تحقیق-پروژه و پایان نامه – گفتار سوم: انسان و محیط زیست – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
«فلما جاءهم نذیر ما زادهم الا نفورا× استکبارا فی الارض ومکر السىء ولا یحیق المکرالسیئ الا باهله فهل ینظرون الا سنه الاولین فلن تجد لسنه الله تبدیلا و لن تجد لسنه الله تحویلا»[۷۵]: آنگاه که بیم دهندهاى نزدشان آمد، جز دورى از بیمدهنده آن ها را سودى نبخشید، به علت استکبار در زمین و نیرنگهاى زشت،(باید دانست که) نیرنگهاى بد جز نیرنگبازان را در بر نمىگیرد. آیا آنان جز سنتى که بر گذشتگان حاکم بود، منتظر چیز دیگرى هستند؟! در سنتخدا هیچ تحول و دگرگونى نمىیابى.
«…و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین…و تلک الایام نداولها بین الناس…» [۷۶]: شماها برترید اگر مؤمن باشید… و این روزها (پیروزى و شکست) را بین مردم دستبه دست مىگردانیم.
اصل دهم
تاریخ بشر آینده روشنى دارد. درست است که زندگى بشر غالبا با نابرابریها و نابسامانیها همراه بوده است، ولى این وضع تا آخر ادامه نخواهد داشت، بلکه تاریخ بشر به سوى آیندهاى روشن در حرکت است که در آن عدل فراگیر حاکم شده. و به تعبیر قرآن کریم صالحان، حاکمان زمین خواهند بود. چنان که مىفرماید:
«و لقدکتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»[۷۷]: ما در زبور پس از «ذکر» (شاید مقصود تورات باشد) نوشتیم که صالحان حاکمان زمین خواهند شد.
و نیز مىفرماید:
«وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم»[۷۸]: خداوند به افرادى از شما که ایمان آورده و کارهاى نیک انجام دهند وعده داده است که آنان را در زمین خلافتبخشد، همان گونه که پیشینیان را خلافت بخشیده است.
بنابرین در آینده تاریخ و در گردونه مبارزه مستمر حق و باطل، پیروزى نهایى از آن حق است، هرچند به طول انجامد. چنان که مىفرماید:
«نقذف بالحق على الباطل فیدمغهفاذا هو زاهق»[۷۹]: حق را بر سر باطل مىزنیم تا آن را درهم کوبد، پس ناگهان نابود گردد.
اصل یازدهم
انسان از دیدگاه قرآن کریم از کرامتى ویژه برخوردار است، تا آنجا که مسجود فرشتگان قرار گرفته است. چنان که مىفرماید:
«و لقدکرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر ورزقناهم من الطیبات و فضلناهم على کثیر ممن خلقنا تفضیلا»[۸۰]: همانا بنى آدم را کرامتبخشیدیم و آنان را در خشکى و دریا جاى داده و از طیبات روزى دادیم و بربسیارى از آفریدههاى خود برترى بخشیدیم.
با توجه به اینکه اساس زندگى انسان را حفظ کرامت وعزت نفس تشکیل مىدهد، انجام هر گونه کارى که این موهبت الهى را خدشهدار سازد از نظر اسلام ممنوع است. به تعبیرى روشنتر، هر نوع سلطهگرى و سلطهپذیرى ناروا، اکیدا ممنوع مىباشد. امیر مؤمنان على(علیهالسلام) مىفرماید: «ولا تکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرا»[۸۱] :بنده دیگرى مباش، خدا ترا آزاد آفریده است.
نیز مىفرماید: «ان الله تبارک و تعالى فوض الى المؤمن کلشیء الا اذلال نفسه»: خدا کارهاى فرد با ایمان را به دستخود او سپرده (و او را در انجام و ترک آن ها آزادگذارده) جز خوار ساختن خویش را.[۸۲]
روشن است که حکومتهای مشروع الهى با این قانون منافات ندارد، چنان که توضیح آن در بحث آینده خواهد آمد.
