۲-۱-۱۸- نظریه های تقویت یا شرطی کردن عامل
این نظریه نقطه مقابل نظریه تعیین هدف میباشد. در این نظریه ما با رهیافت رفتاری سر و کار داریم. در این نظریه محیط عامل به وجود آورنده نوع رفتار است نه رویدادهای درونی افراد. نظریه تقویت به روانشناس معروف اسکینر و همکارانش نسبت داده میشود. در این نظریه انگیزش درونی نفی شده و رفتار را متأثر از رفتار گذشته و محیط بر اقدامات آینده تحلیل مینمایند. در این نظریه با جداسازی رفتارهای ارادی از غیرارادی، تلاش میشود رفتار ارادی مفید تقویت شود و بدین گونه به اصلاح رفتار می انجامد. اسکینر برای تقویت و اصلاح رفتار از چهار روش به گونهای که در نمودار مشاهده مینمایید، نام میبرد.
نظریه های مذکور در دو بخش قبلی به طور عمده شناختی بوده و بر احساسات، حالات، تصورات و انتظارات تمرکز دارند، اما نظریه های تقویتی بر روابط بین نیازهای درونی فرد و نتایج و پاسخ مملوس تمرکز دارند، مانند تقویت مثبت، منفی، تنبیه و خاموشسازی (سید جوادین، ۱۳۸۶، ۴۵۸).
تقویت مثبت: پاداشی است که در مقابل رفتار مطلوب فرد داده میشود و هدف از این روش تأیید رفتار مطلوب فرد و افزایش امتیازها برای تکرار آن میباشد.
تقویت منفی یا پرهیز: تلاش فرد برای کسب نتایج مطلوب با حذف رفتارهای نامطلوب از نظر دیگران است. یعنی برای اینکه فرد از گرفتاری به نتیجه نامطلوب دوری کند، رفتار مورد نظر دیگران را انجام میدهد، مثل فردی که برای جلوگیری از انتقاد مافوق رفتار مطلوب نظر وی را انجام میدهد تا از انتقاد او در امان باشد.
تنبیه: نتایج ناخوشایند برای رفتارهای نامطلوب و غیردلخواه است، مانند تأخیر کاری که با نتیجه توبیخ، تعلیق و غیره همراه است که در این روش متاسفانه رفتار صحیح به فرد آموزش داده نمیشود.
خاموشسازی یا چشمپوشی: خاموشسازی و چشمپوشی به منظور از بین بردن تمامی تقویتهای متعاقب یک رفتار غیرمطلوب و نامناسب است، مانند روش تنبیه. منظور از این روش جلوگیری از تکرار و کاهش رفتار نامطلوب است. نادیده گرفتن افراد ضعیف، این مفهوم را به فرد منتقل میکند که باید در اصلاح و تقویت رفتار تلاش کند.
برای اعمال روشهای نظریه تقویت رفتار، باید موقعیت را بر اساس قانون اثرگذاری که منتهی به نتایج مطلوب میشود، تحلیل کرد که در جدول زیر این مفهوم را نشان میدهد.
جدول ۲-۵ برنامه های تقویت رفتار
۱- تقویت مداوم
در پی وقوع رفتار مطلوب تقویت انجام میشود
۲- تقویت با فواصل زمانی ثابت
در پی وقوع رفتار مطلوب بر اساس برنامه زمانی ثابت و مشخصی تقویت انجام میشود
۳- تقویت با فواصل زمانی متغییر
رفتار مطلوب در فواصل زمانی غیر مشخص تقویت میشود
۴- تقویت با نسبت ثابت
رفتار مطلوب بر اساس تکرار مشخص و ثابت تقویت میشود
۵- تقویت با نسبت متغیر
رفتار مطلوب بر اساس نسبتهای تکرار متفاوت تقویت میشود
– فرایند انگیزش
فرایند انگیزش شامل مراحلی است که در زیر مشاهده میشود.
نیاز —- انگیزه —- رفتار—- نتیجه — ر ضایت با عدم رضایت
وجود بازخورد به این دلیل است که ارضا شدن، معمولاَ کوتاه مدت است و پس از مدتی دوباره آن نیاز به همان شکل یا به شکلی دیگر جلوهگر خواهد شد که این موضوع لزوم تداوم سیاستهای انگیزشی را روشن میکند.
