بر اساس دیدگاه دوم اساساً مجازاتهای اسلامی مخالف کرامت انسانی نیست. در شریعت اسلامی «بایدها» از «هستها» سرچشمه میگیرد و در واقع نوعی «ضرورت بالقیاس» بین «عمل» و «هدف» وجود دارد. شارع با لحاظ رابطهای که بین نظر و عمل وجود دارد احکامی را در راستای تأمین منافع دنیوی و اخروی افراد جامعه صادر کردهاست. این نگرش، مبتنی بر این اعتقاد است که خداوند نسبت به بندگان خویش رحمت و محبت دارد. محبتی که در جای جای زندگی بشر و حیات طبیعی مشهود است. این محبت همان خیر رساندن است و اقتضای این خیر رسانی در بعضی موارد بیان احکامی است که به ظاهر تند و درشت هستند؛ اما از بعد دیگر این نیز رحمت الهی میباشد. این رأفت و رحمت فراگیر الهی، اقتضا میکند: آن جا که مانعی در برابر هدایت انسان ها وجود دارد، آن را بردارد، حتی اگر در ظاهر درشت و مخالف کرامت انسانی به نظر آید. در نگاهی فراگیر این بالاترین رفق و مدارای اسلامی است که سازگاری کامل با کرامت انسانی دارد.
طبق این نگرش نمی توان مجازات اسلامی را از یک زاویه تنگ مورد بررسی قرار داد و انگ خشونت و مخالفت با کرامت انسان به آن زد. مجازات اسلامی از این حیث دقیقاً مشابه کار پزشک است که برای علاج بیمار راهی جز جراحی و مثلاً قطع عضو او ندارد. هیچ کس نمی تواند انگ خشونت به او بزند و کار پزشک را مخالف کرامت و حیثیت انسانی تلقی کند و او نیز حق ندارد از ترس قضاوت های نادرست و ملامت های بیجا نظارهگر تلف شدن مریض باشد و دست به جراحی نزند.
اسلام دین رحمت و رأفت است اما این رأفت نسبت به شخصی که حدود الهی را زیرپا میگذارد خلاف رأفت است. اقدام شخص خاطی به کرامت مؤمنان و خود او لطمه وارد میکند. اجرای رأفت در مورد این شخص نوعی قساوت است. اجرای مجازات درباره او باعث نجات از عذاب اخروی است و این عین رحمت است. و بر اساس قانون کلی الهی هیچ رحمتی بدون زحمت حاصل نمیشود و رسیدن به آخرت نیازمند تحمل این زحمت میباشد.
۱-۳-۳- اعتقادات دینی واسلامی
انسان موجودی است دو بعدی و همواره میان دو بینهایت (صعود و سقوط) در حال پیمایش و سیر است. بر اساس فطرت انسانی و حکومت خداوندی صعودیان را پاداش و هبوطیان را کیفر و جزا همراهی میکند. تاریخ زندگی اجتماعی بشر فرازها و فرودهایی را تجربه کردهاست. در عصر زندگی ابتدایی هر فرد و اجتماعی در صدد پیدا نمودن لقمهای نان حیات خویش را سپری مینمود و با کمترین توقع و پیچیدگی آرزوها و آمال با صداقت و بساطت گذران زندگی میکرد. کم و بیش آرزوها و امیال بشر بیشتر و پیچیدهتر گشت و ناخودآگاه حس برتریجویی و استخدام و بهرهکشی نیز فزونی یافت و زمینه و بستر تضاد و تصادم در حیات اجتماعی بیش از پیش افزایش یافت.
استعدادها ظرفیتها و تواناییهای بشر به جانب خلاقیت و ابتکار رشد و نمو کرد و روز به روز بر مطالبات و خواستههای نو او افزوده شد. مطالبات بیشتر و در نتیجه تسخیر طبیعت نوعی بهرهکشی از همنوعان را نیز به همراه داشت.از یک سو بهرهکشی بیسرانجام از یکدیگر زمینهساز تصادمهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی شد و از سوی دیگر نابرابریها در استخدام و استعمار تا جایی فزونی یافت که دیگر تحمل ناپذیر شد و ثمره بیعدالتی به شکل جنگ و انتقامجویی خود را به منصه ظهور رسانید.
