ایرانی باستان: ریشه‏ی: *baug-: “نجات دادن، آزاد کردن، رها کردن” (بیلی، ۱۹۷۹: ۳۱۹). هند و اروپایی: ریشه‏ی *baug-: “آزاد کردن” (پوکرنی، ۱۹۵۹: ۱۵۲). فارسی باستان: ریشه‌ی baug-: “نجات دادن” (کنت، ۱۹۵۳: ۱۹۹). اوستایی: ریشه‏ی baog-: “نجات دادن، رها کردن” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۹۱۶). فارسی میانه ترفانی: b©z- (ماده‌ی مضارع)، b©xt- (ماده‌ی ماضی)، b©xs- (ماده‌ی آغازی)، b©xtan (مصدر) (بویس، ۱۹۷۷: ۲۹)؛پهلوی اشکانی ترفانی: b©¹- (ماده‌ی مضارع)، b©xt- (ماده‌ی ماضی)، b©xs- (ماده‌ی آغازی)، b©xtan (مصدر) (گیلن، ۱۹۶۶: ۶۳، ۶۴). پازند: bo¹,buxtan,b©xtan (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۵۲). فارسی نو: بختن: “رهایی بخشیدن” (دهخدا، ۱۳۶۵، ج۱۰:‌۶۹۷). ۱۴
[AH] br¦d: برادر
اسم
فارسی باستان: br¦tar- (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۱). اوستایی: br¦tar- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۹۷۱). پهلوی اشکانی: br¦d- (بویس، ۱۹۷۷: ۲۷). پهلوی ساسانی: br¦tar-, br¦t- (هرن، ۱۹۷۴: ۴۵). پازند: br¦d- و فارسی نو: bir¦dar (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۹). ۱۵
[blytn’ PSKWN-tn] br¨dan: قطع کردن، بریدن، قطعه قطعه کردن
مصدر: ماده‏ی ماضی: brīnīd-، جعلی است از ماده‏ی مضارع و پسوند -īd. ماده‏ی مضارع: brīn-
ایرانی باستان: *brī-n¦gan- این فعل صورت جعلی فعل brīdan. پازند: nīd, nyīd, nīÛan- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۳۶). فارسی (متون پازند): نییدن nayīdan/ نئیدن/ na’īdan/، نَئَید/ na’īd/، مضارع: نیییم/ nyam (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۳۶). ۳۸
b§ brīn§nd: “ببرند”. فعل مضارع اخباری سوم شخص جمع.
[YHWWN-tn’] bªdan: بودن
مصدر
ایرانی باستان: ریشه‌ی bª-/baw-: “بودن، وجود داشتن” مشتق است از هند و اروپایی: ریشه‌ی *bhª-/*bheÅ- به معنی “رشد کردن، پیشرفت کردن”. سنسکریت: ریشه‌ی bhu-: “بودن” (ویتنی، ۱۹۴۵: ۱۱۳؛ مایرهوفر، ۱۹۸۶: ۴۸۵). فارسی باستان: ریشه‌ی bav-: “بودن، شدن”، ماده‌ی مضارع bava- (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۰). اوستایی: ریشه‌ی bav-: “بودن، شدن” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۹۲۷). فارسی میانه کتیبه‏ای: baw- (ژینیو، ۱۹۷۲: ۳۷، ۶۷). فارسی میانه مانوی و پهلوی اشکانی: baw-: “بودن، شدن” (هنینگ، ۱۹۷۷: ۱۸۵؛ بویس، ۱۹۷۷: ۲۸). فارسی نو: بودن، بود، باش، بَو.
ast: ماده‌ی ماضی: این فعل ماده‌ی ماضی ندارد. ماده‌ی bªd از مصدر bªdan به جای ماده‌ی ماضی آن به کار می‌رفته است. ماده‌ی مضارع: >ast فارسی باستان >asti، ایرانی باستان *as-ti. ریشه‌ی ah- به معنی “هستن، بودن”، صورت اصلی as- است. h پیش از t به s بدل شده است.
