۲-۳-۱ پیشینه پژوهش در خارج از کشور

اسپکا[۴۲۱] و همکاران (۲۰۰۰)، در پژوهش خود با هدف بررسی «تأثیر درمان کاهش استرس بر پایۀ مراقبۀ ذهن آگاهی بر خلق و علائم استرس در بیماران سرطانی سرپایی با بهره گرفتن از طرح کنترل شدۀ لیست انتظار» تعداد ۱۰۹ بیمار با انواع سرطان های متفاوت که برای درمان ثبت نام کرده بودند (روش نمونه گیری در دسترس) را به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (افرادی که بلافاصله پس از ثبت نام تحت درمان ۷ هفته ای ذهن آگاهی قرار می گرفتند) و گروه کنترل (افرادی که در لیست انتظار برای درمان قرار گرفتند) کاربندی کردند که ۱۹ نفر از این ۱۰۹ نفر ریزش کردند و تعداد افراد به ۹۰ نفر کاهش پیدا کرد. ابزارهای مورد استفاده شامل ۱- پروفایل حالت های خلقی[۴۲۲] و ۲- پرسشنامۀ علائم استرس[۴۲۳] بودند. پس از اتمام درمان، بیماران در گروه آزمایشی آشفتگی خلقی کمتر (کاهش ۶۵ درصدی) و علائم استرس کمتر (کاهش ۳۱ درصدی) نشان دادند. محققان این پژوهش ‌به این نتیجه رسیدند که درمان کاهش استرس بر پایۀ مراقبۀ ذهن آگاهی در کاهش آشفتگی های خلقی و علائم استرس در این گروه از بیماران بدون در نظر گرفتن جنس، نوع سرطان، مرحلۀ بیماری، و سن مؤثر است.

دیویدسون و همکاران (۲۰۰۳)، در پژوهش خود با عنوان «مراقبۀ ذهن آگاهی و تغییرات در مغز و عملکردهای ایمنی» تعداد ۲۵ آزمودنی (گروه دریافت کنندۀ مراقبه) و ۱۶ آزمودنی (گروه کنترل) را به روش نمونه گیری تصادفی از میان افراد واجد ملاک های خاص انتخاب کردند. سپس فعالیت الکتریکی مغز را قبل از درمان، بلافاصله پس از اتمام درمان ۸ هفته ای آموزش مراقبه، و سپس ۴ ماه پس از اتمام درمان ۸ هفته ای اندازه گیری کردند؛ در ضمن تمام آزمودنی ها بلافاصله پس از اتمام درمان ۸ هفته ای آموزش مراقبه به وسیلۀ واکسن آنفلونزا واکسینه شدند (به منظور بررسی میزان تولید آنتی بادی). محققان ‌به این نتیجه رسیدند که مراقبۀ ذهن آگاهی باعث افزایش قابل توجه فعالیت مغزی (در ناحیۀ جلویی و چپ) و افزایش تولید آنتی بادی در آزمودنی­هایی می شود که مراقبۀ ذهن آگاهی دریافت می‌کنند. نتایج این تحقیق نشان دهندۀ تأثیر مثبت این درمان بر مغز و عملکردهای ایمنی است که این امر نیاز برای تحقیقات بیشتر در این زمینه را بیان می‌کند.

کارلسون و همکاران (۲۰۰۴)، در پژوهش خود با عنوان «درمان کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی در ارتباط با کیفیت زندگی، خلق، علائم استرس، و پارامترهای سیستم ایمنی (سطح کورتیزول، سولفات دهیدرو اپی اندروسترون[۴۲۴] ، و ملاتونین) در بیماران سرپایی مبتلا به سرطان سینه و پروستات» تعداد ۴۹ بیمار مبتلا به سرطان سینه و ۱۰ بیمار مبتلا به سرطان پروستات (روش نمونه گیری در دسترس) را در برنامۀ ۸ هفته ای ذهن آگاهی قرار دادند. ابزارهای مورد استفاده شامل ۱- فرم دموگرافیکی و تاریخچۀ پزشکی[۴۲۵] ۲- فرم رفتارهای سالم[۴۲۶] (مواردی که بر سیستم ایمنی تأثیرگذارند از قبیل: چای، قهوه، سیگار، الکل، ورزش، خواب، و تغذیه) ۳- فرم مراقبۀ هفتگی[۴۲۷] ۴- پرسشنامۀ مؤسسۀ اروپایی برای تحقیق و درمان کیفیت زندگی افراد سرطانی[۴۲۸] ۵- پروفایل حالت های خلقی[۴۲۹] (توسط مک نایر[۴۳۰] و همکاران، ۱۹۷۱) ۶- پرسشنامۀ علائم استرس[۴۳۱] (توسط لِسکی و تامپسون[۴۳۲]، ۱۹۷۹) و دیگر آزمایشات مربوط به سرطان بودند. محققان ‌به این نتیجه رسیدند که درمان MBSR منجر به بالا رفتن کیفیت زندگی، کاهش علائم استرس، بهبود خواب، کاهش سطح کورتیزول در این گروه از بیماران می شود اما سطح DHEAS و ملاتونین تغییری نمی کند که این امر نشان دهندۀ سودمندی کاربرد این درمان فقط در مراحل اولیۀ بیماری سرطان می‌باشد. همچنین عدم تغییر چشمگیر در سلول های لنفوسیت و افزایش سلول های T و کاهش سلول های NK و بررسی دیگر آزمایشات مربوط به سرطان، نشان دهندۀ بالا رفتن پارامترهای ایمنی در بیماران مبتلا به سرطان سینه و پروستات می‌باشد.

