۲-۲۱-مدیریت سود واقعی و کیفیت سود

بسیاری از شرکت‌ها زمانی که اقدام به مدیریت سود واقعی می‌کنند به دنبال پنهان کردن وضعیت نامطلوب خود هستند به عبارت دیگر زمانی که شرکت‌ها با بحران مالی مواجه می‌شوند برای اینکه سود خود را مطلوب نشان دهند اقدام به دستکاری و مدیریت سود می‌کنند و ‌به این دلیل ارزش سود شرکت به عنوان‌یکی از مهم‌ترین اهداف گزارشگری عملکرد و تعیین ارزش شرکت که در حقیقت مهم‌ترین اهداف گزارشگری می‌باشد موردتردید واقع‌شده و کیفیت سود پایین می‌آید

۲-۲۲ مدیریت سود خوب در برابر مدیریت سود بد

در مدیریت سود ”بد“ که در اصل، همان مدیریت سود. نامناسب است، تلاش می‌شود عملکرد عملیاتی واقعی شرکت با بهره گرفتن از ایجاد ثبت‌های حسابداری مصنوعی یا تغییر براو ردها از میزان معقول، مخفی بماند. برای مثال، هیئت اجرائی یک شرکت ممکن است تأثیرات یک حاشیه سود کم را با ثبت درآمدهای دوره بعد در این دوره یا کاهش هزینه های مطالبات سوخت شده، افزایش دهند. پنهان کردن روند عملیات واقعی با بهره گرفتن از تهاترهای حسابداری مصنوعی و افشا نشده از مصادیق مدیریت سود بد می‌باشد. که اغلب نیز امری غیرقانونی هست. ‌به این دلیل وجود ذخایر مخفی، شناخت نادرست درآمد، قضاوت‌های محافظه‌کارانه، بیش‌ازحد یا کمتر از حد هست. در بدترین حالت، این‌ها به تقلب منجر می‌شود.

در مقابل، مدیریت سود ”خوب “ نیزوجوددارد. یک فعالیت عاقلانه و مناسب که بخشی از فرایند مدیریت مالی و اعاده ارزش سهام‌داران هست، از موارد مدیریت خوب سود به شمار می‌رود. مدیریت سود خوب از فرایند روزمره اداره یک شرکت با مدیریت عالی، محسوب می‌شود، که در طی آن مدیریت، بودجه معقول تعیین می‌کند، نتیجه ها و شرایط بازار را بررسی می‌کند، دربرابرتمامی تهدیدات و فرصت‌های غیرمنتظره واکنش مثبت نشانمیدهد و تعهدات را در بیشتر یا تمامی موارد به انجام می‌رساند. یک شرکت نیاز به بودجه‌ریزی، داشتن هدف، سازمان‌دهی عملیات داخلی و ایجاد انگیزه در کارکنان در کنار ایجاد یک سیستم بازخورد، جهت آگاهی سرمایه‌گذاران دارد. رسیدن به نتیجه های باثبات و قابل پیش‌بینی و رسیدن به روند مثبت سود با بهره گرفتن از محرک‌های طرح‌ریزی و عملیاتی خوب، نه غیرقانونی است و نه غیراخلاقی. نشانه‌ای از مهارت‌ها و پیشرفت است که بازار در پی آن است و به آن پاداش می‌دهد (نوروش و همکاران، ۱۳۸۴).

گاهی اوقات ‌به این مدیریت سود ”خوب“، مدیریت سود ”عملیاتی“ گفته می‌شود (دجورج[۴۲]، ۱۹۹۹) که در آن مدیریت اقداماتی را در جهت تلاش برای ایجاد عملکرد مالی باثبات (با بهره گرفتن از تصمیمات قابل‌قبول و داوطلبانه) انجام می‌دهد. برای مثال، مدیریت ممکن است فعالیت روزانه کارخانه را چند ساعت زودتر تعطیل کند و به کارگران بعدازظهر مرخصی دهد. این تصمیم به خاطر آن است که آنان به اهداف تولید به‌خوبی برسند یا به خاطر آن است که سطح موجودی تولیدشده ‌به اندازه کافی بالا هست و نیازی به موجودی بیشتر نیست. یا این‌که به‌عکس کارگران را به دلیل نرسیدن به اهداف تولید، تنبیه نماید. تمامی این موارد اتفاق می‌افتد، تجارت چیزی جز تلاش دررسیدن به اهداف و رسیدن به رشد باثبات و قابل‌اتکا، در کنار عکس‌العمل در مقابل رقبا و توسعه بازار نیست.

