راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد : نقد تطبیقی مکتب رمانتیسم ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
-۱۹۳۰: سفر به روسیه.
-۱۹۳۲: سفر به ایران ودیدار از تهران و شیراز.
-۱۹۳۳: سفر موفقیت آمیز به سیلان و اقامت دائمی در هند.
تاگور، این نویسنده بزرگ بنگالی، مسافری خستگی ناپذیر و نویسندهِای پرکار بود. او در نیمه دوم زندگی خود بارها از انگلستان و ایالات متحده دیدار کرد، به اروپا و آسیا رفت، با نویسندگان و پژوهندگان آشنا شد. دربارهِی تمدن هند به سخنرانی پرداخت. برای پیوند دادن شرق و غرب کوشید و اعتقادات خود را دربارهِی همگانی بودن فرهنگِها گسترش داد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴-۲-۶-۲٫ سفرهای خیالی شاعر :
در شعر “جهان کودک ” از ماه نو، تاگور میِگوید: ای کاش میِتوانستم در راهی که از جهان کودک میِگذرد و به آن سوی مرزها میِرسد، سفر کن (تاگور، ۱۳۸۹: ۲۸).
۴-۲-۷٫ نتیجه کلام:
در پایان این گفتار باتوجه به تحلیل اشعار تاگور، میِتوان نتیجه گرفت:
توجه به طبیعت گرایی و وجوه آن در اشعار تاگور بسیار دیده میِشود . هیجان و احساسات، فردیت، کشف و شهود و سیر و سیاحت و گریز، مضامینی هستند که در اشعار تاگور دیده میِشوند. با استناد بر این یافتهِها میِتوان گفت: این شاعر هندی، اشعارش از نظر محتوا و مفاهیم متأثر از اصول رمانتیسم است.
۴-۳-۱٫گفتار سوم: ادبیات تطبیقی و نقد رمانتیک
۴-۳-۱-۱٫ تعریف نقد:
واژه نقد در زبان فارسی معانی متعددی دارد « نقد ادبی که از آن میِتوان به سخن سنجی و سخن شناسی نیز تعبیر کرد، عبارت است از شناخت ارزش و بهای آثار ادبی و شرح و تفسیر آن به نحوی که معلوم شود، نیک و بد آن آثار چیست و منشاء آنِها کدام است. در تعریف آن، بعضی از اهل نظر گفتهِاند که “سعی و مجاهده است عاری از شائبهِی اغراض و منافع تا بهترین چیزی که در دنیا دانسته شده است و یا به اندیشهِی انسان در گنجیده است، شناخته گردد و شناسانده آید و البته این تعریف که “ماثیو آرنولد” نقاد و شاعر انگلیسی ایراد کرده است، هرچند شامل نوعی از نقد ادبی هست؛ حد و تعریف درست و جامع و مانع نقد ادبی نیست، چون غایت و فایدهِی نقد ادبی تنها آن نیست که نیک و بد آثار ادبی را بشناسد، بلکه گذشته از شناخت نیک و بد آثار ادبی، به این نکته هم نظر دارد، که قواعد و اصول یا علل و اسبابی را نیز که سبب شده است اثری درجه قبول یابد و یا داغ رد بر پیشانی آن نهاده آید، تا حدی که ممکن و میسر باشد؛ تحقیق بنماید و بنابراین واجب است که نقد ادبی، تا جایی که ممکن باشد از امور جزیی به احکام کلی نیز توجه کند و از این راه تا حدی هم به کسانی که مبدع و موجد آثار ادبی هستند، مدد و فایده برساند و لااقل کسانی را که در این امور تازه کار و کم تجربهِاند؛ در بیان مقاصد کمک و راهنمایی کند و آن کسانی را هم که جز التذاذ و تمتع از آثار ادبی هدف و غرض دیگر ندارند، توجه دهد که از این آثار چگونه، میِتوان لذت کامل برد و از هر اثری چه لطایف و فوایدی میِتوان توقع داشت.
