‌در مورد ریسک تئوری­های گوناگونی وجود دارد (مانند، تئوری شناخت اجتماعی[۵۳] توسط بندورا[۵۴] در سال ۱۹۹۴، مدل باورهای مربوط به سلامت[۵۵] توسط روسن­استوک[۵۶] در سال ۱۹۷۴، تئوری عمل مستدل[۵۷] توسط فیشبین و آجزن[۵۸] در سال ۱۹۷۵، مدل رفتار برنامه­ ریزی­شده[۵۹] توسط آیژن در سال ۱۹۸۵، تئوری خودتنظیمی[۶۰] توسط کانفر[۶۱] در سال ۱۹۷۰ و تئوری فرهنگ ذهنی و روابط بین فردی[۶۲] توسط تراندیس[۶۳] در سال ۱۹۷۷)، که در همه این تئوری­ها فرض می­ شود که اعتقادات افراد درباره نتایج عملشان و همچنین درک میزان خطرپذیری آن‌ ها از پیامد اعمالشان، نقش کلیدی در رفتارشان بازی می­ کند. برای بسیاری از خطرات، احتمال واقعی پیامد منفی عمل نسبتاً کم است. البته احتمال دست­به­کار شدن و تجربه کردن این­گونه پیامدها، بستگی زیادی به محیط و رفتار فرد دارد؛ اما خطرات کوچک همیشه بی­اهمیت نیستند. آن‌ ها همچنین اذعان دارند که تفاوت‌های فردی مانند اضطراب فراگیر یا بدبینی بر تصور، قضاوت و تجربه فرد از شدت ریسکی بودن موقعیت‌ها و پیامدها تأثیر می­ گذارد. درنهایت آن‌ ها بیان ‌می‌کنند که منابع گوناگون روی درک خطر تأثیر دارد که عبارت‌اند از سن، جنسیت، نژاد یا قومیت و وضعیت اقتصادی (به نقل از میلستین و هاپرن-فلشر، ۲۰۰۲).

در پژوهش­های بسیار بیان‌شده است که زنان به طور مداوم بیشتر از مردان درباره سلامتی­شان فکر کرده و نگران‌اند (برای نمونه، الکساندر[۶۴]، ۱۹۸۹، فلدمن، هادسون، کربر و کووین[۶۵]، ۱۹۸۶، سوبال، کلین، گراهام و بلاک[۶۶]، ۱۹۸۸، دانشگاه مینه­سوتا[۶۷]، ۱۹۸۹ و…). همچنین زنان خطر را محتمل­تر از مردان قضاوت ‌می‌کنند. البته تفاوت در درک خطر در میان دو جنس به طور قاطع اثبات نشده است و در این­باره ضدونقیض­های زیادی وجود دارد. درباره تأثیرات نژاد و قومیت­ها پژوهش­های کمی صورت گرفته و از میان آن‌ ها تعداد انگشت‌شماری در تحلیل­های خود تأثیرات سطح اجتماعی و اقتصادی را نیز گنجانده­اند. ‌در مورد سطح اقتصادی و تأثیر آن بر روی درک خطر باید گفت برای نمونه دو پژوهش (گوچمن و ساسیر[۶۸]، ۱۹۸۲؛ و میچیلوت و دیسکر[۶۹]، ۱۹۸۲) وجود دارند که گزارش کردند درک خطر و آسیب­پذیری در بین گروه ­های مختلف اقتصادی تفاوتی وجود ندارد؛ بااین‌حال انتظار می­رود که بافت­ محیطی وسیعی که افراد (به­خصوص نوجوانان) در آن زندگی ‌می‌کنند روی درک کلی و فراگیر که شامل درک خطر نیز می­ شود، تأثیر داشته باشد (به نقل از میلستین و هاپرن-فلشر، ۲۰۰۲).

