۳ ـ روش و منش آنان اصلاح‌گر است و به دنبال اصلاح نهادهای سیاسی ـ اجتماعی جوامع خود با بهره گرفتن از تجارب و نهادهای اروپایی‌اند.
۴ ـ این گروه اصولاً به احتمال تضاد اسلام و تمدن اروپایی نمی‌اندیشند، زیرا آنان یقین دارند که اساساً تمدن اروپایی برگرفته از اسلام و علوم اروپایی ترجمه علوم اسلامی پیشین است. بنابراین، هدف آنان تعیین معیاری بود که در اخذ تمدن از اروپا به کار آید و «از نظر آنان تنها بهسازی» نهادهای غیردینی ضرورت داشت.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۵ ـ آنان اندیشه وحدت امت اسلام را ندارند. نگرش آنان کاملاً محدود به وطن خود است و حتی زمانی که از وطن عربی هم سخن می‌گویند، مرادشان همه ممالک عرب زبان نیست، بلکه دقیقاً منظور مشخصی دارند که برای نمونه طهطاوی وطن عربی را مصر می‌داند.
۳ ـ ۵ ـ ۲ : گرایش تمدنگرا ـ اسلامگرا
بین این گرایش و گرایش اول اشتراکاتی وجود دارد. در واقع نسل دوم از منادیان بیداری اسلامی را می‌توان «تمدنگرا ـ اسلامگرا» نامید، که چهره بارز آن سید جمال‌الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده است. با این تفاوت که سیدجمال به نسل اول نزدیک‌تر است و عبده به نسل سنتگرای پس از خود نزدیک‌تر است. باید گفت که اصلاحگری سید جمال ابعادی مختلف دارد، اما روح اصلی اصلاحگری سید جمال در جهان اسلام «تجدد» است. سید به دنبال این است که جهان اسلام و مسلمانان را با دوران جدید، ویژگی‌ها و عوامل شکلگیری آن آشنا کند و شرایطی را فراهم کند که مسلمانان نیز در این دنیای جدید و تمدن آن سهمی به دست آورند و با اتکا بر عناصر اصلی آن یعنی علم و عقل و دیگر عناصر آن از جمله نهادهای سیاسی دموکراتیک بر قدرت خود بیفزایند. شاید از این منظر بتوان گفت که دغدغه اصلی سید دغدغه هویتی نیست، بلکه این است که چگونه می‌توان به جهان اسلام قدرت بخشید. به اعتقاد سید، تمدن جدید و مدرن غرب، بر اساس اصول اسلامی پدید آمده است؛ در این جا سید جمال، بر خلاف عربگرایان تمدنگرا، بر دو فرض اساسی تأکید می‌کرد: نخست نقش ناگزیر دین در زندگی ملت‌ها و دوم، نیاز به نهادهای جدید و مهارت‌های فنی برای برآوردن خواست‌های زندگی جدید. (خسروشاهی،۱۳۴:۱۳۸۱)
دو هدف اصلی سید جمال، یعنی تحقق وحدت اسلامی و مبارزه با سلطه غرب، از نقاط تمایز اندیشه وی از نحله تمدنگرایان عربگرا بود. در نظر سید جمال، جهان اسلام کلیتی یکپارچه بود که در صورت انسجام و وحدت آن، مسلمانان می‌توانستند در مقابل سلطه اروپا مقاومت کنند. درک سید از اروپا و رفتار آن، بسیار عمیق‌تر از نحله پیشین بود. اگر چه سید تمدن و ترقی اروپا در علم و صنعت را به رسمیت می‌شناخت، ولی به سلطه آن در جهان اسلام هم حساسیت بسیاری داشت و در نتیجه بخش عمده توان خود را صرف مبارزه با آن کرد که در این مبارزه گاه مخاطبان وی دولت‌های اسلامی بودند و گاه ملل اسلامی و همین امر موجب شد که حرکت سیاسی جنبه یک جنبش سیاسی و توده‌ای را نیز به خود گرفته و از اندیشه‌های صرفاً اصلاحی نحله پیشین فراتر رود و حتی در مورد ایران، جنبه انقلابی گرفت و علما و ملت را به انقلاب علیه استبداد ناصرالدین شاه فراخواند و در عثمانی نیز در نهایت موجب مخالفت سلطان عثمانی و احتمالاً مرگ وی به دست عوامل باب عالی شد. نکته اساسی دیگر اندیشه‌های نوگرایانه سید جمال این بود که در عین این که آشکارا مسلمانان را به مقاومت در برابر سلطه اروپا بر سرزمین‌های اسلامی تحریک می‌کرد، با تأکید بر اقتباس از دستاوردهای علمی و صنعتی غرب، تقلید از غرب را رد می‌کرد. به همین علت هم از روند موجود در جوامع اسلامی انتقاد می‌کرد. (همان: ۱۲۱)
در مجموع، می‌توان محورهای اصلی نحله تمدنگرایی ـ اسلامگرایی را تأکید بر اصالت عقل و علم، توانایی اسلام در تمدنسازی و افزایش اقتدار مسلمانان، یگانگی و اتحاد اسلامی و مبارزه با سلطه اروپا دانست که در گذر زمان شکل گرفته و دچار تحول شدند.
۳ ـ ۵ ـ ۳ : گرایش اسلامگرایی سنتی
اگر تمدنگرایان اسلامگرا، احیای اسلام را در احیای علمی، جذب تفکر نوین و استفاده از دستاوردهای فناوری اروپایی در جوامع اسلامی می‌دانستند، اسلامگرایان سنتی و متفکر برجسته آن، رشید رضا که ادامه دهندگان سلفیه هستند، احیاگری اسلام را در بازگشت به روش و سیره «بزرگان اسلام» می‌دانستند. می‌توان گفت که ناکامی دولت‌های اسلامی در تحقق اندیشه‌های نحلههای پیشین، در جذب دستاوردهای علمی و سیاسی تمدن نوین و بر عکس، افتادن در دام قهقرایی شدیدتر «تمدن و ترقی»، سنتگرایان اسلامی را نسبت به تهدید غرب و از دست رفتن هویت اسلامی، دچار نگرانی‌های شدیدتری کرد و اسلامگرایی سنتی پاسخی به این نگرانی‌ها بود.
هرایر دکمجیان، سید جمال، عبده و رشید رضا را در درون گرایش سلفیه مورد مطالعه قرار می‌دهد، در حالی که این تلقی خطایی آشکار است. اندیشه اسلامگرایی سنتی از نوگرایان فاصله می‌گیرد و به محافظهکاری تمایل پیدا می‌کند. نوگرایان در پی اصلاح و تطبیق اسلام با مقتضیات جدید بودند، در حالی که محافظهکاران سخت به سنت‌های اسلامی پایبند بوده نسبت به نفوذ فرهنگی و تهدید سیاسی غرب واکنش نشان می‌دهند. مجید خدوری به درستی رشید رضا را در چارچوب گرایش‌های سنتگرا بررسی می‌کند که با رنگ و لعاب نوگرایی پوشش داده شده است. رشید رضا گرچه به ظاهر نوگراست، اما نمایانگر پیوندی درونی با سنتگرایی بود، سلفیگرایی رشید رضا موجب تمرکز افراطی او بر احادیث شد که افزون بر این که نشان دهنده ماهیت سنتی اندیشه او است، مانع از دستیابی او به یک جهانبینی گسترده‌تر شد و همین امر هم او را از اندیشه‌های وحدتگرایانه سید جمال دورتر کرد و گرایش‌های ستیزهجویانه وی درباره شیعه را، که یادآور ستیزهجویی سلفیه بود، موجب شد.
به هر حال، اندیشه سیاسی سنتگرای رشید رضا، به جای تأکید بر حکومت قانون، آزادی و مشروطه که در اندیشه‌های نوگرایانه طهطاوی و سید جمال بر آن پافشاری می‌شد، به دنبال بازسازی نظام اسلامی بود که به آن عناصری از آرمانگرایی صدر اسلام که به پیشداوری‌های دنیوی، نژادی، فرقه‌ای آلوده نشده افزوده می‌شد. (خدوری،۳۰:۱۳۷۸)
رشید رضا معتقد است که غرب برای طی کردن مراحل پیشرفت، اصولی را به کار گرفت که اسلامی هستند، حال آن که خود مسلمانان این اصول را رها کرده‌اند. اگر چه رشید رضا در رهیافت سنتگرای خود چندان به غرب نپرداخته است، ولی از خط فکری وی معلوم است که رویکردی ستیزهجویانه نسبت به غرب دارد و از آن خوشبینی‌های موجود در گرایش تمدنگرا ـ عرب گرا اثری به چشم نمی‌خورد. ( Houran, 1962: 239)
حسن حنفی کارنامه رشید رضا را اینگونه خلاصه می‌کند: رشید رضا پس از آن که عمری را در اصلاحگری و نواندیشی و ترقیخواهی گذرانده بود، خود را از تأثیر طلایهدارانی چون طهطاوی و سید جمال و نیز عبده رها ساخت و به دامن محمد بن عبدالوهاب پناه برد که او را به ابن قیم جوزیه و ابن تیمیه و سپس به احمد بن حنبل می‌رسانید. وی به جای میل به شیوه‌های مدنیت نو و همگامی با تحولات زمانه، فرو بستگی و هجوم به غرب را ترجیح داد. (حنفی،۲۰:۱۹۸۰)
۳ ـ ۵ ـ ۴: گرایش اسلامگرایی اصولگرا
ژاک برک در تحلیلی که از اصولگرایی اسلامی دارد «ناتوانی کشورهای اسلامی را در ارائه مدل‌های متناسب با عصر تکنیک و تمدن در قرن بیستم، زمینهساز افراطی شدن آن‌ها می‌داند. وی مهم‌ترین علت درونی را توقف اجتهاد و سرکوب حرکت‌های اصلاحی به نام مبارزه با بدعت می‌داند.» در واقع، این شکست ها، در کنار ناتوانی در اجرای اصلاحات، به عنوان یک تراژدی غمبار، روح اعراب را آزرده ساخته است و آنان را در طیفی از انفعال تا تندروی سیاسی سرگردان ساخته است.
حسن البناء، بنیانگذار اخوانالمسلمین، درباره اصلاحگران اسلامی چنین نظر می‌دهد: اسدآبادی فقط یک فریاد هشدار برای مشکلات است و شیخ محمد عبده فقط یک معلم و فیلسوف و رشید رضا فقط یک تاریخ نویس و وقایع نگار است، در حالی که اخوانالمسلمین به معنی جهاد، تلاش و کار است و فقط یک پیام نیست. (آقایی، صفوی، ۳۱:۱۳۶۵)
اخوانالمسلمین جنبشی سیاسی ـ مذهبی است که به دنبال دگرگونی‌های اساسی در جوامع اسلامی است. یکی از اعتقادات اساسی اخوانالمسلمین «قدرت تفوقناپذیر اسلام در حل مسائل اجتماعی و سیاسی مسلمین است.» (عنایت،۱۰۴:۱۳۶۳) که در واقع جوهر اصولگرایی اسلامگرایی است.
اگر حسن البناء رهبر سیاسی اخوانالمسلمین بود، افرادی چون سید قطب و محمد غزالی نمایندگان برجسته فکری اخوانالمسلمین بودند. باید گفت که تفاوت طهطاوی، خیرالدین پاشا تونسی، سید جمال، محمد عبده، رشید رضا و سید قطب در سیر تحول جنبش بیداری اسلامی کاملاً مشهود و اساسی است و هر چه بدینسو نزدیک می‌شویم ویژگی مبارزهجویی آن قوی‌تر شده و از التقاطگرایی آن کاسته می‌شود. اندیشه‌های سید قطب بیانگر این خلوصگرایی و اصولگرایی و مبارزهجویی است.
سید قطب تمامی جوامع موجود را جاهلی می‌داند و جوامع اروپایی را اوج جاهلیت مدرن تلقی می‌کند و اینجا است که تفاوت اساسی و تعیین کننده اندیشه وی با پیشگامان اسلامگرایی که برتری و پیشرفت تمدن اروپایی را پذیرفته بودند، خود را نشان می‌دهد. سید قطب به تعریف دوباره واژه‌های «توسعه» و «توسعه نیافتگی» و معرفی معیارهای جدید برای پیشرفت و ترقی پرداخت. قطب تأکید می‌کرد که جامعه توسعهیافته جامعه‌ای نیست که در نقطه اوج تولید مادی است، بلکه جامعه‌ای توسعهیافته است که تفوق اخلاقی از خود نشان دهد. جامعه‌ای که از نظر علم و فناوری در اوج است، ولی در اخلاقیات در حضیض، آن جامعه عقبمانده است، در حالی که جامعه‌ای که در اخلاقیات در رده بالا است ولی از نظر علم و تولید مادی در پایین، آن جامعه پیشرفته است. (سیدقطب، ۱۳۷۹: ۷۴)
نهضت امام خمینی اوج گرایش اصولگرایی اسلامی است که دیگر جنبش‌های اسلامی در سراسر جهان تحت تأثیر موفقیت ایشان در تأسیس جمهوری اسلامی توانا شدند. تفکر و طرح امام خمینی در واقع تلفیقی از هویت و توسعه بود. در حالی که رهبران پیشین جنبش بیداری اسلامی چون: سید جمال به دنبال توسعه و تجدد بودند و برخی هم به صورت کمرنگی بر هویت تأکید می‌کردند. امام خمینی همانگونه که به دنبال احیای هویت اسلامی بودند، توسعه نیز در گفتمان وی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود، توسعه‌ای که در چارچوب هویت اسلامی تعریف می‌شد. نظریه سیاسی امام منحصراً در قالب و شکل اسلامی مطرح می‌شد و همین امر موقعیت و ویژگی ممتازی به امام خمینی در جنبش اسلامگرایی در جهان اسلام می‌دهد. (بابی،۱۰۵:۱۳۷۹)
انقلاب اسلامی ایران، به رهبری امام خمینی، در تولد و تحرک بسیاری از جنبش‌های اسلامی در جهان اسلام نقش داشته است. افول قومگرایی، ناسیونالیسم، لائیسیسم، راه را برای حضور قدرتمندانه اسلامگرایی در منطقه مهیا کرد و انقلاب اسلامی و اندیشه‌های امام خمینی هم تأثیر فراوانی در این روند گذاشت. در میان رهبران بیداری اسلامی در جهان عرب، اندیشه‌های سید قطب تا حدی به اندیشه‌های امام نزدیک بود. «آیت الله خمینی و سید قطب هر دو راه حل نهایی مسائل را در راهی می‌دیدند که برای فهم اسلام داشتند. هر دو جهان را به صورت تقابل ما و آن‌ها در نظر می‌گرفتند. آیت الله خمینی دو قطب این تقابل را مستضعف و مستکبر می‌نامید و سید قطب آن دو را جاهلیت و اسلام؛ هر دو آن دسته از بخش‌های جهان که نظام اسلامی بر آن حاکم نیست ـ و در این جا ما می‌توانیم آن بخش‌هایی را نیز که رفتار دینی بر آن‌ها حاکم نیست به آن دسته اضافه کنیم ـ قلمرو جاهلیت و استکبار دانسته‌اند»(خدوری،۳۰:۱۳۸۹) در نظر اندیشمندانی چون امام و سید قطب، اسلام هم دین است و هم دولت و ارزش‌ها و الگوهای رفتاری غرب نمی‌تواند با ارزش‌های اسلامی سازگار باشد. (به نقل از کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی، نوشته علی اکبر ولایتی)
۳ ـ ۶ : درآمدی بر اسلام سیاسی
اسلام سیاسی، اصطلاحی است که در برابر اسلام سنتی پدید آمده و به دنیای مدرن تعلق دارد. (بهروز لک،۱۳۸: ۵۰) بر اساس نظریه‌گفتمان، اسلام سیاسی گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرار می‌دهد. در گفتمان اسلام سیاسی، اسلام به یک دال برتر تبدیل می‌شود. (بابی، ۲۰:۱۳۷۹)
از آنجایی که اسلام در بعد سیاسی و مذهبی دارای قدرت یکپارچه و یک صدایی نمی‌باشد، اسلام سیاسی اصطلاحی است که برای اختصار تنوع نظریات سیاسی در جامعه اسلامی به کار می‌رود. اگر چه مسلمانان از لحاظ فکری به دو فرقه تقسیم می‌شوند؛ یک اکثریت سنی و یک اقلیت ده‌درصدی شیعه، اما به راحتی می‌توان گروه‌های سیاسی دو جریان مذهبی را شناسایی کرد. علاوه بر این بیان «اسلام سیاسی» گاهی به عنوان یک «بدعت نو» محسوب می‌شود. بسیاری از گروه‌های اسلامی رادیکال تاریخ پر از کشمکشی با دولت دارند. تاریخچه این کشمکش‌ها گاهی به ابتدای قرن (قرن بیستم) نیز می‌رسد. اما این گروه‌ها به طور فزاینده اهمیت می‌یابند، چرا که به عنوان یک چالش پیچیده و جدی برای دولت‌های غربی محسوب می‌شوند و در ضمن تهدیدکننده وضع موجود منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا هستند. ارائه طرح جایگزینی یک نظام اسلامی به جای نظام امپریالیسم غربی از دیگر منابع تهدید توسط این گروه‌ها به شمار می‌رود.
«بابی سعید» معتقد است که مفهوم اسلام سیاسی بیشتر برای توصیف آن دسته از جریان‌های سیاسی اسلام به کار می‌رود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اسلامی هستند. بنابراین اسلام سیاسی را می‌توان گفتمانی به حساب آورد که گرد مفهوم مرکزی حکومت اسلامی نظم یافته است. اسلام‌گرایی طیفی از رویدادها از پیدایش یک ذهنیت اسلامی گرفته تا تلاشی تمام عیار برای بازسازی جامعه‌ی مطابق با اصول اسلامی را در بر می‌گیرد. (همان:۲۰)
۳ ـ ۶ ـ ۱ ـ مبانی اسلام سیاسی
۱ ـ اعتقاد به ابعاد فراگیر دین
«غلامرضا بهروز لک» معتقد است که در گفتمان اسلام سیاسی، دین فقط یک اعتقاد نیست، بلکه ابعادی فراگیر دارد و تمامی عرصه‌ی هیئت آدمی را در بر می‌گیرد. (بهروز لک،۳۹:۱۳۸۶)
۲ ـ اعتقاد به جدا ناپذیری دین از سیاست.
اسلام سیاسی بر تفکیک‌ناپذیری دین و سیاست تأکید کرده و مدعی است اسلام از نظریه‌ای جامع درباره ‌دولت و سیاست برخوردار است و به ‌دلیل تکیه بر وحی از دیگر نظریه‌های سیاسی متکی بر خرد انسانی، برتر است. (حسینی زاده،۱۷:۱۳۸۶)
۳ ـاعتقاد به تشکیل دولت مدرن بر اساس اسلام
اسلام سیاسی از تعبیرهای اسلامی برای تبیین و توضیح وضعیت سیاسی جامعه استفاده می‌کند و بازگشت به اسلام و تشکیل حکومت اسلامی را تنها راهحل بحران‌های جامعه‌ی معاصر به ‌شمار می‌آورد. اسلام سیاسی در پی ایجاد نوعی جامعه مدرن است که در کنار بهره‌گیری از دستاوردهای مثبت تمدن غرب از آسیب‌های آن به دور باشد. (همان: ۱۸)
۴ ـ اعتقاد به استعمار غرب عامل عقب‌ماندگی مسلمانان
اسلام‌گرایان عقب‌ماندگی سیاسی مسلمانان را زاییده استعمار جدید غرب می‌دانند و به این وسیله با دست گذاشتن بر حساسیت‌های امت اسلام، می‌خواهند به عقبماندگی مسلمانان پاسخ گویند. (روا، ۱۳۷۸: ۲۳)
هدف نهایی اسلام سیاسی، بازسازی جامعه بر اساس اصول اسلامی است و در این راه به‌دست آوردن قدرت سیاسی، مقدمه‌ای ضروری تلقی می‌شود. به نظر «محمدعلی حسینی‌زاده» هواداران اسلام سیاسی، اسلام را به مثابه یک ایدئولوژی جامع در نظر می‌گیرند که دنیا و آخرت انسان را در بر گرفته و برای همه حوزه‌های زندگی دستورها و احکامی روشن دارد. (حسینی زاده، ۱۳۷۶: ۱۷)
۳ ـ ۶ ـ ۲ : عوامل ظهور اسلام سیاسی
اندیشمندان دلایل مختلفی برای ظهور اسلام سیاسی در جهان برشمرده‌اند از جمله: شکست نخبگان غیرمذهبی سکولار (فواد عجمی)، فقدان مشارکت سیاسی (فواد عجمی، تدا اسکاچپول)، بحران خرده بورژوازی (نیکی کدی، مایکل گیلسنان)، دلارهای نفتی و توسعه‌ی نابرابر (مایکل فیشر)، اثرات زوال فرهنگی (گیلسنان، فواد عجمی و مایکل فیشر).(بابی، ۲۶:۱۳۷۹) «بابی سعید» این دلایل را رد می‌کند و در نقد آن‌ها معتقد است که این دیدگاه‌ها، علی‌رغم تاکید بر وجود مشکلات پنجگانه فوق در درون دنیای اسلام، نمی‌توانند توضیح دهند که چرا رویکرد و انتخاب مردم برای حل این معضلات، اسلام‌گرایی است و نه گفتمان‌های دیگری، چون لیبرالیسم و یا سوسیالیسم. وی معتقد است که گرچه جمیع این روایت‌ها کمک می‌کنند تا توضیحات مفیدی از بحران فراهم شود، اما توضیحات قانع‌کننده‌ای مبنی بر این‌که چگونه بحران در نظم سیاسی، عامل ظهور اسلام‌گرایی می‌شود، ارائه نمی‌دهند. (همان،۵۵) «بابی سعید»، کمالیسم و بحران در آن‌را ریشه‌ی ظهور اسلام‌گرایی می‌داند به نظر او ناتوانی کمالیسم در سرکوبی مخالفان موجب مطرح شدن اسلام‌گرایی به‌عنوان بدیلی به جای آن شد.
۳ ـ ۶ ـ ۳ : تفاوت اسلام سیاسی با جریان بنیادگرایی
بار معنایی واژگان بنیادگرایی، رادیکالیسم، اسلام‌گرایی و اسلام سیاسی متفاوت است. دال‌هایی چون بنیادگرایی و رادیکالیسم در زمینه فرهنگ غربی بار معنایی کاملا منفی یافته‌اند. اما، واژگان اسلام سیاسی و اسلام‌گرایی دال‌هایی نسبتاً خنثی و فاقد بار منفی هستند. (بهروزلک، ۱۳۸۶: ۳۹) بنیادگرایی سنتی، حرکتی است، اعتراض‌آمیز علیه حکام منحرف و خائن که اصول اسلام، قرآن و حدیث را به فراموشی سپرده‌اند و مانع تطبیق شریعت با موضوعات اجتماعی شده‌اند. (روا، الیویه، ۱۳۸۵: ۴ و ۵)
اسلام سیاسی بر خلاف بنیادگرایان و سنت‌گرایان مدرنیته را به طور کامل نفی نمی‌کند، بلکه می‌کوشند تا اسلام را با جامعه مدرن سازگار نشان دهد. البته اینان جنبه‌های سکولار تمدن غرب را نفی کرده و مشکلات جامعه‌های معاصر را به دوری از دین و معنویت نسبت داده و راه رهایی از آن‌ها را توسل به ارزش‌های دینی و بازگشت به اسلام می‌دانند. (حسینی‌زاده، ۱۸:۱۳۸۶)
فصل چهارم
بیداری اسلامی : تونس
۴ ـ ۱: مقدمه :
وقوع انقلابی مردمی و گسترده که نظام مستحکم و مسلح به نیروهای امنیتی و نظامی نیرومندی چون نظام زین‌العابدین بن‌علی در تونس را به زیر می‌کشد، به سادگی نشان دهنده عدم مقبولیت گسترده نظام و در نتیجه فقدان کامل مشروعیت آن می‌باشد. انقلاب تونس همچون سایر انقلاب‌های مردمی نشان دهنده به حداقل رسیدن مشروعیت نظام حاکم بود؛ نظامی که آزادی‌های سیاسی و مدنی را با شعار دولت رفاه مصادره کرد و در نهایت هیچ یک از این دو را محقق نساخت. در قیام مردمی تونس طبقات و گروه‌های مختلفی حضور داشتند، و حضور قابل ملاحظه‌ای از تمامی بخش‌های جامعه به شکل فزاینده در موفقیت انقلاب تونس تاثیرگذار بوده و به ویژگی مثبت این تحولات تبدیل گردیده است. در این میان ائتلاف گروه‌های اسلامگرا و خواهان توسعه سیاسی بیش از آنکه منوط به اهداف مقطعی یعنی موفقیت در مبارزه علیه نظام سیاسی موجود باشد، ناشی از اهداف بلند مدتی همچون پر کردن خلاء یک نظام سیاسی دموکراتیک و اسلامی بوده است.
۴ ـ ۲: درآمدی بر تاریخ سیاسی تونس
تونس کشوری است که جمهوری تونس و یا جمهوری تونسی نیز نامیده می‌شود. در زبان عربی نام پایتخت تونس به (معنای تمام کشور) است. استان قدیمی روم در آفریقا تحت سلطه اعراب ابتدا افریقیا و سپس تونس نامیده شد. (گروه مترجمین صراط، ۱۱۳:۱۳۸۹) در حدود سال ۷۴۶ میلادی اسلام وارد منطقه شمال آفریقا می‌شود و حدود ۱۵ سال بعد وارد کشور تونس می‌گردد. عقبه بن نافع فرمانده سپاه اسلام پس از ورود به تونس، شهر کاروان (قیروان کنونی)، را بنا نهاد و آنجا را پایگاه و قرارگاه گسترش اسلام به منطقه شمال آفریقا قرار داد. فاطمی‌ها نزدیک به سه سال در تونس حکومت کردند و شاید ریشه شیعیان موجود در تونس به همان دوره برمیگردد. (گزارش، ۱۷۰:۱۳۸۹) این کشور از سوی غرب با الجزایر و ازسوی شرق و جنوب با لیبی هممرز است. اکثریت مردم تونس(حدود۹۸درصد) مسلمان و در فقه پیرو امام مالکی و در کلام اشعری مذهب هستند. پیروان طریقت‌های صوفیه نیز در این کشور فعال و جایگاه خاص خود را دارند. (مرادی، ۱۲۱:۱۳۸۹)
تونس در سال ۱۹۵۶ از فرانسه مستقل شد؛ اما رژیم و افرادی که بعد از استقلال به قدرت رسیدند، حامیان منافع فرانسه بوده و اساس کارشان حفظ مصالح فرانسه بود که مهم‌ترین این افراد بورقیبه بود. بورقیبه حدود ۳۲ سال حکومت کرد و از آنجا که گرایشات سکولار داشت، با تشدید اعمال علیه اسلام تلاش کرد تا اسلام را منزوی کند. در اواخر حکومت بورقیبه، یک بیداری نسبی در اکثریت مردم به وجود آمد و می‌توان گفت اکثر آن‌ها از سکولاریسم رویگردان شدند اما بورقیبه اعلام کرد هر فردی و هر رهبری که بخواهد جنبش اسلامی ایجاد و آن را دنبال کند یا اعدام می‌شود یا اینکه تا آخر عمر به زندان می‌رود. پس از بورقیبه نیز بن علی روی کار آمد و ۲۳ سال حکومت کرد.
۴ ـ ۳: تونس پیش از انقلاب
از زمانی که تونس استقلال خود را در سال ۱۹۵۶ از فرانسه به دست آورد، تا روز ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱، حزب گردهمایی قانون که نقش اصلی را در استقلال تونس بازی کرد، حکومت را در دست داشت. حبیب بورقیبه که رهبری این حزب را تا سال ۱۹۸۷ در دست داشت، در این سال با کودتای بدون خون‌ریزی نخست‌وزیر خود، زین‌العابدین بنعلی، سرنگون شد.
بورقیبه ناسیونالیستی سکولار بود که مدرنیزاسیون اقتصادی و اجتماعی را درصدر اولویت‌های خود قرارداد و درگسترش حقوق زنان و توسعه اقتصادی، تاحدودی موفق بود. بن‌علی نیز از زمان سرنگونی بورقیبه در ۱۹۸۷، تا زمان فرار از کشور، سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی بورقیبه را ادامه داد. اما فضای سیاسی در دوره بنعلی بسته‌تر و دولت ویژگی پلیسی بارزتری به خود گرفت.
نظامی که بن‌علی برپاکرد، رئیس جمهور را در مقام دیکتاتوری قرار می‌داد که فصل‌الخطاب تمامی مسائل کشور بود. دراین نظام رئیس جمهور کابینه، نخست‌وزیر، حاکمان مناطق و رئیس سازمان رسمی نظارت بر انتخابات را تعیین می‌کرد. افزون بر این، درآخرین اصلاحات قانون اساسی که درسال ۲۰۰۲ به رفراندوم گذاشته شد، محدودیت سه دوره‌ای نامزدی برای ریاست جمهوری لغو شد و حداکثر سن نامزدهای ریاست جمهوری از ۷۰ سال به ۷۵ سال افزایش یافت. (House, 2011: 23) این اصلاحات به وضوح برای بقای حکومت در دستان بن‌علی انجام شد.
اصلاحات ۲۰۰۲، علاوه برتسهیل نامزدی مجدد بن‌علی و تمدید ریاست جمهوری وی، شرایط دشواری برای نامزدی رقبای وی تعیین کرد؛ از جمله شرایط نامزدی برای مقام ریاست جمهوری این بود که نامزد ریاست جمهوری باید در شورای رهبری یکی از احزاب قانونی حداقل به مدت دو سال عضو بوده باشد و یا آن که بتواند موافقت ۳۰ تن از قانون‌گذاران و اعضای شوراهای محلی را کسب کند.
بدین ترتیب، نظام سیاسی بسته تونس، از سال ۲۰۰۲ بسته‌تر هم شد و آزادی‌های مدنی و سیاسی به خصوص از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و اعلام حمایت تونس از جنگ علیه تروریسم–که در واقع همچون بسیاری از کشورهای خاورمیانه بهانه‌ای برای سرکوب مخالفان شد – به طورکامل قربانی شد. درچنین شرایطی، رسانه‌های مستقل، روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسانی که انتقاداتی متوجه دولت می‌کردند، سرکوب و شکنجه و از کار خود اخراج و با ممنوعیت خروج از کشور مواجه شدند. در سال ۲۰۱۰، کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران، تونس را از جمله ۱۰ کشور ناامن جهان برای وبلاگ‌نویسان رتبه‌بندی کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...