۳-۳-کاربردهای اصطلاح روش
وقتی از روش و واژگان مربوط به آن استفاده میکنیم، باید توجه داشته باشیم که نسبت به کدام سطح از روش سخن میگوییم. به شکل خلاصه، میتوان گفت واژه روش و مشتقّات آن ممکن است در هشت معنا یا سطح به کار رود:[۱۶]
۱- روش معرفت : روش به این معنا، ممکن است فلسفی (عقلی)، علمی (تجربی)، شهودی یا نقلی باشد.
۲- نوع استدلال: گاهی روش به معنای نوع استدلال به کار میرود. از این حیث روش میتواند قیاسی یا استقرایی، لمی یا انی یا غیر آن باشد.
۳- روشها یا فنون گردآوری اطلاعات: برای جمع آوری اطلاعات از چهار روش عمده میتوان بهره برد: روش مشاهده، روش پرسشنامه، روش مصاحبه، و روش کتابخانه ای. این روشها به معنای دقیق کلمه، فن تحقیق هستند نه «روش» تحقیق.[۱۷]
۴- روش تحلیل داده ها: پس از گردآوری اطلاعات،
نوبت به تحلیل آن ها میرسد. روش تحلیل داده ها میتواند «کلاسیک» یا «آماری» باشد. به قول موریس دوورژه، روش کلاسیک از روشهای نقد ادبی و نقد تاریخی مشتق شدهاند و برای تحلیل درونی اسناد به کار میروند، در حالی که روش آماری و کمی به علومی مانند اقتصاد و جامعهشناسی و یا تحلیل کمّی متن اختصاص دارد.
۵- سطح تحلیل: معمولا در پژوهشها و پایاننامه ها از روش توصیفی ـ تحلیلی و امثال آن نام میبرند. این معنای روش به سطح تحلیل نظر دارد. روش تحقیق به این معنا در نگاه کلی خود به دو روش توصیفی و روش هنجاری تقسیم می شود. تحقیق هنجاری به ارائه بایدها و نبایدها می پردازد.
۶- روش سامان دادن پژوهش: یکی از کاربردهای روش، روش تحقیق به معنای روش سامان دادن پایاننامه، رساله و به طور کلی پژوهش است. دانشجو در درس روش تحقیق میآموزد که چگونه موضوعی انتخاب و منابع آن را گردآوری کند، و از طریق نقد و بررسی متون مربوطه راه را برای اثبات مدعای خود هموار سازد.
۷- نوع نگاه به موضوع: محقق علاوه بر روشهای گردآوری و روش تحلیل داده ها، به معنای دیگری نیز می تواند از روش پژوهش خود نام ببرد. پژوهشگر به موضوع مورد مطالعه خود می تواند با دید پدیدارشناسانه، ساختارگرایانه یا هرمنوتیکی و امثال آن بنگرد. در این سطح، از روش به عنوان نوع نگاه سخن میگوییم.
۸- روششناسی: روششناسی به عنوان دانشی درجه دوم است که از دیدگاهی بالاتر به روشهای تحقیق به عنوان دانشی درجه اول میپردازد.
در عناوین قبل، به تعریف روششناسی و ارتباط آن با دیگر مفاهیم و دانشها پرداختیم. در بین هشت سطح روش، برای سطح اول و دوم ، اصطلاح انگلیسی method، برای سطح سوم technique، برای سطح چهارم تا هفتم research method، و برای آخرین سطح methodology را به کار میبرند. در این پژوهش سعی شده تا رشته ی حقوق بین الملل در تمام این حیطه ها بررسی شود اما محور بحث همان سطح هشتم یعنی روش شناسی به عنوان دانش درجه دومی است که از دیدی بالاتر به تحقیق می نگرد.
بندچهارم ـ رابطه روش شناسی با روش تحقیق و پژوهش
درتحقیق، مبدأ و مقصدی وجود دارد . مبدأ عبارت از متن یا موضوعی است که کاری علمی برای آن صورت نگرفته و یا مسئله ای است که هنوز حل نشده است و مقصد آن عبارت از انجام کاری نو بر روی آن متن یا موضوع و یا حل آن مسئله است؛ پس تحقیق به طور کلی دو منزل و دو مرحله اساسی دارد که عبارت است از گردآوری اطلاعات و پردازش آن ها .[۱۸] روششناسی مربوط می شود به گزینش شیوه تحلیل و طرح پژوهش که بنیاد و چارچوب پژوهش را تشکیل میدهد. بلیکی در اینباره توضیح میدهد:
«روششناسی عبارت است از بررسی این موضوع که پژوهش را چگونه باید پیش برد و چگونه پیش میرود.