ایرانی باستان: ریشه‌ی ah-: “بودن، هستن” (پوکرنی، ۱۹۵۹: ۳۴۰). سنسکریت: ریشه‌ی (ÿsti)ÿs-: “بودن” (ویتنی، ۱۹۴۵: ۶۷؛ مایرهوفر، ۱۹۸۰: ۵). فارسی باستان: ریشه‌ی ah-1: “بودن” (کنت، ۱۹۵۳: ۱۷۴). اوستایی: ریشه‌ی ah-1: “بودن، هستن” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۲۶۶). فارسی میانه مانوی: h و ah: “بودن”، ast”است” (بویس، ۱۹۷۷: ۹، ۱۵؛ هنینگ، ۱۹۷۷: ۱۶۷). پهلوی اشکانی: h-, ah: “بودن” (بویس، ۱۹۷۷: ۹، ۱۵؛ گیلن، ۱۹۶۶: ۴۶). فارسی نو: استیدن، است (منصوری، ۱۳۸۴: ۵۰).
[‘st] ast: “هست، است، باشد، ممکن است، گویا”، یعنی (در جمله برای تفسیر و ترجمه). فعل مضارع اخباری سوم شخص مفرد. ۳۹

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

[LOYT’] n§st: نیست. فعل ماضی سوم شخص مفرد. n§st- فعل مضارع منفی است از n§ نشانه‌ی نفی و ast فعل مضارع سوم شخص مفرد > ایرانی باستان ah-.as-ti- صورت اصلی as- است. h پیش از t به s بدل شده است. –ti شناسه‌ی سوم شخص مفرد گذرای زمان حال است.
پیشوند >n§ فارسی باستان naiy به معنی “نه” (کنت، ۱۹۵۳: ۱۹۲). مشتق است از هند و اروپایی: *ne”نه” (پوکرنی، ۱۹۵۹: ۷۵۶). سنسکریت: nÿ: “نه” (مایرهوفر، ۱۹۸۶: ۱۲۰). اوستایی: na: “نه، پیشوند فعل”، و n©it: “نه” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۰۳۰). فارسی میانه مانوی: n§st: “نیست” (بویس، ۱۹۷۷: ۶۵). فارسی: نیست، نیستی، نه، نی. ۴۳۲
[YHWWN-‘t] baw¦d: “باد”. فعل مضارع تمنایی سوم شخص مفرد. ۴۷
[YHWWN-yt] baw§d: “باشد، می‌باشد”. فعل مضارع اخباری سوم شخص مفرد. ۳۰۲، ۳۲۲، ۳۴، ۳۹، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷۲
b§ baw§d: “باشد”. فعل مضارع اخباری سوم شخص مفرد. ۴۷
b§ baw§nd: “باشند”. فعل مضارع اخباری سوم شخص جمع. ۴۷
n§ baw§d: “نباشد”. فعل مضارع اخباری سوم شخص مفرد. ۴۷
[YHWWN-t] bªd: “بود”. فعل ماضی سوم شخص مفرد. ۳
[bwn] bun: اساس، نهاد، ته، بن
اسم
اوستایی: bªna-: “بن، اساس” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۹۶۸). فارسی میانه ترفانی و پهلوی اشکانی ترفانی: bun-: “بن” (بویس، ۱۹۷۷: ۲۸). فارسی میانه کتیبه‏ای: bun- (ژینیو، ۱۹۷۲: ۲۱). پازند: bun (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۵۰). فارسی نو: بن. ۳، ۳۰
c-Ø
[cnd] Øand: چند، چه اندازه؟ هر اندازه، هر چند؛ اندکی، کم
اسم/ ادات پرسشی
اوستایی: Ø (a)uuant-: “چند؟” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۶۰۰). فارسی میانه ترفانی: Øand-؛ پهلوی اشکانی ترفانی: Øond, Øwand (بویس، ۱۹۷۷: ۳۱، ۳۲). پازند: Øand (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۵۳). فارسی نو: چند. ۳۱
[c’ø-tn’] ئøidan: آموختن، آموزش دادن، یاد دادن
مصدر. ماده‌ی ماضی: ئøīd، جعلی است از ماده‌ی مضارع و پسوند -īd و ماده‌ی مضارع: >ئø- ایرانی باستان *ئø-a-. این فعل صورت جعلی فعل ئøtan است.