یک مدیریت سود خوب، ممکن است تصمیم‌گیری کند که به اختیار در دوره هایی که درآمد عملیاتی پایین است، تعداد بازده دارایی‌ها به فروش رود شاید شرکت در حالی که بستن یک قرارداد خوب باشد که در دوره بعد درآمد‌زایی دارد و نشان دادن این سود در جهت لطمه وارد نکردن به اعتبار شرکت، موردنیاز باشد. در صورت بیان مناسب، روند ایجادشده، گمراه‌کننده نخواهد بود. برخی افراد باور دارند که چنین عملی، تصمیم‌گیری را خدشه‌دار می‌کند و کیفیت سود را کاهش می‌دهد ولی تصمیم‌گیری بر این پایه استوار است که آیا نتیجه های به دست‌آمده قابل‌اتکا است و آیا مبادله‌ها به گونه‌ای مناسب بیان‌شده است یا خیر. ازاین‌رو می‌توان نتیجه گرفت که مدیریت سود، بد نیست. در حقیقت مقوله‌ای موردپذیرش و مورد مدیریت نیاز در درون و برون شرکت توسط تمامی صاحبان سود بازار سرمایه می‌باشد (نوروش و همکاران، ۱۳۸۴).

۲-۲۳ هموارسازی سود

هموارسازی سود، فرایند دست‌کاری زمان شناسایی درآمدها یا درآمد گزارش‌شده است تاجریان سود گزارش‌شده، تغییر کمی داشته باشد، مادامی‌که درآمد گزارش‌شده را در بلندمدت افزایش ندهد (اعتمادی و جوادمزده، ۱۳۸۸). هموارسازی سود یک هدف روشن داردو آن ایجاد جریان رشد ثابت در سود است. و جود این نوع دست‌کاری نیازمند آن است که شرکت سود زیادی داشته باشد تا بتواند ذخایر لازم را برای منظم کردن جریان‌ها در هنگام نیاز تأمین کند. به‌طورکلی هدف آن، کاهش تغییرات سود است. محقق آن هموارسازی سود از این باور تبعیت می‌کنند که اعضای بازار با جریان ثابت سود گمراه می‌شوند. این باور بر اساس مشاهدات علمی و روش تخمین ریسک است. تغییرات سود معیاری برای ریسک است. ‌بنابرین‏، اگر برای کل سود، ما تغییرات را کاهش دهیم، تصور بازار را از ریسک تغییر خواهیم داد (اعتمادی و جواد مزده، ۱۳۸۸).

این نظریه که ممکن است شرکت‌ها به طور تعمدی سود را هموار سازند برای اولین بار توسط هپورثیان شد وگردون با مجموعه‌ای ‌از نظریات آن را توسعه داد:

۱-ضابطه‌ای که مدیران شرکت از میان اصول حسابداری تعدادی را انتخاب می‌کنند به حداکثر رساندن مطلوبیت یا آسایش خودشان است.

۲-مطلوبیت مدیران با: ۱-امنیت شغلی ۲- نرخ رشد سودشان ۳- نرخ رشد اندازه شرکت افزایش می‌یابد. به دست آوردن اهداف مدیریت که در نظریه دو بیان شد به رضایت سهام‌داران از عملکرد شرکت بستگی دارد.

۳-سهام‌داران با افزایش نرخ رشد سود (یا متوسط نرخ بازدهی دارایی) دارایی و ثبات در سود راضی می‌شوند. این مسئله برای مدیران ضروری است تا بتوانند با آسایش خیال به دنبال اهداف خود باشند.

‌بنابرین‏ این نظریه مطرح شد که فرض کنیم چهار نظریه بالا موردقبول واقع شوند یا صحیح باشند. مدیران با توجه به محدودیت‌هایی که بر قدرتشان وجود دارد سعی می‌کنند که ۱٫ سود گزارش‌شده را هموارسازند ۲٫ نرخ رشد سود را هموار کنند (اعتمادی و جواد مزده، ۱۳۸۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...