دانلود پایان نامه های آماده – ۲-۱-۱۷-احساس معنی دار بودن – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
داشتن احساس مؤثر بودن، کاملاً با احساس خود کنترلی[۷۳] رابطه دارد. برای اینکه افراد احساس توانمندی کنند، نه تنها باید احساس کنند که آنچه انجام میدهند مؤثر است، بلکه باید احساس کنند که میتوانند آن اثر را به وجود آورند. یعنی برای اینکه آن نتیجه با احساس توانمندی همراه باشد، آنان باید احساس کنند که نتیجه تولید را در دست دارند. پژوهشها در مؤثر بودن نشان میدهند که افراد برای کنترل شخصی از درون برانگیخته میشوند. آنان برای حفظ کنترل بر خود و موقعیتها مبارزه میکنند. به عنوان مثال، اسیران جنگی به منظور احساس کنترل شخصی، به فعالیتهای جالب توجه ای مانند امساک از بعضی از غذاها، قدم نزدن در بعضی از جاها و یا ایجاد علایم ارتباطی محرمانه دست میزنند. از دست دادن کنترل شخصی میتواند از لحاظ جسمی و عاطفی زیان آور باشد. به عنوان مثال، فقدان کنترل به افسردگی، فشار روانی، داشتن هیجان، روحیه پایین، فقدان بهره وری، فرسودگی، ناتوانی آموخته شده و حتی افزایش نرخ مرگ و میر منجر میشود (وتن و کمرون،۱۹۹۸). بنابرین، داشتن احساس کنترل شخصی، برای سلامتی روان و جسم و توانمندی ضروری است.
۲-۱-۱۷-احساس معنی دار بودن
«معنی دار بودن فرصتی است که افراد احساس کنند اهداف شغلی مهم و با ارزشی را دنبال میکنند، بدین معنی است که احساس میکنند در جادهای حرکت میکنند که وقت و نیروی آنان با ارزش است» (اپلبام و هانگر[۷۴]،۱۹۹۸، ص ۳۴ ). «با معنی بودن یعنی با ارزش بودن اهداف شغلی، و علاقه درونی شخص به شغل» (توماس و ولتهوس ۱۹۹۰ ص،۶۷۲ ). با معنی دار بودن تناسب بین الزامات کاری با باورها، ارزشها و رفتارها اشاره دارد (بریف و نورد[۷۵]، ۱۹۹۰ و هاکمن والدهام[۷۶]، ۱۹۸۰ نقل از اسپریتزر ۱۹۹۵، ص ۱۴۴۳). وتن و کمرون (۱۹۹۸، ص ۳۸۵ ) در اثرشان در این رابطه مینویسند که افراد توانا احساس معنی دار بودن میکنند و برای اهداف شغلی ارزش قائل اند. اندیشهها و استانداردهای آن ها با آنچه در حال انجام دادن آن هستند، سازگار است. کار در نظام افراد توانمند مهم تلقی میشود. افراد توانمند برای نتایج کار ارزش قائل اند و بدان باور دارند. آنان در آن شغل، از نیروی روحی یا روانی استفاده میکنند و از مشارکت خود در کار احساس مهم بودن میکنند. آنان در نتیجه اشتغال در آن فعالیت، علاقه و همبستگی شخصی را تجربه میکنند، بنابرین معنی دار بودن به نگرش با ارزشمند بودن شغل اشاره دارد.
فعالیتهای معنی دار برای کارکنان نوعی احساس هدفمندی، هیجان، یا مأموریت ایجاد میکنند. بجای اینکه نیرو و اشتیاق افراد را هدر بدهند، منبعی انرژی و اشتیاق برای آنان فراهم میآورند. اشتغال در فعالیتهای بی معنی، نا سازگاری، آزردگی و نوعی احساس دلزدگی از کار در افراد پدید میآورد و افراد را دلتنگ و فرسوده میکند. در خواست انجام دادن کاری که برای کارمند معنی کمی داشته باشد یا اصلاً معنی دار نباشد، برای سازمانها هزینه های فراوانی ایجاد میکند. از خود بیگانگی شغلی از بی معنی بودن کار ناشی میشود، و نیرو و انگیزش، از کار با معنی حاصل میشود.
