دانلود متن کامل پایان نامه ارشد | ۲-۱-۳ نگرش های فرزندپروری – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
والدین مسامحه گر یا بی اعتنا ( بی کفایت یا طرد کننده): والدینی که کنترل پایین و پذیرش پایین را ترکیب میکنند، نسبتا در پرورش کودکانشان غیرمداخله گر هستند. به نظر میرسد آن ها از فرزندانشان مواظبت نمی کنند و ممکن است آن ها را طرد کنند. به عبارت دیگر آن ها به گونه ای غرق در مشکلات خود شده اند که نمی توانند نیروی کافی برای برقراری و اجرای قوانین اجتماعی انجام دهند. والدین بی توجه، هم کم توقع و هم طردکننده هستند. فرزندان آن ها یعنی کودکانی که محبت یا پذیرش ناچیزی از جانب والدین خود تجربه کردهاند و همزمان انضباط کم یا نظارت ناهماهنگ والدین در مورد آن ها اعمال شده است، در سالهای بعدی مشکلات سازگاری نشان میدهند، به ویژه زمانی که تنبیه بدنی روی آن ها اعمال شده باشد. وقتی کودکان تنبیه بدنی را تجربه میکنند، می آموزند که استفاده از خشونت روش مناسبی برای حل درگیری و اختلافات است. در نتیجه تمایل پیدا میکنند از چنین روشی برای حل درگیری و اختلافات استفاده کنند. از همین رو کودکانی که تنبیه جدی شده اند در خطر ابتلا به مشکلات رفتاری قرار دارند و به آزار و اذیت دیگران می پردازند (زیگلمن، ۲۰۰۱؛ به نقل از گلاسگو[۴۲]، ۲۰۰۹).
با اندکی تأمل متوجه میشویم دیدگاه زیگلمن با دیدگاه شیفر تفاوت چندانی ندارد و تفاوت بیشتر در الفاظ است. در واقع باید گفت دیدگاه ارائه شده از سوی شیفر علیرغم گذشت سالیان زیاد همچنان ثابت باقی مانده است، زیرا والدین مقتدر زیگلمن همان والدین گرم و کنترل کننده شیفر، والدین مستبد زیگلمن همان والدین سرد و کنترل کننده شیفر، والدین سهل گیر زیگلمن همان والدین گرم و آزاد گذارنده شیفر و والدین مسامحه گر زیگلمن همان خانواده سرد و آزاد گذارنده شیفر میباشد(صادق خانی، ۱۳۹۱).
۲-۱-۳ نگرش های فرزندپروری
منظور از نگرشهای والدین، اندیشه ها، احساسات و آمادگی های آن ها برای عمل در رابطه با تربیت فرزندانشان میباشد. به طور کلی اعتقاد بر این است که سه نگرش عمده در مورد تربیت فرزندان در والدین وجود دارد :
الف- نگرش سلطه گری: والدینی که دارای این نوع نگرش هستند، معتقدند ضرورتی ندارد، برای دستوراتی که به کودک میدهند، دلیل یا توجیه بیاورند. آن ها معتقدند باید برای فرزندانشان محدودیت هایی اتخاذ کنند.
ب- نگرش تملکی: این نگرش در والدینی وجود دارد که معتقدند با حمایتهای افراطی از فرزندانشان آن ها را تحت کنترل خود در آورند. این گونه والدین دوست دارند، آنچه دارند، وقف فرزندانشان کنند ولی کودکانشان همیشه وابسته به آن ها باقی بمانند. ویژگی بارز این گونه والدین این است که دوست دارند قطع وابستگی عاطفی کودکانشان به آن ها هرچه بیشتر به تأخیر افتد و فرزندانشان همیشه در مرحله طفولیت باقی بمانند.
ج- نگرش بی اعتنایی: این نگرش باعث می شود والدین معتقد شوند نباید روی رفتار فرزندانشان کنترل داشته باشند. همچنین نباید برای تغییر رفتار کودکان از پاداش یا تنبیه استفاده کنند. آن ها از فرزندان خود انتظار ندارند که عاقلانه فکر کنند. در ضمن نسبت به فرزندان هیچ گونه محبت یا صمیمیتی نشان نمی دهند. چنین والدینی که دارای نگرش بی اعتنایی هستند، کودکانشان را به حال خود رها میکنند بی آنکه به آنان سرمشقی از یک الگوی بزرگسال بنمایانند(محرابی، ۱۳۸۹).