آنچه در این رخدادهای تاریخی حائز اهمیت است، این است که در مواردی یک قتل و جنایت از جانب شخصی موجب انتقامجوییهای بیحد و حصر از طرف قبیله و حامیان مقتول گشته و سالیان متمادی پرونده جنایت در قالب انتقام آن هم به شکل جمعی و قبیلهای ادامه داشته است.با رشد و تکامل بشر در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، کم کم دوران انتقام جمعی پایان یافت و قدرت عمومی به نام «دولت» شکل گرفت و جرایم جنبه شخصی یافت بدین معنا که هر کس جرمی را مرتکب شد باید خودش مورد مجازات قرار بگیرد و کسان و نزدیکان او نباید مورد تعرض واقع شوند. و همین امر جانمایه مجازات در اسلام را تشکیل میدهد. با اهتمام به این نکته که حاکمیت بر جهان و انسان از آنِ خداوند است و عالم محضر خدا است انسان نباید در محضر چنین ربّ و آفریدگاری معصیت کند. به هر میزانی که انسان به گزارهها و آموزههای دینی و الهی باور داشته باشد کمتر آسیبپذیر و خطاکار خواهد بود. به میزانی که در باورها و اندیشههای دینی و جهانبینی انسان تردید و یا تزلزل رسوخ کندانسان آسیبپذیرتر است و نقش جهانبینی در او کمرنگ شده و با چالشهای فکری، فرهنگی و اجتماعی مواجه خواهد شد و خطرات و آسیبها او را تهدید خواهد کرد. بنابرین نقش و تأثیرگذاری جهانبینی در فکر، فرهنگ، اجتماع، سیاست و اقتصاد فوقالعاده است. و این حقیقتی انکار ناپذیر است در تأثیرگذاری جهانبینی، در حیات مادی و معنوی، هیچ انسان منصف و آگاهی شک ندارد به عبارت دیگر:
بی تردید توحید و یکتاپرستی تنها یک امر درونی نیست بلکه اعتقاد به حاکمیت الله دارای آثار عملی در حیات مادی معنوی و زندگی اجتماعی است و هر گونه فعالیت انسان را تحت الشعاع خود قرار میدهد.
در حقیقت تفاوت نظام اسلامی با دیگر نظامهای مادی در همین ضمانتهای اجرایی فکری اعتقادی و درونی است.اسلام جهت تربیت و اصلاح جامعه و ایجاد فضایل و محو رذایل احکام اخلاقی را مؤثر دانسته و مورد تأکید قرار داده است. اسلام تلاش دارد تا انسان را به فطرت پاک او بازگرداند و برای ریشهکن ساختن جرایم و رذایل و نشر فضایل و فرهنگ معنویت همواره بر قواعد اخلاقی و رعایت آن تأکید میورزد.
حقاً که هدف از بعثت پیامبر رحمت نیز تأمین و تکمیل کردن فضایل اخلاقی بر شمرده شده است:
«إنی بعثت لاتمّم مکارم الأخلاق».و نیز از منظر قرآن کریم هدف از بعثت انبیا و رسولان الهی تزکیه و تهذیب نفس انسان بیان شده است.﴿هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ﴾ او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی را از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آن ها بخواند و آن ها را پاکیزه کند و کتاب و حکمت بیاموزد.از امتیازات اندیشه و تفکر اجتماعی اسلام، جهت کاهش جرم و تبهکاری در جامعه تأسیس نهاد ارزشمند امر به معروف و نهی از منکر است. نقش تأثیرگذاری و بازدارندگی این نهاد ارزشمند اجتماعی در ساختهای فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جهت افزونی فضایل و زدودن رذایل بر کسی پوشیده و پنهان نیست.
فصل دوم – مجازات فرزند کشی در حقوق ایران
۲-۱-بررسی جرم فرزند کشی در حقوق ایران
[جمعه 1401-09-25] [ 09:33:00 ق.ظ ]
|