کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


آخرین مطالب


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



فراوانی

۴۲.۹

۳۰

۹۵.۷

۶۷

ندارد

۵۷.۱

۴۰

۴.۳

۳

دارد

۱۰۰

۷۰

۱۰۰

۷۰

جمع

نتایج جدول (۲-۵) حاکی از آن است که بیش از نیمی از مجرمین در میان نمونه­های انتخابی دارای سابقه ارتکاب انواع جرایم در گذشته هستند و با توجه به اینکه مجرمین مبتلا به اختلالات شخصیت دارای بیشترین آمار ارتکاب جرم (۳۱.۴%) در این پژوهش می­باشند اینطور می­توان استنباط نمود که اعمال این مجرمین همواره بدون برنامه ریزی قبلی و به صورت پیش بینی نشده ارتکاب یافته است.
گفتار دوم : رابطه اختلال سایکوز ناشی از مواد یا ضربه با جرایم ارتکابی
امروزه مسئله مصرف مواد و الکل یکی از مشکلات اساسی جوامع محسوب می­ شود­ و در حال حاضر بیش از سرطان و ایدز باعث دل­مشغولی متخصصان بهداشت جهانی شده است (دادستان، ۱۳۸۲، ص ۱۹۵). طبق نتایج حاصله از نمونه انتخابی در این پژوهش، اختلال سایکوز ناشی از مواد و ضربه در رتبه دوم اختلالات جرم­زا با درصد فراوانی ۲۲ قرار دارد و پس از اختلالات شخصیتی، جرم­زا­ترین اختلال روانی محسوب می­ شود.
همانطور که در جدول متقاطع بیان شد مجرمین مبتلا به اختلالات ناشی از مواد و الکل مرتکب جرایمی همچون قتل با درصد فراوانی ۱۰، سرقت ۵.۷%، قتل ۲.۹%، جرایم مرتبط با مواد و الکل ۱.۴%، جرایم مالی ۱.۴%، توهین ۱.۴% شده ­اند. همانطور که در پژوهش­های متعدد دیگر نیز رابطه میان ارتکاب رفتارهای غیرقانونی و خشونت­آمیز با مصرف مواد به اثبات رسیده است و بیان می­ کند که تقریبآ نیمی از افرادی که به علت جرایم وخیم مانند قتل، سرقت مسلحانه و … دستگیر می­شوند به هنگام دستگیری از مواد استفاده کرده ­اند و همچنین ۴۰ تا ۵۰ درصد از کسانی که به علت ارتکاب انواع جرایم در زندان به سر می­برند به هنگام ارتکاب جرم تحت تآثیر مصرف مواد و الکل بوده ­اند (همان، ۱۳۸۲، ص ۱۹۴) و همچنین طبق تحقیقاتی که توسط دکتر گلدستین انجام شده و سازمان ملل متحد آن را در سال ۱۹۹۷ منتشر کرده اشخاصی که مواد مخدر مصرف می­ کنند هوشیاری و عقل خود را از دست داده و مرتکب انواع جرایم و خصوصآ جرایم خشونت آمیز می­شوند (زراعت، ۱۳۸۶، ص ۲۲)، در نتیجه ارتکاب انواع جرایم مرتبط با اختلال در نظم و قتل در این بیماران دور از انتظار نخواهد بود.
همچنین به سبب اینکه سایکوز ناشی از مواد یا سوء­مصرف مواد به عنوان یکی از عوامل تسهیل کننده جرم محسوب می­ شود و با توجه به نرخ بالا انواع مواد مخدر در جوامع و نیاز مفرط بیماران معتاد به این مواد و همچنین اوضاع اقتصادی نابسامانی که عمومآ اینگونه بیماران با آن دست و پنجه نرم می­ کنند، ارتکاب انواع جرایم مالی همچون سرقت برای کسب پول به جهت تهیه مواد مورد نیازشان قابل توجیه می­باشد.

لازم به ذکر می­باشد که اختلال سایکوز بر اساس نتایج حاصله در این پژوهش، می ­تواند ناشی از ضربه نیز باشد که به عنوان زیر مجموعه اختلالات روانی ناشی از یک اختلال طبی محسوب می­ شود، بدین معنا که فرد مبتلا در گذشته ضربه­ای شدید به جمجمه و مغز خود را تجربه کرده و مدتی نیز در بیهوشی بسر برده و هم اکنون به دلیل اختلالات روانی ناشی از آن ضربه، گاهی دچار تجربه سایکوز و توهمات می­ شود و در این حین مستعد ارتکاب انواع جرایم خواهد بود.
گفتار سوم : رابطه اختلال اسکیزوفرنی با جرایم ارتکابی
اسکیزوفرنی همواره به عنوان شدیدترین اختلال روانی محسوب می­ شود که همیشه آمار بالایی از بیماران بستری شده در بیمارستان­های روانپزشکی را به خود اختصاص می­دهد. همانطور که در نتایج این پژوهش نیز بیان شد مجرمین مبتلا به اسکیزوفرنی با ارتکاب ۱۲ جرم شامل قتل ۷.۲%، جرایم مرتبط با اختلال در نظم ۴.۳%، سرقت ۲.۹%، توهین ۱.۴% و آدم­ربایی ۱.۴% و احراز آمار ارتکاب جرم ۱۷.۱درصد، به عنوان بالاترین آمار ارتکاب انواع جرایم در نمونه انتخابی پس از مجرمین مبتلا به اختلالات شخصیتی و اختلالات سایکوز می­باشند.
این اختلال دارای تمامی نشانه­ها و علایم حاد روانی از جمله­ انواع هذیان­ها، توهمات، گفتار و رفتار آشفته و … می­باشد که در اکثر موارد منجر به واکنش­های غیرمنطقی و عجیب وغریب می­ شود؛ بدین صورت که فرد بیمار به طور کامل رابطه افکار و گفتار و رفتار خود را با واقعیت از دست داده و مرتکب انواع جرایم خصوصآ جرایم خشونت­آمیز همچون قتل و جرایم مرتبط با اختلال در نظم می­شوند.
همچنین طبق مطالعاتی که روی نمونه ­ای متشکل از ۵۹ فرد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی که مرتکب جرایمی همچون قتل و اختلال در نظم شده بودند، انجام شده به این نتیجه رسیدند که ۳۹% این رویدادها پیامد حالتهای هذیانی (از جمله ترغیب به

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 06:04:00 ب.ظ ]




