حوزه کاربرد مفهوم
عناصر مؤثر در مفهوم سازی
زندگی عادی

توان ‌تامین نیازهای اساسی و حفظ سلامتی/تمرکز بر توانایی‌های کارکردی

مطلوبیت زندگی

توانایی فرد به منظور ایجاد یک زندگی مفید اجتماعی/ایفای نقش مؤثر در جامعه/برخورداری از موفقیت مناسب شغلی

شادکامی

تعامل میان احساس هیجان و افسردگی/متاثر از عوامل درونی و بیرونی/موقتی و کوتاه مدت

رضایت از زندگی

ارزیابی مثبت فرد از کیفیت زندگی خود/معطوف به توانایی‌های شخصی/رضایتمندی در زمینه‌های مختلف مانند عشق،ازدواج

دستیابی به اهداف شخصی

توان فرد در دستیابی به اهداف/رصایت شخصی،خودباوری،رضایتمندی در هنگام مقایسه با دیگران/حداقل شکاف میان موفقیت واقعی و انتظارات خود

استعدادهای ذاتی

توانایی ها و استعدادهای فیزیکی و ذهنی بالفعل و بالقوه فرد به طور فطری

(غفاری و امیدی،۱۳۸۸)

بر اساس واحد تحقیقات دانشگاه تورنتو کانادا در سال ۱۹۹۴ کیفیت زندگی وضعیتی است که یک فرد از امکانات مهم موجود در زندگیش برخوردار شده و لذت می‌برد. این امکانات از فرصت ها و محدودیت های فرد در زندگی ناشی شده و در تعامل عوامل فردی و محیطی منعکس می شود.(همان).

مطابق تعریف مدرسه خدمات اجتماعی دانشگاه اوکلا هامای امریکا، کیفیت زندگی از قلمروهای زندگی حاصل می شود.این قلمروها شامل خانواده، شغل، سرپناه، جامه، سلامتی، تعلیم و تربیت، باورها و معنویات است.(حریرچی و همکاران، ۱۳۸۸).

جوانا هاج(۱۹۹۴) از نظریه پردازان، با تأکید بر خصلت و هویت فردی و اجتماعی انسان و ارزش‌های فردی و اجتماعی، کیفیت زندگی را به لحاظ فلسفی نتیجه ستیز میان مطلوبیت گرایی و اگزیستانسیالیسم می‌داند و آمارتیا سن از منظر نقد قاعده((بیشترین فایده برای بیشترین افراد)) که اساس نظریه مطلوبیت گرایی است، کیفیت زندگی را با قابلیت های کارکردی افراد مرتبط می‌داند و بر این باور است که بدون برخورداری از قابلیت هایی چون سلامت، روابط اجتماعی،عزت نفس و مشارکت در امور مختلف انسان نمی تواند از مزایا و منافعی که قاعده مذکور آن ها را بدیهی می شمارد، بهره مند شوند.(غفاری و امیدی،۱۳۸۸)

آبرامز(۱۹۷۳) اصطلاح کیفیت زندگی را درجه ای از رضایت یا نارضایتی ای تعریف می‌کند که افراد در ابعاد مختلف زندگیشان آن را احساس می‌کنند.یا به شکل ساده تر، کیفیت زندگی، تدارک شرایط لازم برای شادی و رضایت می‌باشد.(بوند و کورنر،۱۹۴۷)

لیو(۱۹۷۶) سه رویکرد را در بررسی مفهوم کیفیت زندگی ارائه می‌دهد:

۱-تعریف کیفیت زندگی بر اساس عناصر تشکیل دهنده آن مانند شادکامی،رضایتمندی،ثروت و …

۲-تعریف کیفیت زندگی از طریق به کارگیری شاخص های عینی و ذهنی اجتماعی مانند تولید ناخالص داخلی،بهداشت، شاخص رفاه و…۳-تعریف کیفیت زندگی بر اساس تعیین متغیرها یا عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی و توجه به زمینه ها و شرایطی که در آن سطح کیفیت زندگی تعیین می شود(غفاری و امیدی،۱۳۸۸)

کاتر(۱۹۸۵) نیز کیفیت زندگی را به مثابه رضایت فرد از زندگی و محیط پیرامونی تعریف می‌کند که نیازها، خواست ها، ترجیحات سبک زندگی و سایر عوامل ملموس و غیر ملموس را که بر بهزیستی همه جانبه فرد تاثیر دارند، در بر می‌گیرد(همان).

