واژه تفکر را می توان اندیشیدن، فکر کردن، تخیل، گمان کردن و مورد تأمل قرار دادن و مانند این ها است. گرچه از نطر اصطلاح شناسی میان نظریه پردازان در زمینه سبک تفکر اختلاف نظر وجود دارد، اما همگی در این مورد اتفاق نظر دارند که افراد برای رمزگردانی، ذخیره و پردازش اطلاعات در ذهن، شیوه ثابت و متمایزی دارند که این شیوه مستقل از هوش است(رضوی و شیری،۱۳۸۴،ص۸۸).

۲-۳- تعریف تفکر

رفتار انسان، مولود طرز تفکر و نگرش و باورهای او است. به سخن دیگر: تفکر مقدم بر عمل است( مرعشی ,همکاران،۱۳۸۸،ص۱۷). اظهار نظر کلی درباره ی فرایند های اندیشیدن اشخاص دشوار است ، به خاطر این که افراد تمایل دارند که به وضعیت های متفاوت به روش های متفاوت واکنش نشان دهند(موئی و همکاران،۱۳۸۶،ص۳۳). ‌بنابرین‏ پیش از قضاوت ‌در مورد اعمال و رفتار، بایستی به منبع تغذیه آن یعنی نوع تفکر پرداخت. زیرا انسان همان گونه که می اندیشد، رفتار می‌کند و بدیهی است که اگر، فکر مثبت، نابسامان، بدون ابهام و مبتنی بر توهم و خیال باشدعمل نیز ناهنجار، بدون تناسب ، فاقد کارایی و از نظر اجرا، غیر ممکن خواهد بود؛ هر چند به طور کلی معمول انسان‌ها از چنین حالت افراطی تفکر برخوردار نیستند. شکل گیری تفکر، چگونه صورت می‌گیرد؟ یعنی چه چیزی تفکر را می‌سازد و تفکر چگونه مسیر پیچیدگی با بالندگی را طی می‌کند . تفکر از دانش و دانش از علم سرچشمه می‌گیرد(تمنائی فر و منصوری نیک ،۱۳۹۰،ص۲۶۶). سبک های تفکر برای موفقیت های شغلی مهم می‌باشد( احدی و همکاران،۱۳۹۰،ص۱۹).

به سهولت می توان درک کرد که تفکر و عمل صرفا دارای پیوندی خطی از دید علت و معلول نیستند، بلکه دارای پیوندی غیر خطی هستند که در بلند مدت، موجب پیچیدگی و بالندگی یکدیگر می‌شوند. یعنی اگرچه نوع رفتار و عمل را تغییر می‌دهد، بلکه تغییر رفتار خود موجد تغییر شرایط می شود و محیطی جدید به وجود می آورد که بقای در آن، مستلزم تغییر تفکر خواهد بوداز نظر روانشناسان هر نوع تفکر با علامت هایی سروکار دارد که جانشین اشیا می‌باشند. آن ها می‌گویند اگر ما تفکر خود را تجزیه و تحلیل کنیم. می بینیم که هنگام اندیشیدن درباره یک مسئله یا مشکل، نشانه ها یا رمز ها را جانشین اشیا و اشخاص می‌کنیم،مثلا «کتاب»را به جای خود کتاب قرار می‌دهیم(لسانی فشارکی و پورمحمدی،۱۳۸۸،ص۱۳۸). دانشمندان تفکر را رکن اساس وهم محرک رفتار موجود انسانی می‌دانند، در نتیجه افکار نقش اساسی در رفتار بازی می‌کند(ناطقیان،۱۳۸۷،ص۲).

نظریه خودگردانی ذهنی بیان می‌کند که سبک های تفکر می‌توانند در طول زندگی و از طریق اجتماعی شدن،به واسطه تاثیرات محیطی و یادگیری تغییر کنند ( دماوندی و محمودی,۱۳۹۰،ص۳).

۲-۴-اشکال تفکر

ممکن است تفکر و اندیشیدن در زندگی آدمی به چند صورت تحقق پذیرد از جمله:

    1. یک نوع تفکر ساده‌انگارانه که صاحب اندیشه خود را دور از واقع نگه­ می­دارد و تا از کاهی کوهی بسازد؛ مثلاً یک فرد عادی خود را بزرگ تصور نماید که خیالی بیش نیست.