۲-۱-۴ مزایای سبک فرزند پروری اقتدارانه
نفوذ و اقتدار در خانواده امری ضروری است و این در حالی است که نمی توان برای اقتدار نسخه نوشت. اقتدار یکی از مسائل داخلی خانواده است. اگر کودک احساس آرامش کند و فعالیت سازگارانه در زندگی داشته باشد، دیگر لازم نیست والدین همیشه مراقب او باشند(یوسفی، ۱۳۸۹). اگر زن و شوهر با هم سازگار و مهربان باشند، عموما واکنش های درست و عادلانه ای خواهند داشت. آن ها احترام خود و فرزند خود را حفظ خواهند کرد و در نتیجه، کودک از آن ها اطاعت میکند. زیرا میداند با والدین قاطع و حقیقی روبروست. در واقع کودک جنبههای مصنوعی رفتار والدین را کاملا حس میکند. اغلب والدین استنباط شان از اقتدار به این شکل است که مثلا مادر تصور میکند، از همان زمان گهواره موظف است به تربیت کودک بپردازد، بنابرین برای هر چیز سر او داد می زند که “پایت را روی زمین نکش”، “چیزی در دهانت نگذار”، “درست بشین” و از این قبیل. در نتیجه این شرایط، کودک دائما ناپایدار و خشمگین است. والدین با امر و نهی پی در پی و دستورات مکرر، نیز همراه با خشم، بحث و مجادله طولانی، مشاجره، انتقاد از یکدیگر در مقابل کودک، تناقض گویی و تغییر عقیده، اقتدار خود را از دست میدهند. والدین هنگامی نفوذ بیشتری دارند که به هم پیوستگی روابط پدر – مادر بیشتر از روابط والدین – کودک باشد (اسفندیاری، ۱۳۸۸).
مطلوبیت نتایج رشد با فرزندپروری مقتدرانه با دو ویژگی اساسی در ارتباط است:
۱-در نظر گرفتن محدودیت های رفتاری کودک
۲-پاسخ دادن به نیازها و اعمال او با صمیمیت و مهرورزی(پوراحمدی، ۱۳۸۸).
والدین کودکان رشد یافته از تاکتیک های مطلوب استفاده میکنند، به این دلیل که نوجوانان آن ها دارای هماهنگی و خوی فرمانبرداری هستند. در خانواده های مقتدر اغلب کودکان در مقابل راهنمایی کردن بزرگسالان مقاومت میکنند، اما والدین با آن ها صبورانه و منطقی برخورد میکنند. به این صورت که نه تسلیم خواسته های نامعقول فرزندان میشوند و نه پاسخ تند و مستبدانه به آن ها میدهند و فقط مهار شدید چندان مؤثر نیست، بلکه استفاده منطقی و معقول از کنترل شدید، باعث تسهیل عقل می شود(مهرافروز، ۱۳۹۰). به هر حال خصوصیات خود کودک نیز در تسهیل کاربرد سبک مقتدرانه مؤثر است. بدین معنی که کودکان مشکل دار، با احتمال بیشتری نظم اجباری را میپذیرند. بعضی از والدین به هنگام مقاومت کودک در برابر آن ها واکنشهای ناپایدار نشان میدهند. اول با تغییر کردن و بعد با تسلیم شدن باعث تقویت رفتار سرکشی کودک میشوند. والدینی که هر دو سبک مسامحه کار و مستبد را به صورت جسته و گریخته به کار میبرند، فرزندانشان پرخاشگر و مسئوولیت ناپذیر میشوند و در مدرسه عملکرد ضعیفی دارند. به تدریج روابط بین سبک فرزندپروری والدین و بدکنشی کودکان بیشتر دو جانبه می شود. کودک تکانشی و بد خو؛ با ثبات بودن، منطقی بودن و صبوری را برای والدین بسیار سخت میسازد(حسینی نسب، ۱۳۸۷).
چرا فرزندپروری مقتدرانه این قدر خوب کار میکند؟
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 10:22:00 ق.ظ ]
|