– دیدگاه سیستمی انگیزش در سازمان
دو پژوهشگر به نامهای لایمن پرتر و ریماند مایلز اعتقادشان بر این است که یک دیدگاه سیستمی، در ارتباط با انگیزش میتواند بیشترین فایده را داشته باشد. یعنی برای پی بردن به رفتار و انگیزش کارکنان باید تمام نیروهایی که بر آن ها اثر میگذارند، مورد توجه و بررسی قرار گیرند.
پرتر و مایلز چنین سیستمی را شامل سه مجموعه از متغیرهایی میدانند که بر انگیزه های افراد در سازمان اثر میگذارند و عبارتند از:
۱- ویژگیهای فردی
۲- ویژگیهای شغل
۳- ویژگیهای موقعیت کار
۲-۱-۱۹- مدل اقتضایی انگیزش
در مدل اقتضایی انگیزش، عوامل و شرایط محیطی نیز در تجزیه و تحلیل پدیدههای سازمانی حائز اهمیت هستند و نگرش وسیعتر و همه جانبهای به مسئله وجود دارد. در این مدل انگیزش نه تنها در خصوصیات شغل و شاغل، بلکه خصوصیات سازمان نیز مدنظر قرار میگیرد. تئوریهای انگیزش را به دو گروه تئوریهای محتوایی و فرآیندی تقسیم میکنند.
۲-۱-۲۰- نظریه های انگیزش
شاید یکی از راههای درک مفهوم انگیزش، پی بردن به مفاهیم نظریات انگیزش باشد. نظریات انگیزش میکوشند چارچوبی کلی جهت درک امیال، خواستها، نیازها، آرزوها، تلاشها و هدفهای آدمی فراهم سازند. در ذیل به برخی از نظریات انگیزش اشاره میشود:
– نظریه رفتاری
پیروان رویکرد رفتارگرایی، انگیزش را وابسته به کسب تقویت و اجتناب از تنبیه میدانند. اندیشه اصلی رفتارگرایان بر این برداشت از انگیزش استوار است که میگویند پیامدهای اعمال و رفتار، هدایت کننده و کنترل کننده آن ها است. در رویکرد رفتاری منبع انگیزشی دانشآموزان و دانشجویان، مشوقها هستند. بر اساس این نظریه، معلمانی که به کمک نمره، جایزه، تشویق کلامی و برخورد محبتآمیز، دانشآموزان را به درس خواندن و انجام رفتارهای پسندیده ترغیب میکنند و با سرزنش، توبیخ، ترشرویی و بیمهری آنان را از تنبلی و انجام رفتارهای ناپسند باز میدارند، سطح انگیزش آن ها را بالا میبرند (سیف، ۱۳۸۷، ۱۲).
رفتارگراها کوشیدهاند بدون سازه فرضی، ارتباط سببی و کارکرد بین عوامل مشاهده شده (محرک و پاسخ) را مشخص کنند. بعدها این فرضیه ارائه شد که بین محرک و پاسخ یک متغیر فرضی رابط یا متغیر ارگانیزمی وجود دارد. رفتارگرایان در توجیه خود از انگیزش آن را حاصل عوامل بیرونی می دانند. به همین دلیل از انگیزش بیرونی سخن گفتهاند. انگیزش بیرونی به انگیزشی اطلاق می شود که حاصل عواملی بیرون از خود یادگیرنده است. چشمانداز رفتاری بر پاداش و تنبیههای بیرونی به صورت کلید تعیین انگیزش دانشآموز، تأکید می کند. در واقع مشوقها، محرکها یا رویدادهای مثبت یا منفی هستند که می توانند رفتار دانشآموز را برانگیزند. مدافعان استفاده از مشوقها بر این اعتقاد هستند که مشوقها علاقه یا هیجان را به کلاس میافزایند و توجه را به رفتار مناسب جلب می کنند و از رفتار نامناسب باز میدارند. این مشوقها در کلاس درس میتواند نمرههای عددی، رتبهای، دادن جوایز و پیشرفت یا اجازه برای انجام فعالیتی خاص باشد. چنان که میدانیم، با تقویت یک رفتار، احتمال تکرار آن افزایش مییابد. تحسین معلم، چهره بشاش او و نمرههای خوبی که در ازای کارهای مورد قبول شاگردان می دهد، همگی پاداشهایی هستند که احتمال افزایش آن رفتار یعنی ارائه کار قابل قبول از شاگردان را فراهم می کنند. از آنچه گفته شد، نتیجه میگیریم که اثربخش بودن رویکرد رفتاری به انگیزش قوی، به تقویت کنندهای مؤثر وابستگی دارد.
– نظریه شناختی
[جمعه 1401-09-25] [ 10:11:00 ق.ظ ]
|