اصل دوازدهم
حیات عقلانى انسان از دیدگاه اسلام جایگاه ویژهاى دارد، زیرا برترى و ملاک امتیاز انسان از سایر حیوانات به قوه تفکر و نیروى خرد او است. از این روى در آیات بسیارى از قرآن کریم، بشر به تفکر و اندیشه ورزى دعوت شده است تا آنجا که پرورش فکر و تفکر در مظاهر خلقت را از ویژگىهاى خردمندان دانسته است. چنان که مىفرماید:
«الذین یذکرون الله قیاما وقعودا وعلى جنوبهم ویتفکرونفی خلقالسمواتوالارض ربنا ما خلقت هذا باطلا»[۸۳]: آنان کسانى هستند که خدا را، ایستاده و نشسته و در حالی که به پهلو خوابیدهاند، یاد مىکنند و در آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند و مىگویند: پروردگارا این جهان را بیهوده نیافریدهاى(آیات مربوط به لزوم تفکر و مطالعه در مظاهر خلقت و آیات الهى بیش از آن است که در اینجا نقل شود).
بر اساس چنین دیدگاهى است که قرآن، انسانها را از پیرویهاى نسنجیده و کورکورانه از گذشتگان منع مىکند.
اصل سیزدهم
آزادیهاى فردى در قلمرو مسایل اقتصادى، سیاسى وغیره در اسلام مشروط به این است که با تعالى معنوى او منافات نداشته و نیز مصالح عمومى را خدشهدار نسازد. در حقیقت فلسفه تکلیف در اسلام همین است که مىخواهد با موظف کردن انسان، کرامت ذاتى او را حفظ نموده و مصالح عمومى را تأمین کند. جلوگیرى اسلام از بتپرستى و میگسارى و نظایر آن براى حفظ کرامت و حرمت انسانى است، و از اینجا حکمت قوانین کیفرى اسلام نیز روشن مىگردد.
قرآن کریم اجراى قانون قصاص را عامل حیات انسان دانسته و مىفرماید: «و لکم فی القصاص حیاه یا اولى الالباب»[۸۴]: اى خردمندان، قصاص حافظ حیات شما است.
پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «ان المعصیه اذا عمل بها العبد سرا لم یضرالاعاملها، فاذا عمل بها علانیه ولم یغیر اضرت بالعامه»: هرگاه فردى به صورت پنهانى مرتکب گناه شود فقط به خود ضرر مىزند، ولى اگر آشکارا انجام دهد و مورد اعتراض واقع نشود به عموم ضرر مىرساند.
امام صادق علیه السلام پس از نقل حدیث مىافزاید:«ذلک انه یذل بعمله دین الله و یقتدی به اهل عداوه الله»:علت این امر آن است که فرد متظاهر به گناه با رفتار خود حرمت احکام الهى را مىشکند و دشمنان خدا از او پیروى مىکنند.[۸۵]
اصل چهاردهم
یکى از مظاهر آزادى فردى در اسلام این است که درپذیرش دین اجبارى نیست، چنان که مىفرماید: «لا اکراه فی الدین قدتبین الرشد من الغى»[۸۶]. زیرا دین مطلوب در اسلام، ایمان و باور قلبى است و این چیزى نیست که با عنف و زور در دل انسان جاى گیرد، بلکه در گرو حصول یک رشته مقدمات است که مهمترین آن ها روشن شدن حق از باطل مىباشد. هرگاه این شناختحاصل شود، در شرایط طبیعى، انسان حق را برمىگزیند.
درست است که «جهاد»یکى از فرایض مهم اسلامى است، ولى معناى آن اجبار دیگران بهپذیرش اسلام نیست، بلکه مقصود از آن برطرف ساختن موانع ابلاغ پیام الهى به گوش جهانیان است تا «تبین رشد» تحققپذیرد. طبیعى است چنانچه سوداگران زر و زور روى اغراض مادى و شیطانى مانع رسیدن پیام آزادیبخش دین به گوش جان انسانها گردند، فلسفه نبوت (که همانا ارشاد و هدایتبشر است) اقتضا مىکند که جهادگران هر گونه مانع و یا موانع را از سر راه بردارند، تا شرایط ابلاغ پیام حق به افراد بشر فراهم گردد.
گفتار سوم: انسان و محیط زیست
الف. نگاه انسان معتقد
تا به حال اندیشیدهاید که نگاه ما، کسانی را که خود را طرفدار حیوانات و محیط زیست میدانیم، بر چه پایه هایی استوار و اخلاقاً تا چه حد صحیح است؟!!
اگر من بیرون چادر خود در گذرگاهی در طبیعت به حیوانی- مثلاً خرسی- برخورد کردم، میتوانم اگر دلم خواست (یا به عبارت بهتر اگر هوس کردم) او را بکشم؟!!
نگاه مبتنی بر اخلاق انسان مدار ممکن است این عمل را نادرست بداند، با چه استدلالی؟!
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 09:41:00 ق.ظ ]
|