ایرانی باستان: ریشه‏ی: kaø- (kas-> با افزایه‌ی s): “نشان دادن، آموختن” مشتق است از هند و اروپایی: ریشه‏ی *kÅe-s- در کنار *kÅek-: “ظاهر شدن، نشان دادن” (پوکرنی، ۱۹۵۹: ۶۳۸). سنسکریت: ریشه‏ی (ca÷üe)cak÷-: “دیدن، ظاهر شدن” (ویتنی، ۱۹۴۵: ۴۴؛ مایرهوفر، ۱۹۸۶: ۳۸۱).؛ ریشه‌ی (هرن، ۱۹۷۴: ۹۷). اوستایی: ریشه‏ی kaø- (kas-s->”آگاه شدن”): “آموختن” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۴۶۱). پازند: c¦øīd (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۵۴).
[c’ø-yt] ئs§d: “بیاموزد”. فعل مضارع اخباری سوم شخص مفرد. ۳۱
[۴۰ øNTK] Øehel s¦lag: چهل ساله
صفت
اوستایی: Øawaresata- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۵۷۸). سنسکریت: Øat¦rin‡ÿt- (هرن، ۱۹۷۴: ۱۰۱). پازند: Øil, Øihil, Øihal (هرن، ۱۹۷۴: ۱۰۱). ۴۱
Øiø = [MNDOM] tis: چیز، کار
اسم
فارسی میانه ترفانی: tis؛ پهلوی اشکانی ترفانی: Øis (بویس، ۱۹۷۷: ۳۳، ۸۹). فارسی میانه کتیبه‌ای: tis (ژینیو، ۱۹۷۲: ۲۹). پازند: Øis (هرن، ۱۹۷۴: ۴۵۷). فارسی نو: چیز. ۲۷
d
[d’t] d¦d: سن
اسم
اوستایی: da§v©.d¦ta- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۶۷۱). ۴۱
[d’tn’ YHBWN-tn’] d¦dan: آفریدن، خلق کردن
مصدر: ماده‌ی ماضی: d¦d- و ماده‌ی مضارع: dah-.
ایرانی باستان: ریشه‌ی d¦-: “دادن” مشتق است از هند و اروپایی: ریشه‌ی *d©- به معنی “دادن” (پوکرنی، ۱۹۵۹: ۴، ۲۲۳). سنسکریت: ریشه‌ی d¦: “دادن” (ویتنی، ۱۹۴۵: ۷۱؛ مایرهوفر، ۱۹۸۶، ج۲: ۱۳). فارسی باستان: ریشه‌ی d¦-۱: “دادن”؛ d¦-۲: “نهادن، افکندن” (کنت، ۱۹۵۳: ۱۸۸). اوستایی: ریشه‌ی d¦-: “دادن، نهادن” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۷۱۱). فارسی میانه مانوی: day-: “دادن” (هرن، ۱۹۷۴: ۷۳)؛ پهلوی اشکانی: dah-: “دادن” (بویس، ۱۹۷۷: ۳۴). فارسی میانه کتیبه‌ای: dah-: “دادن” (ژینیو، ۱۹۷۲: ۲۹)؛ پهلوی اشکانی کتیبه‌ای: d¦tan: “دادن” (ژینیو، ۱۹۷۲: ۶۸). پازند: dih-,deh,dah-,d¦dan (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۶۰). فارسی نو: دادن: “نهادن، قرار دادن، آفریدن”.
[YHBWN-t] d¦d: “داد”. فعل ماضی سوم شخص مفرد. ۲، ۱۳۲، ۱۴

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...