۲-۱۰٫ انگیزه های مدیریت سود

انگیزه‏ هایی همچون امنیت شغلی، پاداش، قانون‏گریزی، اجتناب ‌از گزارش زیان وکاهش سود،قراردادهای بدهی، افزایش ثروت، دستیابی به انتظارات سهام‌داران و برنامه های پیش ‏بینی شده، این انگیزه رادرمدیریت به وجود می‏‌آورد که با اعمال روش‏های مختلف درجهت منافع خود ودرجهت تضاد با منافع سایرگروه‏ها، سود را دستکاری نماید(بهارمقدم، ۱۳۸۵).

انگیزه های مالیاتی آشکارترین انگیزه برای مدیریت سود می‏ باشد. در کشورهایی مانند ایران که گزارشگری مالی و مالیاتی متفاوت نمی‏باشند، مالیات نقش مهمی را در مدیریت کاهنده سود ایفا می‏ نماید.

قراردادهای بدهی نیز می ‏توانند به عنوان یکی از انگیزه های مدیریت سود مدنظر قرار گیرند. مدیریت سود برای اهداف قراردادهای بدهی به وسیله فرضیه بدهی تئوری حسابداری اثباتی تبیین شده است. چهار موقعیت قراردادی اصلی ممکن است موجب مدیریت سود شود: ۱) الزامات قراردادهای بدهی، ۲) قراردادهای جبران خدمات مدیریت، ۳) امنیت شغلی و ۴) مذاکرات با اتحادیه‏ها. با توجه ‌به این که تخطی از الزامات قراردادهای بدهی (مانند رعایت نسبت سرمایه در گردش) هزینه های سنگینی بر شرکت تحمیل می کند، انتظار می رود که مدیران با اعمال مدیریت سود از آن جلوگیری نمایند. همچنین مدیران می‌توانند از طریق مدیریت سود بر حقوق و مزایای فعلی و آینده خود تأثیر بگذارند. مدیران همچنین ممکن است به خاطر امنیت شغلی، در هموارسازی سود بکوشند (رحمانی، ۱۳۸۹). انگیزه های مدیریت سود می‏تواند ناشی از قراردادهای ضمنی (بی قید و شرط) نیز باشد. این قراردادها از ارتباط مداوم شرکت با ذینفعان (سهام‌داران، کارکنان، عرضه کنندگان مواد، مشتریان و ….) به وجود می ‏آید. مدیران می‌توانند با مدیریت سود و گزارش بالای سود اعتماد ذینفعان را در ایفای تعهدات قراردادی خود را جلب نمایند (باون و همکارانش[۳۲]، ۱۹۹۵).

انگیزه های سیاسی نیز یکی دیگر از محرک های مدیریت سود به شمار می ‏آید. برخی شرکت‌ها از نظر سیاسی تحت نظر می‌باشند. چنین شرکتهایی سعی در مدیریت سود برای کاهش هزینه های سیاسی خود دارند، که منجر به انتخاب رویه های حسابداری برای کاهش سود گزارش شده در دوره موفقیت می‌گردد. این انگیزه ها زیربنای فرضیه هزینه های سیاسی در تئوری حسابداری اثباتی می‏ باشد(پورحیدری و همتی، ۱۳۸۳).

از دیگر انگیزه های مدیریت سود می‏توان به محرک های بازار اشاره داشت. محرک‏های بازار برای مدیریت سود زمانی پدید می ‏آید که مدیران شرکت به ارتباط بین سود گزارش شده و ارزش بازار شرکت پی ببرند. در این حالت مدیران می ‏توانند از صلاحیت حسابداری خود برای حمایت از سود در دوره های عرضه عمومی اولیه و عرضه سهام ناشی از افزایش سرمایه استفاده کنند تا در یک تلاش آشکار، تصورات سرمایه‏گذاران را تغییر دهند. در کنار محرک های یاد شده فوق، انگیزه های مقرراتی نیز می‌توانند در مدیریت سود نقش داشته باشند. این انگیزه ها زمانی به وجود می‌آیند که تصور شود سود گزارش شده بر اقدامات مقررات گذاران و مسئولان دولتی اثر می‏ گذارد(رحمانی، ۱۳۸۹).