ایرانی باستان: ریشه‏ی: *baug-: “نجات دادن، آزاد کردن، رها کردن” (بیلی، ۱۹۷۹: ۳۱۹). هند و اروپایی: ریشه‏ی *baug-: “آزاد کردن” (پوکرنی، ۱۹۵۹: ۱۵۲). فارسی باستان: ریشه‌ی baug-: “نجات دادن” (کنت، ۱۹۵۳: ۱۹۹). اوستایی: ریشه‏ی baog-: “نجات دادن، رها کردن” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۹۱۶). فارسی میانه ترفانی: b©z- (ماده‌ی مضارع)، b©xt- (ماده‌ی ماضی)، b©xs- (ماده‌ی آغازی)، b©xtan (مصدر) (بویس، ۱۹۷۷: ۲۹)؛پهلوی اشکانی ترفانی: b©¹- (ماده‌ی مضارع)، b©xt- (ماده‌ی ماضی)، b©xs- (ماده‌ی آغازی)، b©xtan (مصدر) (گیلن، ۱۹۶۶: ۶۳، ۶۴). پازند: bo¹,buxtan,b©xtan (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۵۲). فارسی نو: بختن: “رهایی بخشیدن” (دهخدا، ۱۳۶۵، ج۱۰:‌۶۹۷). ۱۴
[AH] br¦d: برادر
اسم
فارسی باستان: br¦tar- (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۱). اوستایی: br¦tar- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۹۷۱). پهلوی اشکانی: br¦d- (بویس، ۱۹۷۷: ۲۷). پهلوی ساسانی: br¦tar-, br¦t- (هرن، ۱۹۷۴: ۴۵). پازند: br¦d- و فارسی نو: bir¦dar (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۹). ۱۵
[blytn’ PSKWN-tn] br¨dan: قطع کردن، بریدن، قطعه قطعه کردن
مصدر: ماده‏ی ماضی: brīnīd-، جعلی است از ماده‏ی مضارع و پسوند -īd. ماده‏ی مضارع: brīn-
ایرانی باستان: *brī-n¦gan- این فعل صورت جعلی فعل brīdan. پازند: nīd, nyīd, nīÛan- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۳۶). فارسی (متون پازند): نییدن nayīdan/ نئیدن/ na’īdan/، نَئَید/ na’īd/، مضارع: نیییم/ nyam (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۳۶). ۳۸
b§ brīn§nd: “ببرند”. فعل مضارع اخباری سوم شخص جمع.
[YHWWN-tn’] bªdan: بودن
مصدر
ایرانی باستان: ریشه‌ی bª-/baw-: “بودن، وجود داشتن” مشتق است از هند و اروپایی: ریشه‌ی *bhª-/*bheÅ- به معنی “رشد کردن، پیشرفت کردن”. سنسکریت: ریشه‌ی bhu-: “بودن” (ویتنی، ۱۹۴۵: ۱۱۳؛ مایرهوفر، ۱۹۸۶: ۴۸۵). فارسی باستان: ریشه‌ی bav-: “بودن، شدن”، ماده‌ی مضارع bava- (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۰). اوستایی: ریشه‌ی bav-: “بودن، شدن” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۹۲۷). فارسی میانه کتیبه‏ای: baw- (ژینیو، ۱۹۷۲: ۳۷، ۶۷). فارسی میانه مانوی و پهلوی اشکانی: baw-: “بودن، شدن” (هنینگ، ۱۹۷۷: ۱۸۵؛ بویس، ۱۹۷۷: ۲۸). فارسی نو: بودن، بود، باش، بَو.
ast: ماده‌ی ماضی: این فعل ماده‌ی ماضی ندارد. ماده‌ی bªd از مصدر bªdan به جای ماده‌ی ماضی آن به کار می‌رفته است. ماده‌ی مضارع: >ast فارسی باستان >asti، ایرانی باستان *as-ti. ریشه‌ی ah- به معنی “هستن، بودن”، صورت اصلی as- است. h پیش از t به s بدل شده است.
ایرانی باستان: ریشه‌ی ah-: “بودن، هستن” (پوکرنی، ۱۹۵۹: ۳۴۰). سنسکریت: ریشه‌ی (ÿsti)ÿs-: “بودن” (ویتنی، ۱۹۴۵: ۶۷؛ مایرهوفر، ۱۹۸۰: ۵). فارسی باستان: ریشه‌ی ah-1: “بودن” (کنت، ۱۹۵۳: ۱۷۴). اوستایی: ریشه‌ی ah-1: “بودن، هستن” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۲۶۶). فارسی میانه مانوی: h و ah: “بودن”، ast”است” (بویس، ۱۹۷۷: ۹، ۱۵؛ هنینگ، ۱۹۷۷: ۱۶۷). پهلوی اشکانی: h-, ah: “بودن” (بویس، ۱۹۷۷: ۹، ۱۵؛ گیلن، ۱۹۶۶: ۴۶). فارسی نو: استیدن، است (منصوری، ۱۳۸۴: ۵۰).
[‘st] ast: “هست، است، باشد، ممکن است، گویا”، یعنی (در جمله برای تفسیر و ترجمه). فعل مضارع اخباری سوم شخص مفرد. ۳۹

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

[LOYT’] n§st: نیست. فعل ماضی سوم شخص مفرد. n§st- فعل مضارع منفی است از n§ نشانه‌ی نفی و ast فعل مضارع سوم شخص مفرد > ایرانی باستان ah-.as-ti- صورت اصلی as- است. h پیش از t به s بدل شده است. –ti شناسه‌ی سوم شخص مفرد گذرای زمان حال است.
پیشوند >n§ فارسی باستان naiy به معنی “نه” (کنت، ۱۹۵۳: ۱۹۲). مشتق است از هند و اروپایی: *ne”نه” (پوکرنی، ۱۹۵۹: ۷۵۶). سنسکریت: nÿ: “نه” (مایرهوفر، ۱۹۸۶: ۱۲۰). اوستایی: na: “نه، پیشوند فعل”، و n©it: “نه” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۰۳۰). فارسی میانه مانوی: n§st: “نیست” (بویس، ۱۹۷۷: ۶۵). فارسی: نیست، نیستی، نه، نی. ۴۳۲
[YHWWN-‘t] baw¦d: “باد”. فعل مضارع تمنایی سوم شخص مفرد. ۴۷
[YHWWN-yt] baw§d: “باشد، می‌باشد”. فعل مضارع اخباری سوم شخص مفرد. ۳۰۲، ۳۲۲، ۳۴، ۳۹، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷۲
b§ baw§d: “باشد”. فعل مضارع اخباری سوم شخص مفرد. ۴۷
b§ baw§nd: “باشند”. فعل مضارع اخباری سوم شخص جمع. ۴۷
n§ baw§d: “نباشد”. فعل مضارع اخباری سوم شخص مفرد. ۴۷
[YHWWN-t] bªd: “بود”. فعل ماضی سوم شخص مفرد. ۳
[bwn] bun: اساس، نهاد، ته، بن
اسم
اوستایی: bªna-: “بن، اساس” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۹۶۸). فارسی میانه ترفانی و پهلوی اشکانی ترفانی: bun-: “بن” (بویس، ۱۹۷۷: ۲۸). فارسی میانه کتیبه‏ای: bun- (ژینیو، ۱۹۷۲: ۲۱). پازند: bun (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۵۰). فارسی نو: بن. ۳، ۳۰
c-Ø
[cnd] Øand: چند، چه اندازه؟ هر اندازه، هر چند؛ اندکی، کم
اسم/ ادات پرسشی
اوستایی: Ø (a)uuant-: “چند؟” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۶۰۰). فارسی میانه ترفانی: Øand-؛ پهلوی اشکانی ترفانی: Øond, Øwand (بویس، ۱۹۷۷: ۳۱، ۳۲). پازند: Øand (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۵۳). فارسی نو: چند. ۳۱
[c’ø-tn’] ئøidan: آموختن، آموزش دادن، یاد دادن
مصدر. ماده‌ی ماضی: ئøīd، جعلی است از ماده‌ی مضارع و پسوند -īd و ماده‌ی مضارع: >ئø- ایرانی باستان *ئø-a-. این فعل صورت جعلی فعل ئøtan است.
ایرانی باستان: ریشه‏ی: kaø- (kas-> با افزایه‌ی s): “نشان دادن، آموختن” مشتق است از هند و اروپایی: ریشه‏ی *kÅe-s- در کنار *kÅek-: “ظاهر شدن، نشان دادن” (پوکرنی، ۱۹۵۹: ۶۳۸). سنسکریت: ریشه‏ی (ca÷üe)cak÷-: “دیدن، ظاهر شدن” (ویتنی، ۱۹۴۵: ۴۴؛ مایرهوفر، ۱۹۸۶: ۳۸۱).؛ ریشه‌ی (هرن، ۱۹۷۴: ۹۷). اوستایی: ریشه‏ی kaø- (kas-s->”آگاه شدن”): “آموختن” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۴۶۱). پازند: c¦øīd (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۵۴).
[c’ø-yt] ئs§d: “بیاموزد”. فعل مضارع اخباری سوم شخص مفرد. ۳۱
[۴۰ øNTK] Øehel s¦lag: چهل ساله
صفت
اوستایی: Øawaresata- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۵۷۸). سنسکریت: Øat¦rin‡ÿt- (هرن، ۱۹۷۴: ۱۰۱). پازند: Øil, Øihil, Øihal (هرن، ۱۹۷۴: ۱۰۱). ۴۱
Øiø = [MNDOM] tis: چیز، کار
اسم
فارسی میانه ترفانی: tis؛ پهلوی اشکانی ترفانی: Øis (بویس، ۱۹۷۷: ۳۳، ۸۹). فارسی میانه کتیبه‌ای: tis (ژینیو، ۱۹۷۲: ۲۹). پازند: Øis (هرن، ۱۹۷۴: ۴۵۷). فارسی نو: چیز. ۲۷
d
[d’t] d¦d: سن
اسم
اوستایی: da§v©.d¦ta- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۶۷۱). ۴۱
[d’tn’ YHBWN-tn’] d¦dan: آفریدن، خلق کردن
مصدر: ماده‌ی ماضی: d¦d- و ماده‌ی مضارع: dah-.
ایرانی باستان: ریشه‌ی d¦-: “دادن” مشتق است از هند و اروپایی: ریشه‌ی *d©- به معنی “دادن” (پوکرنی، ۱۹۵۹: ۴، ۲۲۳). سنسکریت: ریشه‌ی d¦: “دادن” (ویتنی، ۱۹۴۵: ۷۱؛ مایرهوفر، ۱۹۸۶، ج۲: ۱۳). فارسی باستان: ریشه‌ی d¦-۱: “دادن”؛ d¦-۲: “نهادن، افکندن” (کنت، ۱۹۵۳: ۱۸۸). اوستایی: ریشه‌ی d¦-: “دادن، نهادن” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۷۱۱). فارسی میانه مانوی: day-: “دادن” (هرن، ۱۹۷۴: ۷۳)؛ پهلوی اشکانی: dah-: “دادن” (بویس، ۱۹۷۷: ۳۴). فارسی میانه کتیبه‌ای: dah-: “دادن” (ژینیو، ۱۹۷۲: ۲۹)؛ پهلوی اشکانی کتیبه‌ای: d¦tan: “دادن” (ژینیو، ۱۹۷۲: ۶۸). پازند: dih-,deh,dah-,d¦dan (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۶۰). فارسی نو: دادن: “نهادن، قرار دادن، آفریدن”.
[YHBWN-t] d¦d: “داد”. فعل ماضی سوم شخص مفرد. ۲، ۱۳۲، ۱۴

