علاوه بر این سطح تمایز و استقلال نیز با صمیمیت ارتباط دارد. به نظر بوئن (۱۹۸۸؛ به نقل از اعتمادی، ۱۳۸۷) افراد تمایل دارند همسرانی با سطح تمایز مشابه انتخاب کنند. اسکنارچ (۱۹۹۱؛ به نقل از اعتمادی، ۱۳۸۷) تمایز پایین در همسران را با صمیمیت ارزیابی شده توسط دیگری همراه می‌داند که در آن خود افشایی به رفتار همسر یا پویایی رابطه بستگی دارد. زوجین با سطح تمایز پایین تحمل سطوح بالای صمیمیت را ندارند. همسران با تمایز بالا و استقلال، تحمل بیشتری برای صمیمیت دارند و خود افشایی آن ها به رفتار همسر یا پویایی های رابطه بستگی ندارد. فالون (۱۹۸۱؛ به نقل از اعتمادی، ۱۳۸۷) به مفهوم عدم تملک دو جانبه بین همسران اشاره می‌کند. روبین (۱۹۸۲؛ به نقل از اعتمادی، ۱۳۸۷) می‌گوید که صمیمیت برخی از انواع ابراز دو جانبه احساسات و افکار بدور از ترس یا نیاز به وابستگی است و تمایل برای درک دنیای درونی دیگری و توانایی در میان گذاشتن خود با دیگری است (هلروود، ۱۹۹۸؛ به نقل از اعتمادی، ۱۳۸۷).

مبانی نظری ‌در مورد صمیمیت:

مدل ترکیبی وارینگ[۱۵]:

وارینگ (۱۹۸۰: ۱۹۸۳؛ به نقل از اعتمادی، ۱۳۸۷) صمیمیت همسران را به عنوان ترکیبی از هفت عنصر زیر تعریف می‌کند:

    1. محبت یا هیجان[۱۶]: میزانی که احساسات نزدیک هیجانی به وسیله همسر بیان می شود. وقتی احساسات نزدیک هیجانی و محبت بین همسران ابراز می شود، صمیمیت ایجاد می شود.

    1. بیانگر بودن[۱۷] و خودافشایی[۱۸]: میزانی که افکار، عقاید، گرایشات و احساسات در درون رابطه بیان می شود. خودافشایی با صمیمیت ارتباط مثت دارد. وقتی خودافشایی در رابطه زناشویی تسهیل می شود، صمیمیت افزایش می‌یابد.

    1. تطابق[۱۹]: میزانی که همسران می‌توانند با یکدیگر به صورت راحت کار و تفریح داشته باشند. تطابق صمیمیت را به وسیله افزایش زمان باهم بودن در فعالیت های مشترک ایجاد می‌کند.

    1. همبستگی[۲۰] و تعهد[۲۱]: میزان تعهد همسران نسبت به رابطه است. تعهد شرطی ضروری برای سایر ابعاد صمیمیت است، زیرا اطمینان و اعتماد در رابطه را تسریع می‌کند.

    1. روابط جنسی[۲۲]: میزانی که نیازهای جنسی مبادله و ارضاء می شود. ارضاء جنسی منعکس کننده بیشتر باهم بودن های شدید است که یک زوج تجربه می‌کنند.

    1. تعارض[۲۳]: میزان آسانی حل عقاید متفاوت بین همسران است. مهارت های حل تعارض به عنوان یک پیش‌بینی کننده سطح نهایی صمیمیت در نظر گرفته می شود.

  1. اختیار[۲۴]: میزان روابط مثبت همسران با خانواده و دوستان است. اختیار مربوط به استقلال از روابط هیجانی قوی با افراد دیگر مانند خانواده اصلی است که به زوج اجازه یک فضای هیجانی که برای رشد صمیمیت نیاز است، را می‌دهد (یانگ و لانگ، ۱۹۹۸؛ لارسون، هاموند و هارپر، ۱۹۸۹؛ به نقل از اعتمادی، ۱۳۸۷).

دیدگاه رشدی[۲۵]فارمن[۲۶] :

توانایی برای صمیمیت از طریق یک فرایند مطالبه کردن انجام می شود. انتظارات مربوط به خود و رابطه و الگوهای ویژه روابط اولیه منجر به شکل خاصی از درگیر شدن با افراد و اشیاء می شود. توانایی برای صمیمیت یک پدیده رشدی است. البته صمیمیت ویژگی های فوری نیز دارد که کاملاً به وسیله توانایی‌های اولیه مشخص نمی شود. اما از پیش زمینه‌های اولیه از طریق مجموعه ای از انفعالات ناشی می شود. در هر مرحله زندگی کودکی، تجربه با والدین و همسالان ساختارهای زیربنایی که توانایی رفتار صمیمانه با بزرگسالان است را شکل می‌دهد. خودافشایی و صمیمیت در بزرگسالی نتایج کیفی دوران کودکی هستند. هیچ چیز در کودکی به طور مستقیم این توانایی ها را ایجاد نمی کند، اما رویکرد رشدی به ما اجازه می‌دهد بین کودکی با تجارب اولیه با همسالان و محبت بزرگسالی ارتباط برقرار کنیم. یک دیدگاه رشدی همچنین جنبه‌های پیچیده صمیمیت رفتاری، هیجانی و انگیزش را در نظر می‌گیرد. برای کسب صمیمیت یک فرد ابتداء باید به سمت نزدیکی برود و آن را جستجو کند و سپس بتواند صمیمیت را تحمل کند و حتی آن را در آغوش بگیرد. همچنین فرد باید بتواند هیجانات شدید که بخش غیرقابل تفکیک یک رابطه نزدیک است را آزادانه در میان بگذارد. سرانجام فرد باید توانایی خود افشایی، تقابل بالغانه، حساسیت نسبت به احساسات دیگران و علاقه به خوب بودن دیگران را داشته باشد. هریک از این جنبه‌های صمیمیت از ترکیب تجارب خانوادگی و همسالان در مراحل اولیه رشد ناشی می شود. کودک باید نزدیکی، تقابل و حل تعارض بین ‌گروه‌های همسال را نیز تمرین کند. دیدگاه رشدی از دو بعد توانایی صمیمیت را بررسی می‌کند:

الف) روابط اولیه و توانایی برای نزذیکی: از لحاظ نظری روابط در کودکی با سه جزء نزدیکی و نهایتاًً محبت ارتباط دارد.

اول: رابطه با مراقبین اولیه که تاریخچه پاسخ دهی و در دسترس بودن منجر به انتظارات مثبت درباره تعاملات با دیگران می شود.

دوم: این روابط زمینه ای برای یادگیری تعامل با همسر را آماده می‌کند.

سوم: از طریق یک تاریخچه مراقبت مسئولانه و حمایت برای استقلال کودک، یک حس خود ارزشی را رشد می‌دهد. این ویژگی ها احتمالاً زیربنای رفتارهایی است که احتمالاً با الگوهای بعدی مثل خود اطمینانی ارتباط دارد. این تجارب همچنین کودک را به پذیرش و انتظار انواع خاصی از واکنش ها از سوی دیگران هدایت می‌کند (فارمن، ۱۹۹۹؛ به نقل از اعتمادی، ۱۳۸۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...