کلمه نقد خود در لغت به معنی “بهین چیزی برگزیدن” و نظر کردن است در دراهم تا در آن به قول اهل لغت سره را از ناسره بازشناسد. معنی عیب جویی نیز، که از لوازم “به گزینی” است، به ظاهر هم از قدیم در اصل کلمه بوده است. و به هر حال از دیرباز، این کلمه در فارسی و تازی، بر وجه مجاز در مورد شناخت محاسن و معایب کلام به کار رفته است. چنان که آن لفظی هم که امروز در ادب اروپایی، جهت همین معنی به کار میِرود. در اصل به معنی رأی زدن و داوری کردن درباره ی امور و شناخت نیک و بد و سره و ناسرهِِی آنِها مستلزم معرفت درست ودقیق آن امور است. از این جاِست که برای نقد ادبی مفهومی وسیعِِتر و تعریفی جامعِ ِتر قایل شدهِِاند، و آن را شناخت اثر ادبی از روی خبرت و بصیرت گفتهِِاند»
(زرین کوب، ۱۳۸۳: ۲۱-۲۲).
«نقد در مفهوم امروزی خود همان مفهوم قدیمی را هم دربردارد. نقد در معنای جداکردن سکه سره از ناسره به کار میِِرفته است. حتی در معنای خود سکه ناب هم به کار رفته است. در هر صورت آنِچه امروز نقد نامیده شود، عامل ارزِیابی آثار هنری است. نقد واسطه میان هنرمند و آثار هنری او و مخاطبان هنر، یعنی مردم است. در نتیجه نقادان میِتوانند میزان لذت بردن مردم را از آثار هنری بیشتر کنند که به دنبال آن تأثیر هنر و ادبیات بیشتر میِشود» (فرزاد، ۱۳۷۶ :۳۷).
۴-۳-۱-۱-۲٫ نقد ادبی:
نقد ادبی فعالیتی است مبتنی بر مطالعه هوشمندانه در آثار ادبی و هنری و توصیف و تحلیل و بیان مزایا و کاستیِهای آنِها.این فعالیت هم به مدد شناخت خصوصیتِهای هنری، خبرگی و فرهیختگی و ذوق منتقد میسر میِگردد.
«منتقد علاوه بر سنجش ارزشِها و احیانا عیبِهای اثر هنری یا ادبی به کشف و توضیح نکتهِهای نهفته و ناگفتهِی آن اثر نیز میِپردازد و از این نظر عامل مؤثری در پرورش ذوق و سلیقه هنردوست یا خواننده است. ظاهرا، یونانیان باستان نخستین ملتی بودند که به نقد ادبی توجه ورزیدند. آریستوفانس (۳۸۸ق.م.)از نخستین منتقدانی است که در نمایشنامهِهایش از جمله کمدی “غوکان” ٰبا زبانی هجوآمیز و مسخره به نقد و بحث باورها و اندیشهِها پرداخته است. اگرچه افلاطون ( ۳۴۷ ق.م) اندیشهِی فلسفی و اجتماعی خود را با زبانی پخته و شاعرانه بیان میِکرد، نظر خوشی به شعر نداشت و آن را بیِفایده میِدانست. برای نمونه در رسالهِی “فدروس”، شعر را زاده خلسه، جنون و بیِخودی؛ و شاعران را پریشانِگو میِِداند و برای آنان مقام پایینی قایل است. او در زمینه نقد ادبی، هوادار سرسخت دخالت معیارهای اخلاقی در سنجش اثر ادبی است و از این روی وی را نخستین نماینده نقد اخلاقی میِدانند. او معتقد است که اگر شعر تقلید صرف از طبیعت باشد، در جهان بیرون بیرون نمونهِهای زیبایی هست که ما را از برداشتن نسخه دوم آن بیِنیاز میِکند و از سویی، اگر چیزی متفاوت با واقعیت باشد از مقوله دروغ است و دروغ نیز امری ضد اخلاقی و زیان بار است»
(فرهنگ نامه ادبی فارسی، ذیل مدخل “نقد و ادبیات تطبیقی”).
*نسبی بودن نقد ادبی و ضرورت آن
هیچ نقدی نمیِتواند صورت قطعی و مطلق داشته باشد. زیرا منتقدان ادبی ممکن است با توجه به شرایط دریافت، زمان و آثاری که بعدها بوجود خواهد آمد، نگرش و تحلیلی دوباره نسبت به آثار ادبی داشته باشند و به عبارت سادهِتر، نقد هیچ اثری یک بار و برای همیشه صورت نمیِگیرد. و آثار ادبی همرا با تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و هنری نیازمند شرح و نقدهای دوباره و یا چند باره میِشود. نقد سالم و سازنده در ضمن آنِکه میِتواند نقاط ضعف و قوت آثار ادبی را آشکار سازد، ارزش واقعی این اثر را نیز معلوم میِکند.