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:04:00 ب.ظ ]




نقش۲. مادر او را نصیحت میکند.
نقش۳. «جمال» به نزد «جلال الدین» میرود و علت اختلافش با «محمد ابراهیم» را جویا میشود.
نقش۴. «جمال»، «جلال الدین» را نصیحت میکند.
نقش۵. «ماه طلعت» به نزد «ماهمنیر» میرود و از زندگیاش جویا میشود.
نقش۶. «ماه منیر» از اندوهها و کاستیهای گذشته و حال خود برای «ماه طلعت» میگوید.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نقش صفر صفر: فرزندان بر اثر صحبت کردن و در میان گذاشتن درددلهای خود با دیگری، به آرامش نسبی میرسند.
پارهی هفت: فرزندان، رفته رفته کدورتهای پیشین را به فراموشی میسپارند و هریک سعی میکنند در منزل مادری و در نزد مادر، لذت گذشته های شیرین را باری دیگر درک کنند.
نقش۱. مادر بیمار است و لحظهی مرگ او نزدیک است.
نقش۲. مادر تدارک مراسم مرگ خود را میبیند.
نقش۳. مادر به فرزندان سفارشات لازم در مورد نحوهی عزاداری، محل دفن و … را میکند.
نقش۴. فرزندان خواسته-های او را اجابت میکنند.
نقش۵. مادر برای رسیدن لحظهی مرگ مشتاق است و منتظر.
نقش۶. فرزندان نگران از رسیدن لحظهی مرگ مادر هستند؛ زیرا تازه نعمت حضور او را پس از سالها غفلت درک کردهاند.
نقش۷. فرزندان با نگرانی ناظر حال وخیم مادر در واپسین لحظات عمرش هستند.
نقش صفر صفر: مادر میمیرد.
نویسنده در طرح فیلمنامهاش از دو پراکندگی و آشفتگی استفاده نموده است: ۱- پراکندگی افراد خانواده ۲- پراکندگی خاطر این افراد. این دو مورد تأثیر مستقیمی در یکدیگر دارند، چنانکه پیش از آنکه هریک از افراد در خانهی مادر جمع شوند، امکان دستیابی به آرامش خاطر برایشان وجود نداشت. نمود کامل این مطلب را در مورد شخصیت مادر میبینیم؛ مادر که همچون افراد دیگر خانواده در گوشهای، به دور از دیگران زندگی میکرد، از آرامش خاطر کامل برخوردار نبود و تنها زمانی که فرزندانش را نزد خود میآورد و کینه از دلهایشان میزداید به این خاطرجعی میرسد. باقی افراد نیز تنها با جمع آمدن در خانهی مادر (رفع پراکندگی نخست) امکان بازگویی علت کینه و دلخوری از یکدیگر و سرانجام، رسیدن به آرامش خاطر (رفع پراکندگی دوم) را مییابند. نویسنده این دو پراکندگی و تأثیرگذاری آنها در یکدیگر را به صورت منسجم با یکدیگر ترکیب نموده است.
نکتهی دیگر در باب نظم علی و معلولی حوادث است؛ نویسنده برای رفتارهای درست یا نادرست افراد داستانش، علتی قابل قبول در نظر گرفته است. این علتها اغلب روانی هستند. برای مثال، خلق و خوی تند «محمد ابراهیم»، نتیجهی دشواریهای مسئولیت زندگی و وضعیت نابسامان خانوادهاش است و روحیهی نامتعادل «ماهمنیر» بهخاطر مقصّر دانستن خود در تنهایی و مرگ پدر است.
«پیرنگ»
بانویی سالخورده که در آسایشگاه سالمندان روزگار میگذراند، بر اثر نوعی مکاشفهی درونی زمان مرگ خود را نزدیک احساس میکند؛ در نتیجه از فرزندان خود که هریک مشغول زندگی خود هستند میخواهد که در این واپسین روزهای عمر، همراه با او در منزلش به سر ببرند. فرزندان خواستهی او را اجابت میکنند؛ دست از زندگی خانوادگی خود کشیده و حضور یکدیگر را بالاجبار تحمل میکنند. آنها سالهاست که از یکدیگر جدا شدهاند و اینک با هم غریبهاند. کدورتی ناشناس در دلهای آنان نقش بسته است که توان مراودهی مجدد را از آنها سلب می-کند. کم کم افراد به گفتگو در میآیند تا سرچشمهی ناسازگاریهای آنان آشکار شود؛ امّا علت اصلی کدورت و دوری میان آنها چیز دیگری است سوای آن مسائلی که مطرح میکنند. این علت را مادر میداند. او با رجعت به گذشته و یاد کردن از پدری که اینک در میان آنها نیست، سبب میشود تا اهل خانه، خود را بجویند و ما از گذشتهی آنها و اینکه چرا غریبه شدهاند و کدام توقع آنها در گذشته بیجواب مانده است، آگاه شویم. مادر با یادکردش از پدر، سرچشمهی تلاطم روحی خاموش شدهی فرزندان را بازآفرینی میکند و حسرت از دست رفتن پدر را به عنوان عبرتی برای از سر گرفتن همدلی میان فرزندانش به کار میگیرد. فرزندان، تعلقات خاطر قدیمی خود را در دامان حضور مادر جستجو میکنند و در نهایت، خانهی مادری را امن ترین جای جهان احساس میکنند. کینه ها را به فراموشی میسپارند و از پراکندگی به وحدت میرسند. در نهایت، مادر که خواستهی قلبی خود را برآورده میبیند، با خاطری آسوده از انجام مسئولیت دشواری که بر گردن داشته، جان به جان آفرین تسلیم میکند.
طبق تقسیم بندیای که در فصل «کلیات» در مورد پیرنگ ارائه شد، این داستان دارای «پیرنگ باز» است.
«در «پیرنگ باز» برعکس «پیرنگ بسته» نظم طبیعی حوادث بر نظم ساختگی و قراردادی آن غلبه دارد. و در این نوع داستانها، اغلب گرهگشایی وجود ندارد یا اگر داشته باشد زیاد به چشم نمیزند، به عبارت دیگر نتیجهگیری قطعی که در پیرنگ بسته وجود دارد، در پیرنگ باز وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد قطعی نیست. در این داستانها نویسنده میکوشد خود را در داستان پنهان کند تا داستان چون زندگی، عینی و بیطرفانه جلوه کند. از این رو اغلب به مسائل طرح شده پاسخی نمیدهد و خواننده خود باید راه حل آن را پیدا کند.» (میر صادقی، عناصر داستانی: ۸۰)
اکنون به بررسی جداگانهی عناصر تشکیل دهندهی پیرنگ میپردازیم.
از آنجائیکه داستان مورد نظر از نوع داستانهای حادثهای نیست، در نتیجه برخی از عناصر تشکیل دهندهی پیرنگ نظیر «حالت تعلیق و هول و ولا» ،« بحران» و «نقطهی اوج یا بزنگاه» در آن وجود ندارد. اما عناصری نظیر «گره افکنی»، «کشمکش» و «گره گشایی» چنانکه ضروری اغلب داستانها است، در آن مشاهده میشود. در زیر به بررسی جداگانهی هریک از این عناصر میپردازیم:

    1. گره افکنی: غریبه بودن افراد خانواده با یکدیگر و کنارهگیری آنها از دایرهی همدلی، گره اصلی داستان به شمار میرود.
    1. کشمکش: مهمترین و اصلیترین کشمکش موجود در داستان، کشمکش تجدد و روزمرگی ِ زندگی مدرن با گذشته های ساده است. مادر فرزندان خود را از آب و گل در آورده است و هریک از آنها به دنبال زندگی خود رفتهاند و درگیر مشغلههای فراوان آن شدهاند؛ بهطوری که خشونت زندگی جدید، عطوفت و مهربانی آنها را نسبت به خانواده، زائل کرده است. با این حال، هریک از آنها از کودکی و روزگارسپری شده با حسرت یاد میکند و این نشاندهندهی علاقهی آنها به روزگار گذشته است؛ و اینجاست که کشمکش اصلی به وضوح به نمایش در میآید؛ کشمکش میان زندگی پر دردسر کنونی با گذشتهی موردعلاقه و پر از خاطرات دوستداشتنی. در کنار این کشمکش کلّی، کشمکشهای دیگر نیز وجود دارند که هر کدام با آن در ارتباطند؛ این کشمکشها عبارتند از:

۲-۱- کشمکش میان فرزندان: در ضمیر همهی فرزندان کدورت خاطری وجود دارد که آنها را از مراوده با یکدیگر منع میکند. در این میان، کشمکش میان «جلاال الدین» و «محمد ابراهیم» نمود بیشتر و کاملتری دارد. هرچند کشمکش آنها در جریان کسب و کار به وقوع پیوست، اما میتوان جدال «جلال الدین»، با آن روح لطیف و شاعرانه و گرایش و نگاه عرفانی و نحوهی حرف زدن اصیل را با «محمد ابراهیم»ِ تند مزاج و لوده، که همهی فکر و ذکرش سود است و بازار و جملاتش سرشار از اصطلاحات کوچهبازاری رایج زمان است، نمادی از کشمکش اصلی داستان یعنی کشمکش میان سنّت و تجدد بهشمار آورد.
۲-۲- کشمکش روحی «ماهمنیر» با خود.
۲-۳- کشمکش «غلامرضا» با محیط پیرامون خود: «غلامرضا» به دلیل معلولیت ذهنیای که دچارش است، با وجود وابستگی شدید به اعضای خانواده، مجبور است در آسایشگاه معلولین ذهنی به سر ببرد.
۲-۴- کشمکش «جلال الدین» و همسرش با مشکلات اقتصادی.
۲-۵- کشمکش «محمد ابراهیم» با همسرش.