اصطلاحات خطر[۷۰] و ریسک[۷۱] معمولاً مترادف هم در نظر گرفته می­شوند، و به معنی تهدید ناشی از حوادث بالقوه شدید تصور می­ شود، اما بین این دو اصطلاح تفاوت‌های ظریفی وجود دارد. ریسک بیشتر این معنی را می­رساند که افراد خود را واقعاً در معرض چیزی قرار می­ دهند که آن را به عنوان خطر ارزیابی کرده ­اند و به عنوان یک احتمال و ضرر در نظر گرفته می­ شود. خطر برای انسان­ها یک بالقوه است و نتیجه آن احتمال دارد یک ضرر باشد یا نباشد. ریسک برای افراد مختلف، متفاوت است و به بیان روشن­تر ریسک ناشی از یک خطر خاص بین عامه مردم به طور قابل‌ملاحظه‌ای متفاوت است. در حالی که ادراک افراد غیرمتخصص از خطرات بیشتر شخصی و ذهنی است، کارشناسان در تلاش‌اند تا درک خطر را یک ارزیابی پیچیده و عینی در نظر بگیرند. در نتیجه کارشناسان برای ریسک یک فرایند پیچیده و مشهوری با عنوان ”ارزیابی خطر[۷۲]” تعریف کردند که تصور می­ شود عینی­تر و قابل‌اعتمادتر باشد. این‌گونه ارزیابی خطر نیازمند یک رویه بسیار جامع­تر است که همکاری کارشناسانی مانند دانشمندان فیزیک، مهندسان، کارشناسان علوم اجتماعی، طراحان و سیاست­گذاران را می­طلبد. آن‌ ها با استفاده روش­های کمی و کیفی، ویژگی­های خطر مانند، تعیین احتمال وقوع خطر، احتمال در معرض قرار گرفتن و بررسی میزان آسیب­پذیری فیزیکی و اجتماعی را به طور کامل تجزیه‌و تحلیل ‌می‌کنند. به عنوان‌مثال دهال (۲۰۰۸) برای ارزیابی خطر[۷۳] مؤلفه‌هایی را توصیف می­ کند که عبارت‌اند از: الف) شناسایی خطر[۷۴]، ب) تحلیل و ارزیابی خطر[۷۵]، ج) درک خطر[۷۶] و د) ارزیابی آسیب­پذیری[۷۷] از دو منظر جسمانی[۷۸] و اقتصادی_اجتماعی[۷۹].

در همین راستا، نات[۸۰] (۲۰۰۶) فرمول زیر را استفاده می­ کند: ریسک= (احتمال خطر[۸۱])× (احتمال در معرض قرار گرفتن[۸۲])× (میزان آسیب­پذیری[۸۳])× (خسارت‌های احتمالی[۸۴]) که در این فرمول، احتمال خطر به معنی احتمال وقوع یک پیامد شدید است؛ آسیب­پذیری یعنی خسارت‌های بالقوه (چه برای خود فرد و چه برای محیط)؛ در معرض خطر قرار گرفتن شامل اموال و افرادی که تحت تأثیر قرار می­ گیرند، و خسارت‌های احتمالی به برآورد احتمالی جانی و مالی گفته می­ شود.

درک خطر[۸۵]، در سال‌های اخیر در سطوح مختلف، مخصوصاً در سطح فردی، هدف پژوهش­های زیادی بوده است و به عناوین مشابهی به کار گرفته می­ شود مانند، درک خطر، درک میزان ریسک در خطر[۸۶]، قضاوت خطر[۸۷] (کاتس و کاسپرسون[۸۸]، ۱۹۸۳)، ارزیابی شخصی از احتمال مرگبار بودن[۸۹] (استالن و توماس[۹۰]، ۱۹۸۸)، بازشناسی شخصی خطر[۹۱] (هانسون، ویتک و هانسون[۹۲]، ۱۹۷۹)، فهم عمومی از خطر[۹۳] (هادن[۹۴]، ۱۹۹۱)، ارزیابی ذهنی از احتمال نوع خاص از حوادث یا تصادفات[۹۵] (اسجوبرگ[۹۶]، ۲۰۰۴) و … (به نقل از دهال، ۲۰۰۸). در پژوهش­ها معمولاً درک خطر به­عنوان قوه درک، ارزیابی و قضاوت ذهنی قربانیان از احتمالات دنیای پیرامون و وجود خطر در آن، توصیف می­ شود (که و همکاران، ۲۰۰۲؛ دهال، ۲۰۰۸). میلستین و هاپرن-فلشر (۲۰۰۲) بیان ‌می‌کنند که رابطه­ بین درک از خطر و مشارکت در رفتار پرخطر یک رابطه­ متقابل و به عبارتی دوسویه است و این یعنی که قضاوت از خطر روی رفتار تأثیر دارد و نیز تجربه بر دیدگاه فرد از خطر تأثیر دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...