یکی از بارزترین عملکردهای نقد ادبی آن است که میان هنرمند و هنرپذیر، نویسنده و خواننده، نقش واسطه و میانجی دارد، زیرا عموما تشخیص آثار اصیل و تقلیدی برای خوانندگان عادی دشوار است و به قول تولستوی یک اثر تقلبی غالبا بیشتر از یک اثر اصیل موجب شگفتی و هراس میِشود. آفرینندگان آثار ادبی هم نیازمند راهگشایی و راهنمایی منتقدان هستند، زیرا بسیار پیش آمده است که شاعران و نویسندگان در مورد ارزش و حتی تفسیر آثار خود قضاوتِهایی ناروا و غیر قابل اعتماد داشته باشند. در حالی که واقعیت امر از دید و نظر منتقدان ادبی پوشیده نبوده است. نقد میِتواند سخن بگوید، در حالی که هنرها خاموشند»
(امامی، ۱۳۷۷ :۲۵)
*فایده نقد ادبی
«فایده نقد ادبی تنها آن نیست که نیک و بد آثار ادبی را بشناسد. بلکه گذشته از شناخت نیک و بد آثار ادبی، قواعد و اصول یا علل و اسبابی را که سبب شده است اثری درجه قبول یابد و یا داغ رد بر پیشانی آن نهاده آید تا جایی که ممکن است تحقق نماید. نقاد اثر ادبی با خواننده عادی واسطه شود و لطایف و دقایقی را که در آثار ادبی هست معلوم کند و اگر هم معایب و نقایصی در آن اثر است که عامه اثر ملطفت آن نیستند. آن را نیز آشکار بنماید، تا بهای واقعی هر یک از آثار ادبی معلوم ومعین شود» (زرین کوب،۱۳۶۹،جلد ۱: ۱۲).
رولان بارت درباره نقد تفسیری میِگوید: «به همان اندازهِای که زبان غالب درونمایه است، نهانگاه مضامین دیگری نیز هست. زبان هم بیان است هم کتمان.پس کار نقد افشای آن مضامین پنهانی است که از نظر خود صاحب اثر هم پوشیده مانده است» (بارت، ۱۳۵۲ : ۷-۶).
«تجربه و ممارست نقد ادبی در شناخت اثر ادبی بیش از شاعر و نویسنده ای است که آن اثر را بوجود می آورد. شمس قیس رازی در اینِباره میِنویسد: «… و باید دانست که نقد شعر و معرفت رکیک و غث آن به شعر نیک گفتن تعلق ندارد و بسیار شاعر باشد که شعر نیکو گوید و نقد شعر چنان که باید نتواند و بسیار منتقد باشد که شعر نیک نتواند گفت ….» (قیس رازی، ۱۳۳۸:۳۳۹).
«در قرن چهارم پیش از میلاد ثمربخشِترین مباحث انتقادی خاص تحقیق درباره ماهیت و ارزش ادبیات، رساله فن شعر ارسطو بوده است.» (زرین کوب، ۱۳۶۹: مقدمه)
«رویکردهای نقد ادبی از زمان جنگ جهانی اول تا کنون در غرب تقریبا به این ترتیب بوده است:
دههِهای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ صورت گرایی روسی.
دههِهای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ نقد نمونه ازلی یا کهن الگویی.
دههِهای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ نقد نوین، پدیدار شناسی و سبک شناسی.
دهه ۱۹۶۰ نقد ساختارگرایی، شکلِهای جدید نقد فمینیستی.
دهه ۱۹۷۰ شالوده شکنی، تحلیل گفتمان، شکلِها، نقد خواننده محور، نظریه دریافت، نشانه شناسی، نظریه کنش گفتاری.
دهه ۱۹۸۰ نقد مبتنی بر منطق مکالمه، تاریخ گرایی نوین، مطالعات فرهنگی.
از دهه ۱۹۹۰ مجموعه ای از رویکردهای نقد ادبی را به دلیل اشتراکاتی که دارند تحت عنوان کلی نقد «پساساختگرایی» می نامند» (داد،۱۳۷۱: ذیل مدخل نقد).
۴-۳-۱-۲٫ ادبیات تطبیقی و ویژگیِهای آن:
«ادبیات تطبیقی به بررسی تلاقی ادبیات در زبانِهای مختلف و روابط پیچیده آن در گذشته و حال و روابط تاریخی آن از حیث تاثیر و تاثر در حوزهِهای هنر، مکاتب ادبی، جریانِهای فکری، موضوعِها افراد و …میِپردازد.