    1. گره گشایی: هنگامیکه مادر، فرزندان خود را در خانهی کودکیهایشان جمع می کند، آیین آشناسازی را میان فرزندانی که با هم غریبه شدهاند، اجرا میکند. او با رجعت به گذشته و یادی از پدری که دیگر نیست، فرزندان را باری دیگر در موضع همدلی قرار میدهد و با خیالی راحت از مسئولیتی که انجام دادهاست، میمیرد. مرگ مادر عنصر گرهگشایندهی فیلمنامه است زیرا این واقعه، نه همچون فاجعهای دردناک بلکه به عنوان عامل وحدت بخش میان خواهران و برادران بیگانه از هم، نشان داده میشود.

«شخصیت و شخصیت پردازی»
از میان نامهای ذکر شده در فیلمنامهی «مادر» تنها دوازده تن جز شخصیتهای اصلی و فرعی داستان بهشمار میروند. از میان این افراد، «مادر»، شخصیت اصلی داستان است و دیگران شخصیتهای فرعی فیلمنامه را تشکیل میدهند.
شخصیتهای فرعی داستان به گونهی زیر تقسیمبندی میشوند:

    1. شخصیتهای فرعی درجهی یک: شخصیتهایی هستند که حضورشان در داستان نقشی مهم و چشمگیر دارد .فرزندان مادر و همسرانشان در این گروه میگنجند.
    1. شخصیتهای فرعی درجهی دو: شخصیتهایی که نسبت به گروه اول نقشی کمرنگتر دارند اما حضورشان در روند حوادث داستان، تأثیرگذار است.

«مامور»، «زنی از طایفهی بدو»، «حاج آقا زاویه»، «دکتر» و «پدر» جزو این گروهند. این افراد در داستان حضور فیزیکی ندارند و توسط دیگر شخصیتها، یاد و معرفی میشوند و از این طریق، اهمیت حضورشان در گذشته و تأثیر آنها در حال، حس میشود.

    1. شخصیتهای فرعی درجهی سه: این افراد کسانی هستند که حضور و عدم حضورشان در داستان چندان تفاوتی ندارد. حادثهای نمیآفرینند و نقش قابل توجهی نیز ندارند ولی بودنشان بهتر از نبودنشان است زیرا دست افزارهایی هستند که نویسندهی فیلمساز را در انجام شایستهتر رسالت فیلمسازیاش یاری میدهند. حضور این اشخاص اگرچه در فیلمنامه و داستان نوشتاری، زاید و بی ارزش مینماید، ولی حضورشان در صحنهی بصری سینما کارا است، زیرا چشمان تنوعطلب بیننده را از یکنواختی ملالآور رهایی میبخشد و به خود مشغول میکنند. «پینه دوز»، «قصاب»، «علی »، «محمود» و همبازیهای «غلامرضا» از این گونه افرادند.

همچنین نامهای افرادی که بر زبان شخصیتهای داستان، من باب مقایسه یا یاد خاطره، جاری میشوند نیز جزو این دسته بهشمار میروند؛ نامهایی مانند «بانو»، «وجیه»، «فرشته نباتی»، «رفیعه»، دخترها، دامادها و نوههای «محمدابراهیم» که اساساً طبق تعریفی که از شخصیت داریم، شخصیت به شمار نمیآیند.
ویژگی های شخصیت پردازی:

    1. در فیلمنامه هم شخصیهای همهجانبه وجود دارد و هم شخصیت های ساده. «مادر»، «محمد ابراهیم»، «جلال الدین» و «غلامرضا» از شخصیتهای همهجانبه هستند زیرا نویسنده به معرفی ویژگیهای مختلف شخصیتی آنها پرداخته است. باقی شخصیتها، شخصیتهای سادهی داستان بهشمار میروند.
    1. داستان هم از شخصیتهای ایستا برخوردار است ، هم از شخصیتهای پویا. «مادر»، «محمد ابراهیم»، «جلال الدین»، «مهین» و «اوس مهدی» به دلیل تغییری که در نحوهی رفتار خود ایجاد میکنند، شخصیتهای پویای داستان محسوب میشوند. شخصیتهای «ماه منیر»، «ماه طلعت» و «توبا» از آن جهت که تا پایان داستان بیتغییر باقی میمانند، شخصیتهای ایستای فیلمنامه بهشمار میروند.
    1. نکتهی قابلتوجه در داستان، عدم حضور شخصیت منفی است؛ حتی «محمد ابراهیم» به دلیل داشتن زبان گزنده و زورگویی نسبت به خواهر و برادرهایش، شخصیت منفی به شمار نمیآید. نویسنده در روند داستان فرصتهایی فراهم میکند تا از نحوهی برخورد او دفاع به عمل آورد و به نوعی خلق و خوی تند او را زائیدهی شرایط نابسامان زندگیاش اعلام کند و حس ترحم خواننده را نسبت به او برانگیزد.
  1. شیوهی معرفی شخصیتها به گونهی غیرمستقیم و از طریق گفتگوی میان شخصیتها به حصول میپیوندد. نویسنده هیچجا به طور مستقیم و به شیوهی روایتگرانه به معرفی شخصیتها نپرداخته است.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:04:00 ب.ظ ]




به عنوان یک واقعیت، حرکت به سوی هر هدفی توسط محدودیت‌ها دچار کندی می‌شود، وجود محدودیت‌هایی که بر سر راه هر تحقیق قرار دارد، پژوهشگر را در دستیابی به اهدافش دچار مشکل می‌کند. بنابراین به منظور قضاوت عادلانه و صحیح‌تر در رابطه با نتایج تحقیق، لازم است محدودیت‌های تحقیق عنوان شود. (خاکی، ۱۳۸۶)