    1. نوع دوم تفکر و اندیشیدن، تفکر کاربردی است که صاحب اندیشه را تنها در حل مسائل و مشکلات روزمره و زود گذر کمک نماید.

  1. نوع سوم تفکری است توجیه گرانه، که آدمی خود را در برابر کارهای انفعالی و احیاناً تجاوزکارانه خود، توجیه نماید.

نوع دیگر و آن تفکر خلاق و تولید کننده ­ای است که هدفش حل مشکلات بزرگ و پیچیده است و چنین اندیشه­هایی است که به ابتکار، ابداع و تحول می­انجامد(نزهت،ص ۱۴۶).

۲-۵- خصوصیات تفکر

تفکر عبارت است از فعالیت های جهت دار ذهن، برای حل مسئله، یا به عبارت دیگر اندیشیدن و تفکر به آن نوع فهالیت یا رفتار ذهنی گفته می شود که به حل مسئله ای متوجه باشد. که دارای خصوصیات زیر می‌باشد.

    1. برخورد با مسئله: تفکر اساسی وقتی شروع می شود که فرد با مسئله یا مشکلی برخورد نماید و نتواند راه حل ثابت و مشخصی را در تجربیات قبلی خود پیدا کند. در این صورت باید فعالیت کند تا راه حل مناسب را در یابد و با اجرای آن مشکل را از میان بر دارد.

    1. تفکر به عنوان عکس العمل: تفکر مانند سایر اشکال رفتار فرد عکس العملی است که در مقابل موقعیت های مختلف با مسائل گوناگون از افراد سر می زند. فرق تفکر با سایر رفتار مربوط به محرک است.

    1. جنبه تجریدی تفکر: تفکر طبعا جنبه تجریدی دارد و جزء اعمال غیر قابل مشاهد است.

    1. جهت مشخص: آنچه فرد در جریان تفکر انجام می‌دهد در جهت و مسیر معینی قرار دارد. ‌بنابرین‏ حل مسائل جهت فعالیت فرد را در موقع تفکر مشخص می‌سازد.

  1. هدف معین: در جریان تفکر معمولا فرد می‌خواهد مشکل یا مسئله ای را که مانع رسیدن به هدف است از میان بر دارد و خود را به هدف نزدیک کند. محرک اساسی فرد در تفکر هدف مشخص است که می‌خواهد به آن برسد(ناظم،۱۳۸۸،ص۱۲)

۲-۶- سبک تفکر

استرنبرگ (۱۹۸۷) بیان می‌کند که سبک های تفکر روش های ارجح برای استفاده از توانایی‌های شناختی هستند. بر اساس نظریه استرنبرگ، روش های مختلف پردازش اطلاعات توسط مردم “سبک تفکر” نامیده می‌شوند. در واقع، سبک‌های تفکر روش ترجیح استفاده مردم از توانایی هایشان می‌باشد(استرنبرگ و گریگورنکو,۱۹۹۷ .(استرنبرگ بر این باور که مطالعه سبک‌های تفکر یک پل بین شخصیت و ایجاد دانش مفید و لازم را برای پیش‌بینی علمی و موفقیت حرفه ای می‌باشد(صمدزاده , همکاران,۲۰۱۱,ص۲۸۷).

تمامی نظریه ها و مدل‌ها در این موضوع توافق دارند که تفاوت‌های قابل توجهی در روش یادگیری و پردازش اطلاعات افراد، وجود دارد.این موضوع نشان می‌دهد که افراد به طور یکسان به جهان نمی نگرند و ممکن است هر فردی نسبت به دیگری در شیوه ی یادگیری و تعامل با جهان بیرونی، رویکرد متفاوتی داشته باشد. انسان‌ها با برخی از استعدادهای طبیعی شناختی متولد می‌شوند . با این حال، آن ها یاد می گیرند برای رسیدن به پاسخ حل مشکلات و موفقیت نسبتا بالا و از طریق تجربه ازمهارت های خود استفاده کنند(کرنا و اوزدمیر,۲۰۱۰, ص۲۱۳۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...