اهمیت ادبیات تطبیقی بدان جهت است که از سرچشمهِهای جریانِهای فکری و هنری ادبیات ملی پرده برمیِدارد، زیرا هر جریان ادبی در آغاز با ادبیات جهانی برخورد دارد و در جهت دهی آگاهی انسانی یا قومی مساعدت میِورزد. البته این اهمیت تنها به بررسی جریانِهای فکری و گونهِهای ادبی و مسایل انسانی در هنر محدود نمیِشود، بلکه از تأثیرپذیری شاعران و نویسندگان از ادبیات جهانی نیز پرده برمیِدارد.
در ادبیات تطبیقی بیش از هر چیز مییتوان به نقاط وحدت اندیشه بشری پی برد که چگونه اندیشهِای در نقطه از جهان توسط اندیشمندی، ادیبی و یا شاعری مطرح میِشود و در نقطهِای دیگر همان اندیشه به گونهِای دیگر مجال بروز میِیابد» (کفافی، ۱۳۸۲: ۱۵).
«تعبیر ادبیات تطبیقی ( Comparative literature) را اولین بار نقادی فرانسوی به نام “ویلمن” و سپس “سنت بوو” به کاربرد و بررسیِهای این ادب در فرانسه شکوفا شد. (زرین کوب، ۱۳۶۹،ج ۱: ۱۲۵).
« اختلاف زبانِها، شرایط انجام پژوهشِهای تطبیقی در حوزه ادبیات است. آن دسته از آثار ادبی که به یک زبان نوشته میِشوند، در دایره بررسیِهای تطبیقی نمیِگنجد، هر چند از یکدیگر متأثر باشند، به دلیل اشتراکات زبانی (ندا، ۱۳۸۳: ۱۱).
«بررسی تطبیقی باید در دو زبان متفاوت صورت بگیرد به گونهِای که ادبیات یک زبان با ادبیات زبانی دیگر مقایسه شود؛ چنان که ضروری است این دو ادبیات با هم برخورد تاریخی هم داشته باشند»
(کفافی، ۱۳۸۲: ۱۴).
«پیوندهای نیرومند و ریشه دار ادبی هنگامی پدید میِآیند که مسبوق به پیوندهای سیاسی یا مناسبات متعدد باشند. بسیاری از ایرانیان و اعراب به فراگیری زبان یکدیگر پرداختند و ادبیات فارسی و عربی از این پیوندها بارور و شکوفا شد» (غنیمی هلال، ۱۳۸۲ : ۳۶-۴۳۵).
«ادبیات تطبیقی از فنون برجسته در زمینه ادبیات جهان است که بررسی دقیق و عمیق و ریشه یابی همه جانبهِی آن علاوه بر تنوع در پژوهش و جلوه کردن زیباییِهای فکری و ذوقی ملل و اقوام گوناگون، جنبهِهای مختلف، تأثیر پذیری مثبت و انتقادی آن نیز دارای ارزشمندی بسیار است» (سجادی، ۱۳۶۹: مقدمه).
«به عبارت دیگر ادبیات تطبیقی تصویر و انعکاس ادبیات و فرهنگ ملتی است در ملت یا ملتِهای دیگر، مانند تأثیر حافظ در گوته» (فرشیدور، ۱۳۶۳: ۸۰۸).
«از آنِجا که بررسی ادبیات تطبیقی در مکتب فرانسه صورت گرفت، ویژگیِهایی را برای آن قایلند از آن جمله:
باید در زبان این ادبیات اختلاف باشد.
باید دو ادبیاتی که در میان آن ها تطبیق انجام میِدهیم، دارای روابط تاریخی باشند. ادبیات تطبیقی تبیین جنبه های تأثیر و تأثر ادبیات ملتِها را فراهم میِآورد، مراد بررسی گونهِهای ادبی در میان ملتِهایی که ادبیات و فرهنگ آنِها با هم برخورد داشتهِاند، میِباشد.
بررسی تحول نقد ادبی و سیر آرا و عقاید آن، در ادبیاتی که آن را بررسی میِکند.
بررسی یک شاعر یا نویسنده که آثار وی از مرزهای ادبیات قومیش فراتررفته است و باعث تأثیر گذاری در ادبیات ملتِهای دیگر شده است.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 05:33:00 ب.ظ ]
|