از اولین مشکلاتی که در مسیر این تحقیق وجود دارد می‌توان به نبود تعریف و معیاری واحد برای فقر در مبانی نظری جهانی اشاره کرد. در واقع هر محقق و یا نهاد محلی، ملی و بین‌المللی با توجه به زمینه کاری، علائق، پس زمینه‌های فکری و عقیدتی خود تعریفی درباره فقر ارائه کرده است. در عین حال می‌توان پس از بررسی‌های فراوان در مبانی نظری موجود، اصول مشترکی را از بین تعاریف و شاخصه‌های مطرح شده استخراج نمود. به همین دلیل، به دست آوردن تعریف واحد برای فقر اقتصادی با سختی همراه است.
از سویی دیگر با توجه به این که خیلی از مسائل و مشکلاتی که امروزه در زندگی شهری با آن روبرو هستیم، از قبیل ازدحام بالای جمعیت در شهرها، افزایش مهاجرت‌ها از شهر به روستا، انتقال سریع فرهنگ‌های غیر اسلامی به کشورهای اسلامی از طریق وسایل ارتباط جمعی پیشرفته و …، در زمان صدر اسلام وجود نداشته و راه‌کاری متناسب با این فضاها در منابع دینی‌مان در دست نداریم، ناچاریم با مراجعه به این منابع اصول و راه‌کارهای کلی را استنتاج کرده و آن‌ها را بر وضعیت موجود جامعه امروز تطبیق دهیم.
فصل دوم: بررسی مفهوم فقر و انواع آن از دیدگاه اقتصاد اسلامی و سایر مکاتب اقتصادی
مقدمه
علی‌رغم این‌که تا کنون دولت‌ها برای کاهش فقر برنامه‌های متعددی طراحی و اجرا کرده‌اند، هنوز در بسیاری از جوامع فقر مهم‌ترین معضل اقتصادی است که مردم و مسئولین از آن رنج می‌برند. به نظر می‌رسد علت این‌که این برنامه‌ها موفقیت قابل توجهی کسب نکردند و بعضاً با شکست مواجه شدند، عدم جامعیت آن‌ها و در نظر نگرفتن تمام جوانب فقر است.
برای این‌که بتوانیم برنامه‌ای جامع برای مقابله با فقر تنظیم کنیم لازم است شناختمان را نسبت به پدیده فقر بالا برده و با ابعاد مختلف آن آشنا شویم. در این فصل ابتدا به تعریف لغوی و اصطلاحی فقر از دیدگاه مکاتب گوناگون اقتصادی و اسلام پرداخته و پس از آن انواع فقر را از نگاه طرفین مطرح می‌کنیم. در آخر هم روایات متناقض اهل‌بیت (ع) پیرامون جایگاه فقر در اسلام را بیان کرده و به رفع تناقض می‌پردازیم.
۲-۱- تعریف فقر
فقر از لحاظ لغوی و اصطلاحی تعاریف گوناگونی دارد که به توضیح آنهاهاهاها‌ها می‌پردازیم:
۲-۱-۱- تعریف لغوی
«فقر» در کتب معجم و لغت به معانی زیر به کار رفته است:
الف : شکسته شدن مهره‌های پشت بدن. برخی اهل لغت بر این عقیده‌اند که: فقر در لغت به معنای حفر کردن و سوراخ کردن است، همان‌طور که گفته می‌شود، زمین را برای کاشت نهال حفر کردم یا مهره را سوراخ کردم (محب الدین، ۱۴۱۴ ق، ج ۷، ص ۳۵۷) یا این‌که گفته می‌شود: کلمه «فقر» به معنای شکافی است که در عضو و غیر آن بوده باشد؛ و «فقیر» یعنی کسی که مهره پشتش شکسته است. و انسان فقیر را از این حیث «فقیر» گویند که گویا مهره پشتش به خاطر ذلت و خواری از ناحیه‌ی «فقر» شکسته است. (ابن فارس، ۱۴۰۴ ق، ج ۴، ص ۴۴۳؛ مصطفوی، ۱۴۰۲ ق، ج ۹، ص ۱۱۸)
ب :نیاز و حاجت. اکثر اهل لغت فقر را به معنی نیاز و حاجت آورده‌اند.) سعدی، ۱۴۰۸ ق، ص ۲۸۹؛ فراهیدی، ۱۴۱۰ ق، ج ۵، ص ۱۵۰؛ محمود عبدالرحمان، بی‌تا، ج ۳، ص ۴۸؛ صاحب بن عباد، ۱۴۱۴ ق، ج ۵، ص ۴۰۰؛ طریحی، ۱۴۱۶ ق، ج ۳، ص ۴۴۱)
ج :نداشتن به اندازه کفایت. همچنین برخی بر این نظرند که: «فقیر» در برابر غنی است و غنی به کسی گفته می‌شود که به اندازه کفایت و رفع حاجت خود و خانواده، در اختیار داشته باشد؛ لذا فقیر کسی است که دارائی‌اش به این اندازه نیست. (ابن منظور، ۱۴۱۴ ق، ج ۵، ص ۶۰؛ محب الدین، ۱۴۱۴ ق، ج ۷، ص ۳۵۴)
در کتاب «مفردات الفاظ قرآن»، راغب اصفهانی فقر را به چهار صورت معنا کرده است: نیازمندی‌های مادی و زیستی موجودات زنده، عدم برخورداری از وسایل و امکانات اولیه و اساسی زندگی، آزمندی و بسنده نکردن به امکانات موجود و بالاخره به معنی احساس همیشگی نیاز به خدا آورده و بدیهی است که از چهار مورد یاد شده، نخستین آن‌ها ضروری و فطری است، دومی امری منطبق با واقعیت است، سومی صفتی است ناپسند و نکوهیده و چهارمی صفتی است پسندیده و ضروری برای هر فرد موحد و مؤمن. (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ ق، ص ۶۴۱)
در فرهنگ لاروس فرانسه ذیل واژه فقیر[۱۷]، فقیر را به مفهوم فردی که منابع، اموال و پول کمی در اختیار دارد و یا تولید ناکافی داشته باشد، تعریف کرده است و فقر را وضعیت فردی که فقیر است، ذکر کرده است. و در بسیاری از فرهنگ‌ها نیز فقر به معنای عدم تکافوی ضروریات زندگی تعریف شده است. (شیخاوندی، ۱۳۷۹، ص ۱۹۸)
سال‌هاست که محافل اقتصادی به تعیین استانداردی برای فقر که قابل قبول همه‌ی افراد باشد، دست نیافته‌اند و آن را مقوله کیفی قلمداد کرده‌اند و تعریف آن را از نقطه‌ای به نقطه‌ای دیگر متفاوت می‌دانند. زیرا، خصوصیات اجتماعی اقتصادی متفاوت در نقاط مختلف جهان طبعاً تعاریف متفاوتی را به همراه خواهد داشت. (تربیت مدرس، ۱۳۸۰)
با وجود این، نگاهی اجمالی به تعاریف افراد و گروه‌های گوناگون از این پدیده، خالی از لطف نیست و جنبه‌های گوناگونی که تاکنون در مورد مفهوم فقر مورد بررسی قرار گرفته است را نشان می‌دهد.
۲-۱-۲- تعریف اصطلاحی
۲-۱-۲-۱- مفهوم فقر در مکاتب اقتصادی
فقر اقتصادی در جوامع انسانی، مترادف با ناتوانی در برآورده نمودن نیازهای اساسی زندگی است و مصداق آن وضعیت افراد و خانوارهایی است که از توان و امکان کافی برای تأمین حداقل نیازهای زندگی خود شامل غذا، پوشاک، سلامتی و مسکن برخوردار نباشند. محرومیت از دیگر ضروریات اولیه و متعارف زندگی نظیر آموزش، اشتغال، مشارکت اجتماعی و … نیز از مواردی به شمار می‌رود که نبود آن‌ها از عوامل ایجاد کننده فقر محسوب می‌شود (سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور، ۱۳۷۹).
در ارتباط با مفهوم فقر، در این جا عقاید برخی از مکاتب و اندیشمندان بررسی می‌شود:
سیستم سرمایه‌داری فقر را ناشی از کمبود منابع طبیعی و ناتوانی طبیعت از برآورده ساختن نیازهای بشر می‌داند. اقتصاددانان کلاسیک در برابر فقر واکنش‌های متفاوتی داشته‌اند. عده‌ای خواستار تقویت فقرا بوده‌اند همچون اسمیت[۱۸]، که، می‌گوید:
جامعه‌ای که بخش اعظم آن را فقرا تشکیل می‌دهند هیچ گاه به شکوفایی و خوشبختی نخواهد رسید. (آربلاستر، ۱۹۸۸)
در مقابل مالتوس[۱۹] و ریکاردو[۲۰]، به شدت به تضعیف طبقه فقیر حکم کرده، هرگونه حمایت از این طبقه را مردود می‌دانند. مالتوس می‌گوید:
کسانی که از قبل دنیا را در اختیار دارند از حق استفاده از این مواهب برخوردارند و اگر به قدری گمراه باشند که بر تهیدستان گرسنه رحم آورند، به زودی جزای خطای خود را خواهند دید. (آربلاستر، ۱۹۸۸)
ریکاردو نیز، از ارسال کمک جهت احداث مدرسه‌ی کودکان در «وست مینستر بروگام» امتناع کرد؛ زیرا قرار بود به کودکان این مدرسه یک وعده غذا داده شود. به نظر او این کار افزایش جمعیت را تشویق می‌کرد. (آربلاستر، ۱۹۸۸)
با گذشت زمان و طرح انتقادات فراوان به این نظام، حکومت‌هایی که اقتصادشان بر اساس نظام سرمایه‌داری بود برای جلوگیری از فروپاشی خود و حفظ منافع مشترک دولت و طبقه‌ی سرمایه دار، با وضع قوانین و مقرراتی به نفع طبقه کارگر و در حمایت از مستمندان، به تحولاتی در نظام سرمایه‌داری تن دادند؛ مسأله‌ی تأمین اجتماعی بخشی از این تحولات است که با نظارت بر قوانین کار و مقابله با بیکاری توانست تا حدودی از وضعیت اسفبار مستمندان جلوگیری کند.
مارکسیست‌ها فقر را ناشی از مالکیت خصوصی و دخالت نکردن دولت با یک برنامه‌ریزی متمرکز، می‌داند. مارکس درباره‌ی پدیده‌ی فقر در زمان خود می‌گوید:
اگر مالکیت خصوصی حتّی به صورت محدود وجود داشته باشد، این مسأله ناگزیر به فقر می‌ انجامد. (تفضلی، ۱۳۸۸)
او در رد نظریه‌ی پرودن[۲۱]، که می‌گفت برای بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی سرمایه‌داری باید توسعه‌ی مالکیت صنایع محدود شود و برای بهبود وضع اقتصادی کارگران باید قوانین کار اصلاح گردد، می‌گوید:
برای از بین بردن فقر باید نظام سرمایه‌داری را از بین برد نه این که برای اصلاح آن به خواب و خیال متوسل شد. (تفضلی، ۱۳۸۸)
مارکس همچنین، در این باره که چگونه نظام سرمایه‌داری به فقر می‌ انجامد، می‌گوید:
«از آنجا که جامعه‌ی سرمایه‌داری بر انگیزه‌ی سود استوار است و سرمایه داران مالک ابزار تولید هستند، در وضعی قرار می‌گیرند که می‌توانند کارگران را استثمار کنند.» (تفضلی، ۱۳۸۸)
نظریات دیگری نیز پیرامون فقر ارائه شده که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم:
تانسند[۲۲] در مطالعاتش فقر را این چنین تعریف کرده است «افراد، خانواده‌ها و گروه‌های جمعیتی را می‌توان فقیر به حساب آورد که با فقدان منابع[۲۳] برای کسب انواع رژیم‌های غذایی، مشارکت در فعالیت‌ها و شرایط و امکانات معمول زندگی، مواجه باشند».
منچر[۲۴] معتقد است که فقر، ناهمسازی درآمد فرد با اهداف ملی جامعه است. (سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور، ۱۳۷۹)
میلر[۲۵] معتقد است که فقر، ناظر بر شرایط درآمدی ۲۰ درصد پایین گروه‌های درآمدی جامعه است. (همان، ۱۳۷۹)
هورتون[۲۶] معتقد است که فقر شرایطی است که در آن اشخاص آن قدر پول ندارند تا به حداقل استاندارد سلامت و بقا – به نحوی که در جامعه و توسط اکثریت مردم عادی تلقی می‌شود- دست یابند. (همان، ۱۳۷۹)
پروفسور سن[۲۷] در سال ۱۹۹۵ برای اولین بار مفهوم قابلیت[۲۸] را در تعریف فقر به کار برد. مقاله معروف سن تحت عنوان «کالاها و قابلیت‌ها» که بعدها به صورت کتاب نیز منتشر شد (سن، ۱۹۸۵)، نقطه آغازین مباحث مربوط به این رویکرد محسوب می‌شود.
سن، قابلیت را به معنی آنچه مردم واقعاً قادر به انجام دادن آن هستند تعبیر می‌کند. بنابراین «چه بودن» یا «چه کردن» انسان‌ها اهمیت محوری ندارد؛ آنچه مهم است توانایی بالقوه افراد است برای انتخابی متفاوت از آنچه هستند و آنچه انجام می‌دهند. او قابلیت را توانایی دستیابی نوع خاصی از «کارکرد» تعریف می‌کند؛ به طور مثال، سواد، قابلیت است؛ درحالی‌که خواندن «کارکرد» است. مردم قابلیت‌ها و کارکردهای مجاز را به سبب خودشان می‌نگرند. (أتیتی، ۱۳۸۱) در این معنا، ملاک تشخیص فقر و محرومیت، دستیابی یا ناتوانی در دستیابی به کارکردهایی در زندگی است که برای افراد مطلوب و ارزشمند است. از جمله این کارکردها تغذیه کافی، برخورداری از خدمات بهداشتی، دسترسی به آموزش و پرورش، مشارکت در تصمیمات گروهی و… است. مجموع این کارکردها قابلیت افراد را تشکیل می‌دهند.
هدف رویکرد قابلیتی به فقر، انکار درآمد پایین به عنوان یکی از عوامل دخیل در فقر نیست، بلکه این رویکرد بدین موضوع می‌پردازد که صرف برخورداری از درآمد کافی و متعارف برای تأمین مایحتاج زندگی، نمی‌تواند تعیین کننده عدم محرومیت افراد تلقی شود، بلکه توانایی یا عدم توانایی تبدیل این درآمد به قابلیت است که می‌تواند محرومیت یا عدم محرومیت افراد را مشخص سازد.
زیاری نیز در مقاله‌اش با توجه به مفهوم استطاعت و تقابل آن با فقر، آورده است: تعریف فقر، عبارت است از ناتوانی انسان در تأمین میزان کافی نیازمندی‌های اساسی‌اش تا رسیدن به مرحله استطاعت همه جانبه، در کوچک‌ترین واحد اجتماعی یعنی خانواده، برای دستیابی به یک زندگی آبرومند و شایسته به عنوان شرط لازم و کافی در سیر تکامل او. (سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۷۵)
بانک توسعه آسیا نیز اعلام کرده است که فقر، عبارت است از محرومیت از دارایی‌ها و فرصت‌هایی که هر فرد مستحق آن‌ها است. (تربیت مدرس، ۱۳۸۰)
از دیدگاه بانک جهانی فقر عبارت است از کمبود درآمد کافی و فقیر به کسی گفته می‌شود که درآمد او از منابع مختلف برای تأمین تمام یا برخی از نیازهای ضروری شامل خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و آموزش کفایت نکند. بر اساس معیار فقر درآمدی، از ۶ میلیارد جمعیت جهان، ۸/۲ میلیارد نفر با درآمد کمتر از ۲ دلار و ۲/۱ میلیارد نفر با درآمد روزانه کمتر از ۲/۱ دلار زندگی می‌کنند. (بانک جهانی، ۱۳۸۱)
سازمان بین‌المللی کار[۲۹] (ILO) در سال ۱۹۷۸، نیازهای اساسی را در چهار مقوله بیان کرد:

    1. حداقل نیازهای مصرفی خانوارها یعنی خوراک، پوشاک و مسکن.
    1. برخورداری از خدمات اساسی مانند آب آشامیدنی سالم، بهداشت، حمل و نقل، سلامت، آموزش و پرورش.
    1. دسترسی به شغلی با مزایای مکفی برای هر فردی که توانایی و تمایل به کار کردن دارد.
    1. تأمین نیازهایی که بیشتر ماهیت کیفی دارند مانند برقراری محیط سالم، انسانی و دل‌پذیر، مشارکت عموم مردم در تصمیم‌گیری‌هایی که بر زندگی و آزادی‌های فردی آنان اثر می‌گذارد. (هانت، ۱۳۸۶)

در میان نیازهای یادشده، تأمین حداقل نیازهای مصرفی (خوراک، پوشاک و مسکن)، ابتدایی‌ترین و اساسی‌ترین نیازهای انسان به حساب می‌آیند. بنابراین فقیر کسی است که از تأمین و مصرف اولین و اساسی‌ترین نیاز خویش عاجز باشد و با گرسنگی، برهنگی و بی‌خانمانی دست و پنجه نرم کند. هنگامی که انسان از تأمین این نیازها عاجز باشد سخن از نیاز به آزادی فردی، مشارکت در تصمیمات سیاسی اجتماعی، زمینه مناسبی نمی‌یابد. از سوی دیگر، حداقل نیازهای مردم، در مکان‌ها و زمان‌های مختلف، متفاوت است. بسیاری از کالاهایی که در کشورهای توسعه یافته نیاز اولیه شمرده می‌شود، در برخی از کشورها لوکس تلقی می‌گردد. چنان‌که ممکن است کالایی در یک زمان تجملی به شمار رود؛ ولی در زمانی دیگر ضروری شمرده شود؛ و به طور طبیعی بحث از اولین نوع محرومیت که شدیدترین نوع فقر محسوب می‌شود، باید محور توجه قرار گیرد. فقر مطلق زمانی رخ می‌دهد که خانوارها از تأمین حداقل نیازهای ضروری برای ادامه حیات بازمانده، در تداوم زندگی دچار مشکل می‌شوند. آنان از تأمین نیازهای اساسی از قبیل خوراک، پوشاک و سرپناه ناتوان هستند و در حقیقت «درمانده» بوده، راه به جایی ندارند به گونه‌ای که فقر در وضع ظاهری آنان منعکس می‌شود.
همان‌طور که ملاحظه شد، پراکندگی بسیاری در تعریف فقر وجود دارد. شاید دلیل پراکندگی در تعریف، علاوه بر آنچه بیان شد این باشد که در فرایند تعریف به جنبه‌های مختلف موضوع توجه نشده است، و تنها به برخی از آن‌ها توجه شده است.
تعاریف دیگری از فقر هم وجود دارد که شامل عناصر کمیت ناپذیر نیز می‌شود، مانند تفاوت در شرایط مسکن، منطقه مسکونی، دارایی مادی، منابع آموزشی، مالی و شغلی. برخی نیز با نگاه از زاویه دیگر و با توجه به پیامدهای کمبود عوامل اقتصادی، فقر را وضعیتی دانسته‌اند که در آن افراد فقیر به دلیل رفتار تحقیرآمیز افراد توانمند، از جایگاه انسانی خود در جامعه رانده شده‌اند و بیرون از گروه بندی‌های مورد پذیرش جامعه، زندگی می‌کنند.
غیر از تعاریفی که تا کنون از جانب مکاتب و اندیشمندان پیرامون مفهوم فقر بیان شده، شاخص‌هایی نیز برای محاسبه میزان فقر تعیین شده؛ چرا که تا معیاری برای محاسبه میزان فقر نباشد ما قادر به اندازه گیری فقر افراد و جوامع نبوده و نمی‌توانیم اثرات سیاست‌ها و راه‌کارها را بر میزان فقر متوجه شد. در زیر به برخی از این شاخص‌ها اشاره می‌شود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:04:00 ب.ظ ]




وسیله ای برای کسب منافع آینده هستند که موجودیت مالی یا فیزیکی ندارند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نامشهودها

لو[94] 2001

منابع غیر مالی که منافع اقتصادی احتمالی را در آینده به همراه دارند ، دارای موجودیت فیزیکی نیستند و قابل مبادله می باشند.

