت میگردد.
۲- اصالت: (ابتکار) توانایی تفکر به شیوه غیرمتداول و خلاف عادت رایج، اصالت و ابتکار مبتنی بر ارائه جوابهای غیرمعمول، عجیب و زیرکانه به مسائل است.
۳- انعطافپذیری: توانایی تفکر به راههای مختلف برای حل مسئله جدید است. تفکر قابل انعطاف الگوهای جدیدی برای اندیشیدن طراحی می کند.
۴- بسط: توانایی توجه به جزئیات در حین انجام یک فعالیت است. اندیشه بسط یافته به کلیه جزئیات لازم برای یک طرح می پردازد و چیزی را از قلم نمیاندازد.
دوبونو[۱۷] (۱۹۸۶) نیز با نگاهی شناختی به خلاقیت، نظریه تفکر جانبی یا افقی را در تبیین خلاقیت ذکر نمود، که مشابه تفکر واگرا در نظریه گیلفورد و تورنس است. دوبونو در کنار تفکر جانبی تفکر عمودی را طرح نمود، او معتقد است تفکر عمودی موجب ایجاد قالبهای ذهنی و توسعه آن میشود؛ در حالی که تفکر جانبی یا خلاق ساختار این قالبها را تغییر داده و قالبهای جدیدی ایجاد میکند. در تفکر عمودی افراد برای حل مسئله پس از کندن چاه به حفر آن ادامه میدهند، اما در تفکر جانبی پس از کندن چاه به سمت دیگر میل کرده، چاه دیگری میکنند. مهمترین تفاوتهای تفکر خلاق و منطقی از نظر دوبونو عبارت است از:
۱- وسعت عمل: در تفکر منطقی معمولا سعی میکنیم با بررسی شقوق مختلف یک امر یا مسئله بهترین راه را برگزینیم و آن را ملاک عمل قرار دهیم. اما در تفکر خلاق، خود را به یک طریق محدود نکرده و در صدد آنیم راههای هر چه بیشتری برای یک مسئله بیاییم. این امر حتی پس از یافتن راههای مناسب ادامه پیدا میکند.
۲- مسیر و جهت عمل: در تفکر منطقی جهت و مسیر مشخصی دنبال میگردد. در حالی که در تفکر خلاق نه تنها یک مسیر دنبال نمیگردد، بلکه راه و جهتهای مختلفی نیز ایجاد میگردد. به عبارت دیگر، برای فرد در تفکر منطقی، روشن است چه میخواهد و از چه راهی میتواند به مقصود برسد، در حالی که در تفکر خلاق فرد جستجو میکند، تا بتواند تغییر و حرکتی ایجاد کند، و تنها برای رسیدن به مقصود تلاش نمیکند.
۳- توالی عمل: در تفکر منطقی هر مرحله باید به دنبال مرحله بعد بیاید و مراحل به یکدیگر وابسته است. در حالی که در تفکر خلاق نیازی به توالی مراحل نیست و میتوان از مرحلهای به مرحله بالاتر پرید و سپس بار دیگر مراحل باقی مانده را طی کرد.
۴- چگونگی برخورد با اشتباهات و مسائل نامربوط: در تفکر منطقی تلاش میشود در هر قدم هیچ گونه اشتباهی رخ ندهد. در حالی که در تفکر خلاق امکان اشتباه نیز هست، تا بتوان در نهایت به جواب درست، دست یافت. همچنین در تفکر منطقی، مسائل نامربوط کنار گذاشته میشود و تنها به آنچه به مسئله ارتباط دارد پرداخته میشود، در حالی که در تفکر خلاق به هر چیز به ظاهر بیارتباط نیز توجه میشود، چون قرار نیست در یک قالب بماند. در تفکر منطقی راه هایی انتخاب میشود که اطمینان باشد به جواب و نتیجهای میرسد، در حالی که در تفکر جانبی راههای نامطمئن نیز کشف میگردد. زیرا ممکن است این راه ها به نتایج با ارزشی منتهی شود. پس بهتر است که این راه ها نیز شناخته شوند. به طور کلی فکر منطقی از نظر دوبونو جنبه داوری کننده و ارزیابی کننده فکر است، یعنی مسائل، تجزیه و تحلیل، مقایسه و در نهایت انتخاب میگردند، در حالی که در بعد خلاق مسائل، تجسم و پیشبینی میگردد. تفکر منطقی با واقعیتهای موجود محدود میگردد، اما تفکر خلاق پای در مسیر مجهولات میگذارد.
۲-۲-۲-۲- نظریه انگیزشی
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 09:36:00 ق.ظ ]
|