پژوهش درباره معنی دار بودن شغل حاکی از این است که «درجه پایین معنی داری شغل به بیعلاقگی و احساس جدایی از شغل منجر میشود، و در مقابل با معنی بودن بالا به تعهد، مشارکت و تمرکز انرژی ختم میشود» (توماس وولتهوس،۱۹۹۰، ص ۶۷۳).افراد به هنگام اشتغال به کاری که احساس میکنند معنی دار است، بیشتر به آن متعهد و در گیر میشوند و در پیگیری اهداف مطلوب، پشتکار بیشتری نشان میدهند و نسبت به زمانی که احساس معنی دار بودن شغل پایین است، نیروی زیادتری برای آن کار متمرکز میکنند. از آنجایی که کار معنی دار با احساس اهمیت شخصی[۷۷] و خود ارزشمندی[۷۸] افراد همراه است، در اشتغال بدان هیجان و شوق بیشتری دارند. همچنین، افرادی که با احساس معنی دار بودن شغل توانمند شدهاند، نوآورتر، بر ردههای بالاتر تأثیر گذار تر و شخصاً کاراتر از کسانی هستند که از لحاظ معنی دار بودن شغل، امتیازات پایینتری دارند (کانتر[۷۹]،۱۹۶۸، براموسی[۸۰]،۱۹۷۷، نلسون[۸۱]،۱۹۸۶، دسی وریان[۸۲]،۱۹۸۷، وگت و مورل[۸۳]،۱۹۹۰، اسپریتزر،۱۹۹۶ نقل از وتن و کمرون،۱۹۹۸ ).
۲-۱-۱۸-احساس اعتماد
اعتماد به روابط بین فرادستان و زیر دستان (اعتماد مدیر به کارمند و بالعکس) اشاره دارد. اعتماد به علاقه مندی، شایستگی، گشودگی و اطمینان به دیگران مربوط میشود (میشرا واسپریتزر،۱۹۹۷ ). وتن و کمرون (۱۹۹۸) اشاره دارند که افراد توانمند، دارای احساس اعتماد هستند و مطمئن هستند که با آنان منصفانه و صادقانه رفتار میشود. این افراد اطمینان دارند که حتی در مقام زیر دست نیز نتیجه نهایی کارهای آنان، نه تنها آسیب و زیان نخواهد داشت، بلکه درست و خوب خواهد بود. آنان اطمینان دارند که صاحبان قدرت و اختیار با آنان بیطرفانه رفتار خواهند کرد. با وجود این، حتی در شرایطی که افراد قدرتمند درستی و انعطاف نشان نمیدهند، افراد توانا باز هم گونهای احساس اعتماد شخصی را حفظ میکنند. به عبارت دیگر، اعتماد به معنی داشتن احساس امنیت شخصی است. اعتماد همچنین، به طور ضمنی، دلالت براین دارد که افراد خود را در یک موقعیت آسیب پذیر قرار میدهند. در نتیجه، افراد توانمند ایمان دارند که در نهایت هیچ آسیبی در نتیجه آن اعتماد، متوجه آنان نخواهد شد.
تحقیقات در مورد اعتماد نشان دادهاند افرادی که به دیگران اعتماد میکنند، آمادگی بیشتری دارند تا صداقت و صمیمیت را جانشین تظاهر سازند. آنان همچنین، بیشتر پژوهش گرا، خودمختار، خودباور و مشتاق به یادگیری هستند. برای روابط متقابل، ظرفیت بیشتری دارند و در گروهها در مقایسه با افراد با اعتماد پایین، درجه بالاتری از همکاری و خطر پذیری را نشان میدهند. افراد دارای اعتماد، به دیگران بیشتر علاقه دارند و تلاش میکنند تا عضو مؤثری از گروه باشند. آنان همچنین، در ارتباطات خود صادقتر، و برای گوش دادن با دقت به دیگران، تواناترند. آنان نسبت به افراد با سطوح پایین اعتماد، در برابر تغییر کمتر مقاومت میکنند و برای انطباق با ضربههای روانی غیر منتظره تواناترند. احتمال بیشتری وجود دارد که افرادی که به دیگران اعتماد میکنند خود قابل اعتماد و از استانداردهای اخلاقی – شخصی بالایی برخوردار باشند (همان).
به علت اینکه محیطهای اعتماد کننده به افراد اجازه میدهند که رشد یافته و فرهیخته شوند، توانمندی به شدت با احساس اعتماد پیوند مییابد. داشتن این احساس که رفتار دیگران استوار، ثابت و قابل اعتماد است و اطلاعات را میتوان با اطمینان تلقی کرد و اینکه به قول و قرارها عمل خواهد شد، همگی بخشی از شکل گیری و رشد احساس توانمندی در افراد است. اعتماد کردن به دیگران، به افراد اجازه میدهد که با اعتماد به نفس و روشی درست، بدون ضایع کردن نیرویی برای حفاظت از خود، برای بر ملا کردن روشهای پنهان، یا سیاست بازی، تلاش کنند. خلاصه اینکه، احساس اعتماد به افراد توانایی میبخشد.
۲-۱-۱۹-مدلهای توانمندسازی
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 09:16:00 ق.ظ ]
|