نامشهودها

مریتوم[95] 2002

2ـ 2ـ 4) مدیریت دانش[96] :
مدیریت دانش فعالیت مربوط به استراتژی و تاکتیک هایی است که از طریق آن ها می توان دارایی های فکری که در انسان متمرکز شده است را مدیریت کرد.مدیریت دانش شامل فرایند ایجاد، سازماندهی و توزیع دانش در داخل سازمان های پیچیده می باشد.( رفیعی ، 1390،ص 20). مار[97] ، فرآیندهای زیر را برای مدیریت دانش شناسایی کرده است: ( Mar,2004,p561 (
1-تولید دانش
2-کدگذاری ( تدوین ) دانش
3-کاربرد دانش
4-ذخیره دانش
5-نقشه برداری یا جایابی دانش
6-تسهیم دانش
7-انتقال دانش
موج اول مدیریت دانش ، یعنی ایجاد دانش توسط کارکنان نقش مهمی در مباحث سرمایه فکری ایفا می کند اما برخی تعاریف ، موج دوم مدیریت دانش یا سرمایه فکری را در مبحث مدیریت دانش معرفی می کنند.سرمایه فکری بر مبنای دانش ضمنی کارکنان بنا شده است و دانش ضمنی ، آن ها را بر مبنای تمام سرمایه های سازمانی به حساب می آورد.در موج دوم مدیریت دانش ، تغییر از سطح فردی مربوط به موج اول مدیریت دانش به سطح منابع دانش ، صورت می پذیرد ، یعنی اینکه در مدیریت دانش ، تمرکز بر دانش فردی کارکنان بود اما در مبحث سرمایه فکری ، تمام منابع مانند عرضه کنندگان ، سهامداران ، مشتریان و غیره مورد توجه قرار می گیرد.زمانی که شرکت ها اطلاعاتی در مورد سرمایع فکری فراهم می کنند ، توجه خود را به مفهوم مدیریت دانش نشان می دهند و این کار لزوم توجه به گزارش دهی در مورد دانش را ایجاب می کند. در فرایند ایجاد و استفاده از گزارشات سرمایه فکری ، شرکت ها به مجموعه ای از منابع دانشی ناهمگن ، مانند کارکنان ، فرایند ها ، مشتریان و فناوری ها توجه دارند که هر کدام از آن ها ابزاری برای تصمیم گیری است ( کهن ،1390،صص40-30).
در موج دوم، مدیریت دانش تنها به دانش به عنوان دارایی کارکنان نگریسته نمی­ شود، بلکه مدیریت دانش، مرتبط با ترکیب، اجرا و توسعه منابع دانشی شرکت در مقیاس عمده است. موج اول مدیریت دانش اینگونه می­پنداشت که کارکنان تمایل دارند چیزهایی که برای دانستن مناسب است را یاد بگیرند، اما موج دوم
می­گوید دغدغه سازمان این است که چیزی که باید توسط کارکنان سازمان دانسته شود را تشخیص دهد (رفیعی، 1390، ص40).
2ـ 2ـ 5) تشریح سرمایه فکری :
تعریف پذیرفته شده جامعی که همه محققان و نویسندگان در مورد آن ، توافق نظر داشته باشند در مورد سرمایه فکری وجود ندارد. مار و چاتزکل[98] ( 2004) بر این باورند : ” درباره سرمایه فکری ، تعاریف زیادی وجود دارد”.یکی از دلایل عدم توافق بر سر تعریف دقیق سرمایه فکری ، ماهیت میان رشته ای آن است که به طور عمده ریشه در رشته های مدیریت ، حسابداری ، اقتصاد و حقوق دارد.از منظر اقتصادی ، سرمایه فکری مانند نمایی از ارزش اقتصادی ، نقدینگی ، پتانسیل پول سازی و سرمایه گذاری است.سرمایه فکری از نگاه مدیریتی ، مجموع سرمایه انسانی و ساختاری نظیر دانش ، تجربه کاربردی ، فناوری سازمانی ، روابط و مهارت های تخصصی است که با خلق مزیت رقابتی ، حیات سازمان در بازار را به ارمغان می آورد. سرانجام بروکینگ از منظر حسابداری ، تفاوت میان ارزش دفتر و بازار شرکت ها را ناشی از سرمایه فکری می داند ( شهایی و خائف الهی ، 1389، ص75).از آغاز نخستین امواج در مورد تعریف دارایی های نامشهود در میانه دهه 1990، اغلب نویسندگان ، دارایی های نامشهود را مطابق معادله زیر که مربوط به سرمایه فکری است تعریف کرده اند که عبارتست از :
( ارزش دفتری شرکت – ارزش بازار شرکت = سرمایه فکری )
طبق گفته آپتون ، این تعریف دارای نقص است. چرا که این تفاوت ، به غیر از سرمایه فکری به فاکتورهای دیگر نیز وابسته است ، به طور مثال ، نوسان قیمت اجناس ممکن است به علت مسایلی باشد که اصلا ارتباطی به منابع نامشهود ندارد.واژه سرمایه فکری و سرمایه نامشهود به جای یکدیگر به کار می روند و هردوی آن ها نشان دهنده یک منبع بدون وجود فیزیکی هستند که منافعی را برای آینده فراهم می آورند. اقتصاددانان ، این سرمایه را سرمایه دانشی نامیده اند ، مدیران آن را سرمایه فکری می خوانند و حسابداران آن را سرمایه نامشهود یا سرمایه فکری می نامند.تعاریف مختلفی در مورد سرمایه فکری یا دارایی های نامشهود وجود دارد اما به طور کلی ، اغلب تعاریف بیانگر این است که سرمایه فکری یا دارایی نامشهود ، یک دارایی غیر مالی و بدون وجود فیزیکی اما دارای ارزش است و یا اینکه می تواند منافعی را در آینده فراهم آورد. ( رفیعی ، 1390، صص 44-43).سرمایه فکری یک دارایی نامشهود است که به عنوان یک منبع مزیت رقابتی به حساب می آید.اساس سرمایه فکری شامل تجریبات و مهارت های کارکنان ، قابلیت تیم های کاری کارکنان ، سیستم اطلاعات داخلی و جامع و دقیق شرکت ، عملیات داخلی اثربخش ، و روش های مدیریت اجرایی می باشد. ( Li et al,2011,p9241 ). سرمایه فکری عبارت است از مواد فکری از قبیل دانش و اطلاعات و مالکیت ( دارایی ) معنوی و تجربه که باعث ایجاد ثروت می شود ( آشنا و همکاران ، 1388 ، ص141 ).کمبود سرمایه فکری در ترازنامه های سنتی احساس می شود.(Ahmadi et al,2012,p896 ) امروزه در شرکت های مبتنی بر دانش سرمایه فکری بیشترین اهمیت را دارد و در تمامی جنبه ها بر عملکرد سازمان تاثیرگذار می باشد..گرچه روش های حسابداری سنتی نقش مهمی در اندازه گیری و گزارش دهی دارایی های ملموس دارد ، اما این روش در سازمان های مبتنی بر دانش که دانش بخش مهمی از دارایی های آن را تشکیل می دهد ، دانش موجود قابل اندازه گیری و گزارش دهی نیست ، بنابراین این سازمان ها به تغییرات چشم گیر نیاز دارند. سرمایه فکری مجموعه دارایی های ناملموس، دانش و قابلیت های یک شرکت که برای شرکت ایجاد ارزش یا مزیت رقابتی می کند در نتیجه شرکت به اهداف عالی خود دست می یابد (chen,2007,p273). استوارت[99] ( 1994) سرمایه فکری را به عنوان مجموع ذخایر دانش ، اطلاعات ، فناوری ، حق مالکیت فکری ، تجربه ، شایستگی ها و یادگیری سازمانی ، سیستم ارتباطی تیم ها ، ارتباط با مشتریان و برندها می باشد که