گراتز و رومر (۲۰۰۴) در پژوهش خود با عنوان «ارزیابی چند وجهی تنظیم هیجانی و اختلال در تنظیم: توسعه، ساختار فاکتورها، و اعتبار مقیاس مشکلات در تنظیم هیجانی» تعداد ۴۷۹ دانشجوی دانشگاه ماساچوست را به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و بسته های پرسشنامه‌ها را بین آن ها توزیع کردند. پرسشنامه‌ها شامل ۱- مقیاس مشکلات در تنظیم هیجانی[۴۳۳] (توسط گراتز و رومر، ۲۰۰۴) ۲- مقیاس انتظار کلی برای تنظیم خلق منفی[۴۳۴] (توسط کاتانزارو و میرِنز[۴۳۵]، ۱۹۹۰) ۳- پرسشنامۀ عمل و قبول[۴۳۶] (توسط هیز و همکاران، زیر چاپ) ۴- مقیاس بیان هیجانات[۴۳۷] (توسط کرینگ و همکاران، ۱۹۹۴) ۵- پرسشنامۀ خودزنی عمدی[۴۳۸] (توسط گراتز ۲۰۰۱) ۶- پرسشنامۀ سوء استفاده جنسی [۴۳۹] (توسط لیزاک[۴۴۰] و همکاران، ۲۰۰۰) بودند. گراتز و رومر (۲۰۰۴) در پژوهش خود ‌در مورد تنظیم هیجانی به دو یافته دست یافتند، اول اینکه نتیجۀ پژوهش آن ها حمایت زیادی برای مقیاس دشواری های تنظیم هیجانی (DERS) به همراه داشت و دوم اینکه آن ها توانستند یک مفهوم ۶ بعدی برای دشواری های تنظیم هیجانی ارائه دهند. این ابعاد شامل: عدم پذیرش پاسخ های هیجانی، دشواری های کنترل تکانه، فقدان آگاهی هیجانی، دشواری های دست زدن به رفتار هدفمند، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی، و فقدان شفافیت هیجانی هستند. گراتز و رومر بیان می دارند که افراد در زمان تجربۀ هیجانات منفی با این ابعاد دشواری های تنظیم هیجانی درگیر می‌شوند. نتایج تحقیق حاکی از ثبات درونی بالا، روایی زیاد آزمون- بازآزمون، ساختار مناسب و کافی، و اعتبار پیش بین بالای مقیاس مشکلات در تنظیم هیجانی بود.

گراسمَن[۴۴۱] و همکاران (۲۰۰۴)، در پژوهشی با هدف بررسی «درمان کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی و فواید سلامتی: یک فراتحلیل» تعداد ۶۴ پژوهش مربوط به MBSR را انتخاب و با توجه به واجد بودن ملاک های خاص، ۲۰ پژوهش را برای بررسی جدا کردند و آن ها را بر اساس ویژگی های خاص کدگذاری کردند. ملاک ها شامل خصوصیاتی از قبیل موارد زیر بودند: قبل از سال ۲۰۰۲ باشند، درمان گروهی بوده باشد نه انفرادی، درمان ۱۲-۶ هفته و هر هفته ۳۰/۲ ساعت بوده باشد. در این ۲۰ پژوهش که تعداد ۱۶۰۵ نفر آزمودنی شرکت کرده بودند، آزمودنی ها مبتلا به بیماری سرطان، بیماری های عروق کرونر، افسردگی، دردهای مزمن، اضطراب، چاقی، اختلال خوردن، و بیماری های روانی بودند. دو تا از پژوهش ها روی زندانیان بوده و سه پژوهش هم روی افراد غیربالینی دارای مشکل استرس بوده است. به گفتۀ محققان پژوهش حاضر، اگرچه تعداد محدودی از پژوهش ها (۲۰ تا) بررسی شدند اما نتایج تمام آن ها حاکی از این بود که این درمان منجر به سازگاری بیشتر و بهتر با مشکلات بالینی و غیربالینی در افراد می شود؛ افزایش آگاهی منتج شده از درمان MBSR، منجر به وضوح ادراکی بالاتر، کاهش عاطفۀ منفی، و افزایش شادابی و سازگاری بیشتر می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...