۲-۱۲) تاریخچه کیفیت زندگی

ریشه‌های تاریخی استفاده از عبارت کیفیت زندگی را می توان در آثار کلاسیک ارسطو که مربوط به سال ۳۳۰ قبل از مسیح است، یافت. وی در اصول اخلاقی کلاسیک از رابطه بین کیفیت زندگی هنگام شادی و ارزش‌های ذهنی افراد سخن می‌گوید.(مختاری و نظری،۱۳۸۹)

عبارت کیفیت زندگی دوره های تاریخی زیادی را پشت سر گذاشته است و تغییرات مختلفی ‌در مورد آن صورت گرفته است. این عبارت علایق شخصی، تجارب، احساسات، دیدگاه ها و عقاید راجع به ابعاد فلسفی، فرهنگی، معنوی، روانشناسی،مالی و…زندگی روزمره را شامل می شود.علاقه مندی به بررسی عوامل مؤثر بر خشنودی و رفاه انسان پیشینه ای طولانی در تاریخ زندگی بشر دارد.در واقع اینکه چگونه باید و می توان زیست که بهترین منفعت را از زندگی کسب کرد.شاید به قدمت توانایی آدمی برای اندیشه ‌در مورد آینده و عبرت گرفتن از گذشته باشد.(بهمنی،۱۳۸۹)

کیفیت زندگی در حدود ۴۰ سال پیش در آمریکا معرفی شد و علوم اجتماعی پرچمدار روح و سنجش آن شد. در اواخر قرن۲۰ موضوع کیفیت زندگی در علوم اجتماعی بیشتر مورد توجه و اهمیت قرار گرفت و در سال ۱۹۵۵ با تأسيس جامعه بین‌المللی برای تحقیق درباره کیفیت ندگی ، اینگونه تحقیقات نهادینه شدند.(مختاری و نظری،۱۳۸۹)

در طی ربع قرن آخر قرن بیستم تاکنون پژوهشگران متعددی ‌در مورد کیفیت زندگی و تعادل آن با ویژگی های گوناگون انسان‌ها اظهار نظر کرده‌اند.به عنوان مثال از اوایل گسترش مفهوم کیفیت زندگی، برخی صاحب نظران توسعه آتی در مراقبت از سلامت جسمانی و روانی را در گرو توجه روزافزون به راهبردهای پیشگیری اولیه با هدف توسع کیفیت زندگی افراد دانستند(همان).

شالوک معتقد است که علاقه به بحث کیفیت زندگی به لحاظ تاریخی از ۴ زمینه ریشه می‌گیرد:

۱٫بازنگری در این باور که پیشرفت های علمی و پزشکی و تکنولوژیک به تنهایی می‌تواند خوشبختی و بهزیستی بشر را فراهم کنند و در عوض توجه ‌به این مسیله که احساس بهزیستی شخصی، خانوادگی و اجتماعی در صورتی تحقق میابد که پیشرفت های مذکور با ارزش‌ها، ادراکات و شرایط محیط زیست مساعدی همراه شوند.

۲٫تغییر نگرش از خدمات مبتنی بر اجتماع به سبب سنجش نتایج و پیامدهای زندگی فرد در اجتماع.

۳٫افزایش قدرت مصرف کنندگان و شکل گیری جنبش های تامین کننده حقوق بیماران و تأکید این جنبشها بر برنامه ریزی شخص محور، توجه به پیامدهای شخص برنامه های رفاهی و دولتی و توجه به حق تعیین سرنوشت خود و غیره.

۴٫پیدایش تغییرات جامعه شناختی که جنبه‌های عینی و ذهنی کیفیت زندگی را معرفی کرد و ویژگی‌های فردی و شخصی این مفهوم را مورد تأکید قرار داده است.(ربانی،کیانپور،۱۳۸۶)

تا دهه۱۹۷۰ کیفیت زندگی اساسا معطوف به انگاره های مادی و پیامد رشد اقتصادی در نظر گرفته می شد. از دهه۱۹۷۰ در نتیجه ظهور آثار منفی حاصل از رشد اقتصادی از سویی و پیدایش نظریه توسعه پایدار از سویی دیگر،کیفیت زندگی ابعاد و پنداشتی اجتماعی تر پیدا کرد و مسایل مانند توزیع پیامدهای حاصل از رشد،حفظ منابع طبیعی و محیط زیست و…..را در بر می گرفت و به طور جدی به عنوان هدف اصلی توسعه وارد مباحث برنامه ریزی شد و در دهه ۱۹۹۰ نیز آغاز بحث از کیفیت زندگی اجتماعی با تأکید بر سازه‌های اجتماعی همچون سرمایه اجتماعی، همبستگی اجتماعی، عدالت اجتماعی و……بود (غفاری و امیدی،۱۳۸۸).

۲-۱۳) عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...