۵-۱-۱۳- خط
خط یعنی آنچه گرد لب معشوق بر می آید و نیز دنباله ی زلف محبوب و گرد عارض او است. چون هر دو به رنگ و جنس موی است، بنابراین، قسمتی از تشبیهات و اوصافی که برای موی به کار رفته، برای آن دو نیز استعمال شده است؛ جز آن که برای ترکیب و شکل خط، اوصاف و تشبیهات خاص برگزیده اند. خط را سبز می گویند، چون روی به سبزی دارد و مانند ریاحین بر گرد لب که به قول شاعران پارسی چشمه آب حیات است، می روید.( دانشور، ۳۰۹:۱۳۸۹ )
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

رست برگرد لبت خطَ سیاه عجبی بر لب چشمه جان رست گیاه عجبی
(ریاضی یزدی، ۱۷۹:۱۳۷۵)
شاعر معتقد است: خطَ سیاهی دور لب معشوق روئیده و به جهت این که لب آبدار ست مانند چشمه ی حیات از آن خط، گیاه سبز می شود.
۵-۱-۱۴- اشک
اشک گوهر؛ وجه شبه: درخشانی
دل خون شد و خون اشک شد و اشک گهر شد با قلب من این معجزه ی عشق چه ها کرد
(ریاضی یزدی، ۱۵۸:۱۳۷۵)
شاعر علت تشکیل اشک را معجزه ی عشق می داند و معتقد است که عشق است که باعث خون شدن دل و در نهایت اشک تبدیل به گوهر می شود.
۵-۲- بخش دوم: توصیف اندام ها به صورت تلفیقی(دوتایی)
گاهی شاعر بیش از یک عضو را در شعرش آورده و با تشبیهاتی زیبا سخن خود را آراسته و یا با استعاره ای دلنشین و جذاب تأثیر سخن خود را دو چندان کرده است.
در این بخش به اشعاری پرداخته می شود که شاعر دو عضو معشوق را با استعارات و صور خیال زیبا مطرح کرده است.
۵-۲-۱- زلف و روی
تعالی اللَه چه ماهی ماه نخشب اطال اللَه چه مویی شام یلدا
(همان ،۱۸۹)
تعالی اللَه: جمله ی دعایی است، بالاست خداوند، برتر است خداوند. (معین، ۱۳۶۴: ذیل واژه) اطال اللَه: جمله ی فعلی دعایی، خداوند دراز کناد. (معین،۱۳۶۴: ذیل واژه) نخشب: شهری بوده است در ماوراء النهر. (معین،۱۳۶۴: ذیل واژه) شاعر روی معشوق را به جهت زیبایی به ماه نخشب و موی یار را از جهت بلندی شب یلدا تشبیه کرده است.
دیده کی دیده به گرد رخ ماه هاله ی خرمنی از زلف سیاه؟
(ریاضی یزدی، ۳۵۲:۱۳۷۵)
شاعر در این جا از استفهام انکاری استفاده کرده یعنی هیچ کس ندیده، بین دیده ی اول و دیده ی دوم جناس تام وجود دارد، دیده ی اول به معنی چشم و دیده ی دوم به معنی دیدن است، زلف سیاه ترکیب وصفی است. جناس تام، آن اتحاد در واک و اختلاف در معنی است. یعنی الفاظ یکی باشند اما معنی آن ها متفاوت باشد. (شمیسا،۱۱:۱۳۸۹)
این هم از دولت زلف و رخ اوست که ترا بوی خوش و روی نکوست
(ریاضی یزدی، ۳۶۶:۱۳۷۵)
شاعر چنان مرتبه ی معشوق را بالا می برد، که حتی بوی خوب و چهره ی زیبای گل را به برکت شکوه و فرَ یار می داند. دولت: گردش نیکبختی و مال و پیروزی از شخصی به دیگری. اقبال، نیکبختی. (معین، ۱۳۶۴: ذیل واژه )
خیز ای زلف کجت سنبل من تا بریمت بر گل ای گل من
(ریاضی یزدی، ۳۷۰:۱۳۷۵)
زلف کج موصوف و صفت است. یعنی زلف تابدار.شاعر زلف معشوق را به سنبل تشبیه کرده است.
روی ماهش گونه گونه، برگ گل تاب زلفش، حلقه حلقه، مشک ناب
(همان، ۱۴۶)
شاعر با به کار بردن تشبیه بلیغ روی ماه معشوق را به برگ گل مانند کرده است.
مبادا از مهر گردون، روی ماهش آفتی بیند ز موج گیسوان خورشید رویش سایبان دارد
(همان،۱۵۵)
مهر گردون کنایه ازتوجه روزگارو روی ماه، موصوف وصفت است. موج گیسوان وخورشید رویش هر دو اضافه ی تشبیهی هستند.
ز موج گیسوان خورشید رویش سایبان دارد که نور ماه هم بس نازک است آن گل زیان دارد
(ریاضی یزدی،۱۵۷:۱۳۷۵)
زلفش به نیمی از رخ ماهش حجاب یک نیمه ابرو نیم دگر آفتاب شد
(همان،۱۶۰)
ماه من چون طرَه مشکین به رخ افشان کند در پس ابری سیه خورشید را پنهان کند
(همان،۱۶۴)
در پس هاله ای از ماه نهان شد خورشید یا مه روی تو از زلف نقابی دارد
(همان، ۱۵۵)
به بو، خوشبوتر است آن طرَه مشکین زمشک چین به رنگ آن روی گلگون، رنگ خون ارغوان دارد
(همان،۱۵۷)
همچو پرگاری به گرد آفتاب روی دوست ما و دل در حلقه زلفی مداری داشتیم
(همان،۱۷۳)
زلف بر روی میفشان که ریاضی گوید زیرا بر عجبی رفت کلاه عجبی
(همان، ۱۷۹)
مشک از او نافه آهوی ختن ماه از او چهره ترکان ختاست
(همان، ۲۰۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...