۲-۱۱٫ روش‌ها و ابزارهای مدیریت سود

هندریکسون و ون بردا (۱۳۸۵)درخصوص بیان ابزارهای مدیریت سود از عنوان راهکارهای حسابداری بهره می جوید و این راهکارها را به صورت ذیل برمی شمرد:

    • ارزیابی موجودی کالا (FIFO در برابر LIFO)

    • استهلاک و تهی شدن منابع طبیعی

    • تخصیص مالیات بر درآمد

    • بازنشستگی

    • هزینه های تحقیق و توسعه

    • سرقفلی

    • زمان تحقق درآمد

    • مفهوم سود و زیان جامع در برابر مفهوم عملیاتی از صورت سود و زیان

    • سرمایه گذاری های مشترک

    • اجاره های بلندمدت

    • اصول و مبانی مربوط به تلفیق

    • ترکیب مؤسسات تجاری

    • اندازه گیری سود در شرکت‌های سرمایه گذاری

    • مخارج نامشهود در صنایع نفت و گاز

  • تغییر طبقه بندی

به عقیدهبرتون و استولوی (۲۰۰۰) ابزارهای مدیریت سود باید دارای ویژگی های زیر باشند:

    1. ابزار مدیریت سود باید یک بار استفاده شود و طوری باشد که شرکت مجبور نشود برای آن عمل خاص، در آینده واکنشی را انجام دهد.

    1. ابزارهای مدیریت سود باید بر مبنای قضاوت حرفه ای و در زمینه اصول پذیرفته شده حسابداری بوده و نباید مدیریت را وادار به افشای واقعیت دستکاری و به دنبال آن موجب بند گزارش حسابرسی شود.

    1. ابزار مدیریت سود باید منجر به انتقال اصولی تفاوت سود از سالی به سال دیگر شود.

    1. ابزار مدیریت سود نباید مستلزم انجام معاملات واقعی باشد، بلکه باید مستلزم طبقه بندی داخلی حساب ها باشد.

  1. ابزار مدیریت سود باید به تنهایی و یا با سایر اعمال و در طول دوره های متوالی استفاده شود(یعقوبی، ۱۳۸۶).

۲-۱۲ مدیریت سود و تغییرطبقه بندی

مدیران برای هموارسازی سود ابزارهای مختلفی در اختیار دارند. روشی که اغلب مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است مدیریت سود با بهره گرفتن از اقلام تعهدی است. مدیر می‌تواند با شناسایی درآمدهای آتی در سال جاری و یا انتقال هزینه های جاری به سنوات آتی اقدام به مدیریت سود نماید. نوع دوم مدیریت درآمد می‌تواند با دستکاری در فعالیت‌های واقعی اقتصادی همچون تخفیف در قیمت برای بالابردن فروش و یا کاهش هزینه های اختیاری همچون هزینه های تحقیق و توسعه صورت گیرد. سومین ابزار مدیریت سود، که موضوع تحقیق حاضر می‌باشد، طبقه بندی نادرست اقلام (انتقال اقلام) صورت حساب سود و زیان است. با بهره گرفتن از این ابزار مدیران هزینه‏ های اصلی (بهای تمام شده، هزینه های اداری و توزیع و فروش) را به اقلام دیگر صورت سود و زیان (همچون هزینه های اخراج دسته جمعی کارکنان شاغل در بخش‌های فعال واحد تجاری، به هزینه بردن دارائیهای نامشهود خارج از فرایند استهلاک، کمکهای بلاعوض پرداختی، هزینه های غیرمعمول مربوط به مطالبات مشکوک الوصول و کاهش ارزش موجودی مواد و کالا، ذخیره های غیرمعمول برای زیان‌های ناشی از پیمانهای بلندمدت، هزینه های جذب نشده ناشی از عدم دستیابی به ظرفیت معمول مورد انتظار و ضایعات غیرعادی) انتقال می‌دهند. همچنین آن‏ها می ‏توانند با بهره گرفتن از این روش درآمدهای غیرعملیاتی شرکت را در قالب درآمدهای اصلی آن طبقه‏ بندی نمایند.تحقیقات صورت گرفته عملی بودن انتقال اقلام صورت حساب سود و زیان را تأیید می‌کنند. پژوهش‏ها نشان می‏ دهد که مدیران به صورت عمدی اقلام صورت سود و زیان را جابه جا کرده تا بر درک و دریافت استفاده کنندگان تأثیر بگذارند (کینی و ترزونت[۳۳]، ۱۹۹۷). این اقلام بیشتر در ‌جابجایی سود عملیاتی و سود غیر عملیاتی و همچنین زیان عملیاتی و زیان غیرعملیاتی نمود پیدا می‌کند چراکه طبقه بندی برخی از درآمدها و هزینه ها در قالب عملیاتی و غیرعملیاتی متأثر ار نگرش ها و تصمیمات مدیریت می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...