بنابرین هر چند روششناسی تعیینکننده اصولی است که شاید راهنمای گزینش روش باشند، نباید آن را با
خود روشها و فنون پژوهش اشتباه گرفت. در واقع روششناسان اغلب میان آن دو تمایز قائل میشوند و بر
گسترهی شکاف میان آن چه اصول جاافتادهی روششناختی و شیوه های عملی یا اجرایی تأکید میکنند».[۱۹] پس «روش تحقیق» ذیل «روش شناسی» قرار میگیرد و درچهارچوب آن پیش می رود . به بیان دیگرپژوهشگر در پرتو نور روش شناسی، فنون وقواعد مورد نظر تحقیق را انتخاب و بهکار می بندد. روش ها وفنون تحقیق باید به روش شناسی آن علم عرضه شوند تا به خطا نروند وپژوهش را به بی راهه نبرند.
روش به معنای چگونگی راه رفتن است ؛ همچنان که در راه رفتن مبدأ و مقصد و منازلی مطرح است در تحقیق نیز چنین است .
بند پنجم ـ رابطه ی روش شناسی با هستی شناسی ومعرفت شناسی
اگر قرار است در این پژوهش با روش شناسی حقوق بین الملل به معنای محوری آن یعنی دانش درجه دومی که موضوع آن نحوه کسب علم وآگاهی ما در این رشته است آشنا شویم آشنایی با هستی شناسی و معرفت شناسی به معنای محض آن ضروری است و این طفره رفتن از موضوع اصلی نمی باشد.
برای رسیدن به «روش شناسی» باید از دالان « هستی شناسی» و سپس «معرفت شناسی» گذشت و موضع خود رادرقبال هریک مشخص کرد تا بتوان به شناخت “روش” نائل شد.
«هستیشناسی» و «معرفتشناسی» و «روششناسی» ، با وجود داشتن ارتباط تنگاتنگ، قابل تحویل یا تقلیل به یکدیگر نیستند. امّا رابطه آن ها مستقیم است، به این معنا که هستیشناسی، منطقاً بر شناختشناسی و آن هم منطقاً بر روششناسی تقدّم دارد. هستیشناسی مربوط میشود به ماهیّت دنیای اجتماعی و سیاسی، شناختشناسی مربوط می شود به آن چه میتوانیم درباره دنیای مورد نظر بدانیم.[۲۰] و روششناسی مربوط میشود به اینکه چگونه میتوانیم آن شناخت را کسب کنیم. البته این ادّعا که ملاحظات هستیشناختی تقلیلناپذیر به ملاحظات شناختشناسانه و بر آن ها مقدّمند، به این معنا نیست که آن ها ارتباطی با یکدیگر ندارند، بلکه هستیشناسی ما شناختشناسی ما را شکل میدهد. [۲۱]
۱-۵- هستی شناسی[۲۲]
در فصول و بندهای بعدی به تفصیل راجع به هستی شناسی حقوق بین الملل بحث خواهد شد اما آشنایی اجمالی با هستی شناسی به عنوان دیباچه ی ورود به هستی شناسی هر علم ضروری است . هستی چیست؟ سرچشمه و منشأ وجودی«وجود» کدام است؟ گوهر بنیادین و پنهان آن چیست و از کجاست؟ این ها مسأله های هستی شناسی هستند . بنابرین می توان در تعریف هستی شناسی گفت : هستی شناسی یا مابعد الطبیعه همان علم به هستی وشناسایی به نحو کلی ، نه به امورجزئی است . [۲۳] هر فیلسوفی پاسخی به این سؤالات داده که تنها برای فهم بهتر به چندنمونه اشاره میکنیم:
ارسطواز اصطلاح «فلسفه اولی» استفاده می کندومی گوید: علم به هستی ازآن جهت که هستی است ؛وآنچه حقیقت بنیادی وجود را شناسایی میکند «تفکرمتافیزیکی» است.
امه فوره فرانسوی : از اصطلاح «مابعد الطبیعه» استفاده می کندوآن را علم به آن چه حتماً است میداند نه آنچه واقعاً هست.
لوئی لاوِل: مابعد الطبیعه عبارت است از مطالعه امور درونی و نفسانی ، در برابرعلم که مطالعه امور محسوس است .
بوسوئه : مابعدالطبیعه، تحقیق درباره واقعیت ها و ماهیّت های غیر مادی است مثل خدا و عقول . [۲۴]
[جمعه 1401-09-25] [ 10:36:00 ق.ظ ]
|