قادر هستند برای شرکت ها ایجاد ارزش کنند.دو نوع مطالعه در مورد سرمایه فکری وجود دارد: مدیریت سرمایه فکری و اندازه گیری سرمایه فکری.مطالعات درباره مدیریت سرمایه فکری متمرکز هستند بر اینکه چگونه دارایی های ناملموس ، ذخایر دانش و شایستگی های یک شرکت که می توانند ایجاد ارزش یا مزیت رقابتی کنند اداره شوند.مطالعات مربوط به اندازه گیری سرمایه فکری بر جمع آوری ، تجزیه و تحلیل و ارزیابی اطلاعات غیر مالی به منظور اندازه گیری دارایی های ناملموس شرکت متمرکز شده اند. (roos and roos ,1997) سرمایه فکری انقلابی در سیستم حسابداری سنتی است.سرمایه فکری ماهیت فرار و سیال دارد و زمانی که کشف شود و توسط سازمان استفاده شود ، سازمان را در ورود به محیط رقابتی یاری می رساند.سرمایه فکری عبارتست از دانشی سازمانی وسیع که برای هر شرکت ، منحصر به فرد بوده و به شرکت اجازه می دهد تا به طور پیوسته خود را با شرایط در حال تغییر و تحول ، انطباق دهد. سرمایه فکری ماهیت نامشهودی دارد و به طور همه جانبه ( فراگیر)، به عنوان دارایی راهبردی در سازمان ها شناخته شده است .اثر وجودی سرمایه فکری در سازمان ها موجبات بهبود عملکرد مالی و مزیت رقابتی سازمان را در بر خواهد داشت.نایت سرمایه فکری را مجموع دارایی های نامشهود یک شرکت معرفی می کند. برنال و کانل[100] بیان می کند که مدیریت سرمایه فکری ، نقش مهمی در موفقیت بلند مدت شرکت ها داشته اند .برخی دیگر سرمایه فکری را به صورت شایستگی های یک شرکت در نظر گرفته اند که این شایستگی ها عمدتا با تجربه و تخصص افراد داخل یک سازمان مرتبط است.دانش و تجربه افراد داخل شرکت است که می تواند ارزش ایجاد کند که این کار از طریق فرآیندهای مبادله دانش و خلق دانش جدید ایجاد می شود.باید توجه داشت که این شایستگی ها فقط به وسیله افراد و در داخل سازمان ایجاد نمی شود ، بلکه گاهی اوقات به واسطه محیطی که سازمان در آن قرار دارد ، خلق می شود .به عنوان نمونه ، می توان به شبکه همکاری بین شرکت ها در یک منطقه خاص اشاره کرد) رضایی و همکاران ، 1389، صص63-62 ) لیف ادوینسون[101] که یک متفکر در زمینه سرمایه فکری و مدیر ارشد شبکه جهانی سرمایه فکری است سه جز برای سرمایه فکری ارائه کرده است که عبارتند از : سرمایه انسانی ، سرمایه سازمانی و سرمایه مشتری . با توجه به آن چه گفته شد ، تعاریف مختلفی در مورد سرمایه فکری گفته شده است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
سرمایه فکری از دیدگاه استوارتاستوارت اعتقاد دارد ، سرمایه فکری مجموعه از دانش ، اطلاعات ، داراییهای فکری ، تجربه ، رقابت و یادگیری سازمانی است که می تواند برای ایجاد ثروت به کار گرفته شود. در واقع سرمایه فکری تمامی کارکنان ، دانش سازمانی و توانایی های آن را برای ایجاد ارزش افزوده دربرمی گیرد و باعث منافع رقابتی مستمر می شود ( قلیچ لی ، 1385، ص 128 ).
سرمایه فکری از دیدگاه بنتیس[102]بنتیس سرمایه فکری را به عنوان مجموعه ای از دارایی های نامشهود ( منابع ، توانایی ها ، رقابت ) تعریف می کند که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش به دست می آیند ( قلیچ لی ، 1385، ص 127 ).
سرمایه فکری از دیدگاه ادوینسون و مالون[103]ادوینسون و مالون ، سرمایه فکری را ” اطلاعات و دانش به کار برده شده برای کار کردن ، جهت ایجاد ارزش ” تعریف می کند ( دستگیر ،1388، ص 29 ).
سرمایه فکری از دیدگاه بنتیس و هالند[104]بنتیس و هالند سرمایه فکری را اینگونه تعریف می کنند : سرمایه فکری ذخیره ای از دانش را که در نقطه از زمان در یک سازمان وجو دارد ، نشان می دهد. در این تعریف ارتباط بین سرمایه فکری و یادگیری سازمانی مورد توجه قرار گرفته است ( دستگیر ، 1388، ص 30 ).
سرمایه فکری از دیدگاه روس[105] و همکاران –سرمایه فکری دارایی است که توانایی سازمان را برای ایجاد ثروت اندازه گیری می کند.این دارایی ماهیتی عینی و فیزیکی ندارد و یک دارایی نامشهود است که از طریق به کارگیری دارایی های مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از سازمان به دست آمده است.همه این ویژگی ها باعث ایجاد ارزش در درون سازمان می شود و این ارزش به دست آمده به دلیل این که یک پدیده کاملا داخلی است ، قابلیت خرید و فروش ندارد ( دستگیر ، 1388، ص30 ).
2ـ 2ـ 6) مدل های مختلف سرمایه فکری
در انتهای سال 1990 ، نویسندگان متعددی مانند بروکینگ[106] ( 1996 )، ادوینسون و مالون[107] ( 1997 ) ، استیوارت[108] ( 1997 ) ،اسویبی[109] ( 1998 ) شروع به ارائه چهارچوب هایی کردند که به ما در درک سرمایه های فکری و به همان اندازه در اجرای آسانتر مباحث مربوط به سرمایه فکری ( مانند اندازه گیری ، افشا و گزارش دهی ) کمک می کرد. با آن که اختلاف کوچکی در میان چهارچوب ها مشاهده می شود ، اما همین نوسان باعث ایجاد انحراف های زیادی در زمینه مباحث سرمایه های فکری گردیده است. همین مطالعات صورت گرفته در رابطه با IC در سطوح مختلفی قرار می گیرد ( فردی ، درون سازمانی و برون سازمانی ) . در نتیجه IC تنها محدود به دانش در دسترس افراد نمی شود ، بلکه شامل دانش ذخیره شده در درون پایگاه داده های سازمانی ، فرآیندهای کسب و کار و ارتباطات نیز می گردد ( عالم تبریزی ، 1388، صص96-79).
مدل ادوینسون و مالوناین دو پژوهش گر اجزا متشکله سرمایه های فکری را اینگونه تعریف کرده اند(خیرخواه، 1390، صص70-69)
سرمایه انسانی : به میزان ارزش ، مهارت ها و تجاربی که افراد در سازمان ها دارا می باشند اطلاق می گردد.
سرمایه مشتری : در ارزش ارتباطات سازمان با مشتریانشان نمایانگر می شود.
سرمایه ساختاری : شامل فرهنگ ، توانمندیها ، سخت افزارها و نرم افزارهای حامی سرمایه انسانی می باشد.
سرمایه سازمانی : شامل فلسفه سازمانی و سیستم هایی برای بالا بردن قدرت نفوذ و توانمندی های سازمانی است.
سرمایه نوآوری : شامل دارایی های معنوی است که توسط قوانین حمایت از حقوق مالکیت معنوی شامل کپی رایت ، نام تجاری و دارایی های نامشهود مورد پشتیبانی قرار می گیرد.
سرمایه فرآیندی : شامل تکنیک ها ، شیوه ها و برنامه هایی است که مواردی مانند تحویل محصول یا خدمات را تسهیل می کند.
شکل(2-4) مدل سرمایه فکری ادوینسون و مالون را نشان می­دهد.
شکل (2-4) مدل سرمایه فکری ادوینسون و مالون ( خیرخواه ،1390،ص 59 )
مدل بروکینگبروکینگ تلاش ها و تحقیقات ادوینسون و مالون را برای تعریف سرمایه فکری در نظر گرفت و چهار بعد مجزا را در زمینه سرمایه فکری معرفی کرد ( خیرخواه ، 1390، ص70) :
دارایی بازار : به دارایی هایی اطلاق می شود که یک شرکت به خاطر نامشهودی های بازارگرایانه اش مانند تجاری ، مشتریان و کانال های توزیع دارا می باشد.
دارایی انسان محور : شامل میزان تخصص های گروهی ، خلاقیت و حل مسایل ، رهبری ، مهارت ها و توانمندی های موجود در کارکنان یک شرکت می باشد.
زیرساخت ها : شامل تکنولوژی ها ، متدولوژی ها و کلیه فرآیندهایی که باعث می شود صحت ، کیفیت و ایمنی در سازمان حفظ شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:04:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم