لوینسون[۶۷] و دیگران (۱۹۶۲) در تعریف سلامت روان مینویسند: “سلامت روان عبارت است از کیفیت احساس فرد نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی و اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارند. چگونگی سازگاری وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن” (نوابی نژاد، ۱۳۷۳).
به اعتقاد کارل مننجر سلامت روان عبارت است از: سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان، بهگونهای که باعث شادی و برداشت مفید مؤثر به طور کامل شود.
کمپبل (۱۹۸۹) سلامت روان را احساس رضایت و بهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی موازین مورد قبول هر جامعه تعریف کرده است (کاپلان و سادوک، ۱۳۷۵).
گینزبرگ (۱۹۹۱) سلامت روان را تسلط در ارتباط صحیح با محیط به ویژه در سه فضای مهم زندگی یعنی عشق، کار و تفریح تعریف میکند که همکاران گینزبرگ این تعریف را کامل تر نموده اند؛ استعداد یافتن و ادامه دادن کار، داشتن خانواده و ایجاد محیط خانوادگی خرسند، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصتها حداکثر تعادل و سلامت روان است (میلانی فر، ۱۳۷۴).
سلامت روان حالتی است که بیانگر سطح بالا و قابل قبولی از سازگاری و انطباق عاطفی و رفتاری میباشد. به عبارت دیگر، فردی از سلامت روان برخوردار است که ضمن سازگاری به لحاظ هیجانی و رفتاری، دارای ثبات نسبی و حدّی از اعتدال باشد و از زندگی خود و بودن با دیگران احساس لذت و رضایت نماید. همچنین سلامت روان عبارت است از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذیرش واقعیتهای اجتماعی و قدرت سازگاری با آنها، ارضای نیازهای خویشتن به طور متعادل و شکوفایی استعدادهای فطری خویش. مفهوم سلامت روان در فرهنگهای مختلف ممکن است تعابیر متفاوتی داشته باشد ولی نکته مهم آن است که با شناسایی ابعاد و عوامل مؤثر بر سلامت روان میتوان از شیوع اختلالات در هر مرحلهای از زندگی پیشگیری کرد (نجات و ایروانی، ۱۳۷۸).
۳روابط اجتماعی
در نظر پارسونز، نظام اجتماعی عبارت است از ارتباطات اجتماعی بین خود و دیگری در یک موقعیت. روابط اجتماعی به ارتباط و وابستگی متقابل انسانها و جهتگیری رفتاری آنها در جامعه اطلاق میشود. ارتباط انسانها، سنگبنای جامعه انسانی است و بدون آن هرگز فرهنگ بهعنوان خصیصه جامعه پدید نمیآید. ارتباط عبارت است از فنّ انتقال اطلاعات، افکار و رفتارهای انسانی از یک شخص به شخص دیگر(ساروخانی، ۱۳۶۵).
انسان موجودی اجتماعی است و نمیتواند جز در میان جمع و براساس روابط صالح اجتماعی سیر کند.انسان چه در حال آسایش و راحتی و چه در بلا و سختی لازم است قدرتهای مادی و معنوی خود را روی هم بریزد و کلیه شئون زندگی خویش را در پرتوی روابط اجتماعی به سامان رساند. انسان در تعامل دائم با محیط اجتماعی است و عناصر آن پیوسته در جهت سازندگی یا ویرانگری شخصیت افراد به نحو اقتضا عمل میکنند. انسان در بستر اجتماع رشد میکند و به شدّت از آن تأثیر میپذیرد، زیرا رابطه میان فرد و اجتماع رابطهای حقیقی است. به این صورت که میان فرد و اجتماع رابطهای برقرار میشود که بر خواص و آثار فرد در اجتماع اثر گذارده و به طور طبیعی خواص اجتماع نیز بر فرد اثر میگذارد.
انسانهایی که از حیث اجتماعی دارای روابط خوب و سالمی با دیگران هستند، دارای تندرستی اجتماعی هستند. به عبارت دیگر، تندرستی اجتماعی به معنی رضایت داشتن، ارتباط اعتماد آمیز و تعامل خوب با دیگران است. در این زمینه برخورد منصفانه، عدالت خواهی، علاقه به دوستان و همنوعان بسیار از اهمیت برخوردار است. ایده تندرستی اجتماعی بیان کننده آن است که مردم همانند یک شبکه ارتباطی در تماس با هم هستند و در همه زمانها به هم نیاز دارند. یک شخص سالم اجتماعی، احساس میکند که به جامعهاش تعلق دارد و در مقابل، از دست دادن علاقه به دوستان، آشنایان و همکاران و نیز از دست دادن توانایی مشارکت در تجربیات مطلوب با دیگران از علائم کاهش اجتماعی شدن در افراد میباشد (ساروخانی، ۱۳۶۵).
داشتن روابط اجتماعی خوب، احساس خوشایندی از امکان ارضاء نیازها و خواسته های انسان در ارتباط با دیگران به ارمغان میآورد؛ رضایت در ابعاد خانواده، شغل و محیط کار، گروه های اجتماعی، اقتصاد و سیاست که ترکیب این ابعاد رضایت اجتماعی را به وجود می آورد و در انسانهایی که نیازهای اولیه خود را از قبیل نیازهای فیزیولوژیک و امنیت به دست آوردهاند، تأمین این نیاز و و تعلق به گروه، یا به عبارتی، داشتن روابط اجتماعی مناسب از اهمیت ویژهای برخوردار است (کاشف، ۱۳۸۵).
خانواده چیست ؟
تعریف خانواده درفرهنگهای مختلف، غالباٌمتفاوت است .
اداره سرشماری ایالات متحده(۱۹۹۱،صفحه ۵)تعریف وسیعی ازخانواده رابه شرح ذیل ارائه میدهد:”خانواده گروهی است متشکل ازدویاچند نفرکه به یکی ازطرق تولد، ازدواج یافرزندخواندگی با یکدیگر مرتبط بوده وبا یکدیگر در یک منزل زندگی میکنند”.
درمجموع، خانواده هاباتوجه به عملکردهای اقتصادی، فیزیکی (جسمانی )،اجتماعی وعاطفی تعریف میگردند.خانواده اساس رشد و تکامل وموجب ثبات وپایداریاند. (به نقل از گلادینگ ،ترجمه بهاری و همکاران،۱۳۸۲).
خانواده به عنوان یک سیستم اجتماعی-فرهنگی[۶۸] تلقی میشود که در کنار همهی خصوصیات دیگرش، دارای مجموعه قواعدی است و هر یک از اعضایش نیز نقش خاصی دارند .اعضای این سیستم با هم رابطهای عمیق و چند لایه دارند. در داخل این سیستم، حلقه های عاطفی قدرتمند، پایدار و متقابلی را به هم گره زده است .اغلب اوقات اعضاء از طریق تولد یا ازدواج در این سیستم وارد میشوند (نظری ،۱۳۸۶).
خانواده سیستم منحصر به فردی دارد که با روابط دوستی و روابط کاری متفاوت است. در همهی جوامع روایط زوجی ارزش زیادی دارند. همین عامل باعث می شودکه بیش از ۸۰%از افراد طلاق گرفته دوباره ازدواج کنند (گلدنبرگ،۲۰۰۰ ).
بر طبق سرشماری سال ۱۹۹۰ آمریکا نشان میدهد که حدود ۵۶ درصد آمریکاییهای بالای ۱۵ سال ازدواج کرده اند و با همسرانشان زندگی میکنند، ۱۸ %طلاق گرفته اند و فقط ۲۶%ازدواج نکردهاند (نظری ،۱۳۸۶). بالتبع داشتن ازدواجهای متفاوت، تعداد خانواده های تشکیل شده نیز متفاوت میباشد.
انواع خانواده
انواع گوناگون خانواده ها عبارتنداز: هستهای، تک والدی، ازدواج مجدد، اقوام نزدیک وبدون فرزند (بهاری،۱۳۸۲). در تقسیم بندی دیگری شلزینجرد (۱۹۷۹) خانواده های کانادایی را در دسته های زیر تعریف نموده که احتمالاٌ این طبقه بندی در تمامی دنیای غرب قابل اعمال است :الف) خانواده هستهای متشکل از شوهر، همسر و فرزندان ب)زوجهای بیفرزند متشکل از شوهر و همسر ج)خانواده های تک والدی متشکل از زنان بیوه، مردان بیوه، اشخاص طلاق گرفته، همسران جدا شده و ترک شده، مادران ازدواج نکرده و)خانواده های رضاعی، متشکل از شوهر، همسر و فرزند خوانده ه)خانواده های بازسازی شده، متشکل از ازدواجهای دوم و «خانواده های مرکب ». در خانواده های باز سازی شده یکی از هشت حالت زیر به چشم میخورد :
۱-مرد طلاق گرفته – زن مجرد ۲- مرد طلاق گرفته – زن بیوه ۳-مرد طلاق گرفته – زن طلاق گرفته ۴-مرد مجرد-زن بیوه ۵–مرد مجرد- زن طلاق گرفته ۶-مرد بیوه – زن مجرد ۷-مرد بیوه – زن طلاق گرفته دامنه خانواده های بازسازی شده واقعاٌ بیشتر از آن است که این فهرست به آن اشاره دارد، زیرا متغیرهای ممکن زیادی، بسته به این که آیا بچه ها توسط زن یا شوهر به زندگی زناشویی وارد میشوند یا هر دو همسر، و نیز نوع سرپرستی این فرزندان، وجود دارد .به علاوه ممکن است فرزندانی که حاصل زندگی زناشویی «باز سازی شده » هستند نیز به خانواده مذکوراضافه شوند. و)خانواده های اشتراکی،که ممکن است از گروهی خانواده بچهدار و تعدادی بزرگسال مجرد تشکیل شود. (دهقانی ،۱۳۷۵ ).
ازلحاظ تاریخچه، اکثرخانوادههای تک والدی به علت مرگ یاترک یکی از زوجین به وجودآمده اند. در دهه ۱۹۵۰روندجدیدی آغازشد. درصدخانوادههای تک والدی حاصل ازطلاق نسبت به خانواده های تک والدی حاصل ازمرگ افزایش چشمگیری پیدا کرد (لوتیان وکان وی ،۱۹۹۰).
انواع خانواده های تک والدی
خانواده های تک والدی گونه های بسیارمتفاوتی دارند. خواه برنامه ریزی شده یابرنامه ریزی نشده باشند، بالاخره به مرورزمان به وجودمیآیند. سه گونه اصلی ازخانوادههای تک والدی ناشی ازطلاق، مرگ وقصد و نیت به وجودمیآیند. باوجوداین، روندشکلگیری خانواده های تک والدی درهمه مواردیکسان است ودارای مراحل مشخص ومعینی است(گلادینگ،ترجمه بهاری،۱۳۸۲.(
خانواده تک والدی حاصل ازطلاق
درخانوادههای تک والدی حاصل ازطلاق، به غیرازبرخی ازتمهیداتی که براساس آنهاپدرومادرمیتوانندحضانت مشترک رابرعهده بگیرند بایدبه دو واحدفرعی توجه داشت .یکی تک والدقیم وتعاملات وی باهمسر سابق و فرزندان و واحد فرعی دیگر شامل، تک والد غیرقیم وروابط وی باهمسرسابق وفرزندان است (کارترومک گلدریک ،۱۹۸۸ ترجمه بهاری،۱۳۸۲).
طرح وبرنامههایی که هردو والد پس ازطلاق بدان طریق درارتباط بابچه قرارمیگیرند، فشارهای عصبی ودرعین حال محاسنی رابه همراه دارد در چنین موفعیتهایی، فشارهای عصبی برای والدقیم شامل بازسازی منابع مالی وتجدیدشبکههای اجتماعی است وفوایداصلی برای یک والدقیم موفق تجدید (احیای )حس اعتمادبه نفس در فرد است .درچنین خانوادهای برای والد غیرقیم، محرکهای تنش زا عبارت از راه های ادامه ارتباط با فرزندان خود به عنوان والد (پدر یا مادر) وبازسازی شبکه های اجتماعی است والد غیرسرپرست وقتی که موفق شد پاداش میگیرد. این پاداشها عبارت انداز: تدبیر و یافتن راه حل برای مشکلات و ایجاد اعتمادبه نفس. (گلادینگ، ترجمه بهاری،۱۳۸۲).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

خانواده های تک والدی حاصل ازمرگ
مراحل شکلگیری خانواده های تک والدی حاصل ازمرگ به اندازه خانواده های تک والدی حاصل از طلاق مشخص و معین نیست. با وجود این، روشن است که مرگ به خانواده ضربه شدیدی واردمی کندووظیفه اصلی، بازسازی کردن آن خانواده است (براون ،۱۹۸۸؛مودی ومودی ،۱۹۹۱ ؛نقل از بهاری، ۱۳۸۲).
پیدایش این نوع خانوادههاچنانچه درجدول ۳-۲نشان داده شده است، طی سه مرحله صورت می گیرد.اولین مرحله درفرایند ظهور یک خانواده تک والدی، سوگواری است. این مرحله برای بازماندگان برای خالی کردن احساسات مثبت ومنفی در مورد متوفی بسیار ضروری است .
هارلو[۶۹] (۱۹۹۱) نشان داد که تقریبا یک سوم بیوه ها از افسردگی در شش ماه بعد از داغدیدهگی رنج می برند .بنابراین این نوع تخلیه هیجانی امکان آغاز مرحله دوم یعنی سازگاری مجدد را فراهم میکند. فراگیری وظایف جدید، کنارگذاردن کارهای گذشته ویا محول کردن وظایف همسر متوفی به دیگراعضای خانواده دراین مرحله انجام میگیرد (مورداک ،۱۹۸۰) .باسپری شدن این مرحله، خانواده به مرحله نهایی یعنی مرحله پیشرفت واحیامیرسد. در این مرحله، اعضای خانواده وبه طورکلی خانواده میتواندموقعیتهای جدیدی برای رشد پیدا کرده واز این موقعیتهااستفاده کنند. این آخرین مرحله، ممکن است منجر به ایجاد و یا عدم ایجاد روابط وهویتهای جدید فردی و جمعی گردد.
جدول ۴-۲خانوادههای تک والدی حاصل ازمرگ
مرحله وظیفه نتیجه
——————————————————————————————————-عزاداری تخلیه هیجانی تجزیه و تحلیل روابط گذشته
سازگاری مجدد فراگیری /رهاکردن وظایف
احیا و پیشرفت (دستاورد) پیشرفت خانوادگی وشخصی کسب مهارتهاوعلائق جدید
تک والدی حاصل ازقصدونیت
قصد و نیت عامل دیگر ظهور خانواده های تک والدی است. مواردی که درارتباط باعامل قصدونیت مشخص شده اندعبارت انداز:الف) حامله شدن بدون عقد ازدواج (حاملگی نامشروع ) ب) تصمیم به نگهداری بچه حاصل ازحاملگی بدون عقد ازدواج به صورت اتفاقی یاج) قبول کردن یک بچه به عنوان فرزندخوانده توسط بزرگسال مجرد. ویژگی منحصر به فرد این نوع خانواده های تک والدی این است که والد پیش از رسیدن فرزند، فرصت برای آماده شدن دارد.
خانواده های دارای مادرتک والدی
بنابرآمارهای به دست آمده ،۸۵% تا۹۵ % از کودکان در خانواده های تک والدی با مادران خود زندگی میکنند (گلیک ،۱۹۸۸).”درسال ۱۹۸۸، بیش از۱۳میلیون کودک فقط بامادران خودزندگی میکردند”اگر چه این رقم در چند سال اخیرکاهش یافته است (لویتان وکان وی ،۱۹۹۰).
همچنین مادران با مطالبات زمانی جدیدی همچون وظایف شغلی یاتعهدات مدرسه روبرومیشوند. برای برخی ازاین مادران، سروکار داشتن با خانواده همسر سابق مشکل ودشوار است. برای مثال آنهامیخواهند در زمانی معین فرزندان را ملاقات کنند. خواه برای پدر یا مادر قیم راحت باشد یاراحت نباشد. این نوع مطالبه زمانی به طورکلی با آرامش خانواده تک والدی تداخل دارد، اما روی مادر تاثیر بخصوصی میگذارد.
این مادران بامشکل حفظ کردن هویت یا تغییر هویت مواجه میشوند. مادران جوان تک والدی معمولا”به توجه، حمایت و راهنمایی نیازمندند. به عنوان یک گروه اکثرا”ازاعتمادبه نفس پایین وتجربه کاری ویاتحصیلات محدودی برخوردار هستند (لویتان وکانی وی ،۱۹۹۰). علاوه برمشکلات عملکردی وهویتی، والد این نوع خانواده ها غالبا”از خدمات روانشناختی و پزشکی آگاهی ندارند. ازسوی دیگر، زنان بالای ۴۵ سال به ویژه آنهایی که اساسا”خانه دار هستند برای بازسازی زندگی از نظر اقتصادی، روانشناختی و اجتماعی زمان بسیار سخت و دشواری را سپری میکنند (والراشتاین ،۱۹۸۶).
به طورکلی، سلامتی و سالم بودن خانوادههایی که توسط مادران تک والدی اداره میشوند، به سن و مرحله مادر و فرزندان، سطح تحصیلات، درآمد و حمایت اجتماعی بستگی دارد. معمولا”شرایط زندگی مخاطره آمیز و پردغدغه است اگرچه خانواده های تک والدی بسیاری به سرپرستی مادران وجود دارند که از عملکرد بسیار خوبی بهره مندند.
محدودیت خانواده های تک والدی
محدودیت خانواده های تک والدی مرزها و نقشها را در برمیگیرد (گلن ویک وماوری ،۱۹۸۶). نواحی مختلف و مشکل ساز عبارتند از: مشاجرات درباره مرز میان زن وشوهر سابق ومیان فرزندان و پدر یا مادر قیم با پدر یا مادر قیم مشترک آنها، مشکلات مرزی میان زن وشوهر سابق هر چیزی از ملاقات تا رابطه جسمی را شامل میشود (گلداسمیت ،۱۹۸۲). درخانوادههای تک والدی هنگامی که مشاجره میان همسر سابق وپدر یا مادر قیم پیش میآید؛ اگر مرزها روشن وواضح نباشند، تعاملات دچارآشفتگی و بینظمی میشودو فرزند یا فرزندان از کنترل خارج میشوند (گلنویک وموری ،۱۹۸۶). متاسفانه بچههایی که درخانوادههای تک والدی بزرگ میشوند اغلب به علت مشکلات مرزی ، دچار مشکلات رفتاری میشوند. (گلادینگ،ترجمه بهاری،۱۳۸۲).
ازدیگرمشکلات این خانوادههانقشهامیباشند. اگرچه انعطافپذیری در ایفای نقش برای کمک به خانواده تک والدی به طورکلی درانجام وظایف مفید و باارزش است ، اماممکن است سبب افزایش استرس (فشارعصبی) و مشغله برای افراد خاصی ازخانواده شود. این اعضاء ممکن است به ترتیب نامطلوبی نقش یا سنگینی نقش را تجربه کنند (ویس ،۱۹۷۹).در حقیقت خستگی مفرط و فرسودگی ناشی ازکار زیاد که سبب آزار و پریشانی یک عضو یا بیش از یک عضو میشود، معمولا”نتیجه این شیوه عملی باز است.
محدودیت دیگر در خانواده های تک والدی مربوط به هویت میشود. بسیاری از این فرزندان، بخصوص آنهایی که در خانواده های تک والدی حاصل ازطلاق بزرگ میشوند، درکسب هویتی روشن وقوی وبرقراری ارتباط باجنس مخالف دچار مشکل هستند.”بچههای طلاق خیلی زودتر از دیگران خانه را ترک میکنند، اما نه برای تشکیل خانواده، آنها در مقایسه بادوستان خود کمتر، پیش از ازدواج با کسی زندگی میکنندو هنگامی هم که ازدواج میکنند، طلاق میگیرند “(کارلسون واسپری ،۱۹۹۳،ص۶۰).آنها از دوران کودکی خود لذت کافی نمیبرند. در دوره بزرگسالی، از اینکه به سرعت رشد کنند، ابراز تنفر میکنندو آگاهانه یا ناآگاهانه مناسب سن خود رفتار نمیکنند.
محدودیت دیگر در خانواده تک والدی مربوط به وضع روحی –عاطفی اعضای خانواده میشود. از جمله حالات روانی که فرزندان و والدین این خانواده ها ابرازمیکنند عبارتند از : درماندگی، ناامیدی ، ناکامی، یاس، گناه، افسردگی وتبعیض است (موداک ،۱۹۸۰؛گلداسمیت،۱۹۸۲،بورگرافل وباروت ،۱۹۹۱).
خانواده های دوباره ازدواج کرده
درتوصیف خانواده های ازدواج مجدد عبارت های بسیاری به کارمیروند: خانواده های ناپدری نامادری، خانواده های بازسازی شده خانواده های زوجیت یافته مجدد، خانواده های درهم آمیخته وخانوادههای مخلوط. بدون توجه به اصطلاحات به کاررفته یک چنین خانوادهای از دو بزرگسال و نافرزندیها، فرزند خواندهها، فرزندان حضانتی تشکیل میشود (پیرسن ،۱۹۹۳).
تشکیل خانواده های ازدواج مجدد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...