از طرفی برخی از تحقیقات دیگر چنین بیان نموده اند که زنها کانون کنترل بیرونی تری نسبت به مردها دارند برای مثال هولرن ولوپز[۶۲](۱۹۸۴)، براباندر وبن[۶۳]،(۱۹۹۱) دریک بررسی، مردان کانون کنترل درونی بیشتری نسبت به زنان خصوصاًً در برخی از موارد مربوط به پیشرفت تحصیلی نشان دادند. به طور کلی مردان نسبت به زنان کنترل شخصی بیشتری دارند، مطالعات تجربی نشان داده‌اند که مردان نسبت به زنان احتمال بیشتری دارد که موفقیتها را به عوامل درونی وشکستهارا به عوامل بیرونی نسبت دهند(ماهر و کراسکا،۲۰۰۲).

۲-۲-۴-۴- تفاوت‌های نژادی، اجتماعی،اقتصادی ومنبع کنترل

تحقیقات نشان می‌دهند که افراد طبقات پایین اجتماعی واقلیتها دارای منبع کنترل بیرونی هستند واین گروه معتقدند که کنترل کمی‌بر وقایع زندگی دارند. در مطالعه ای تأیید شد که کودکان سیاه طبقه پایین نسبت به کودکان سفید طبقه پایین ومتوسط وبا کودکان سیاه طبقه متوسط گرایش بیرونی بیشتری دارند(بال،۱۳۷۳).

در تحقیقی مشخص شد که بین شیوه های اسنادی و کانون کنترل با طبقه اقتصادی خانوادگی همبستگی معناداری وجود دارد ودرخانواده‌های طبقه بالا ومرفه سبک اسناد،درونی تر است(آزادمنش،۱۳۸۶). تحقیقات نشان می‌دهد مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی واعمال نفوذ با باور به قدرت کنترل رویدادها ارتباط داردن درمجموع به نظر می‌رسد که دو ویژگی در آنهایی که به لحاظ اجتماعی فعال هستند نقش دارد: الف) باور به کنترل بر بروندادهای خود. ب) باور ‌به این که فعالیت‌های جاری اجتماع نادرست است. به عبارت دیگر افرادی که به قدرت فردی وبی عدالتی در اجتماع باور دارند فعال تر از سایر افراد هستند(طالب پور،۱۳۸۰).

۲-۲-۴-۵- عزت نفس ومنبع کنترل

تحقیقات در مرد عزت نفس نشان داده‌اند که آزمودنیهای دارای عزت نفس کم ومتوسط به گونه معنی داری بیرونی تر از آزمودنی‌های عزت نفس بالا بودند، این یافته مؤید فرضیه پیشنهادی چند پژوهشگر است که دربین آزمودنی‌های دارای عزت نفس بالا، درونی بودن بیشتر رایج است(بال،۱۳۷۳).

۲-۳- قسمت دوم: اضطراب، تاریخچه،مفاهیم-رویکردها ودرمان

۲-۳-۱- تاریخچه اضطراب

تا سال‌های اخیر اختلالات اضطرابی، را در مقوله روان آزردگیها قرار می‌دادند. این اختلال در قرن هیجدهم توسط پزشک اسکاتلندی، ویلیام کولن[۶۴] به کار برده شده بود ویک اختلال عصب شناختی را که به انواع متعددی از اختلال‌های رفتاری منجر می‌شد مشخص می‌کرد(بوتزین، اپستین، انجل فریدمن و سالووی[۶۵]،۱۹۹۶).

در خلال قرن نوزدهم، کسانی که به رغم سلامت ظاهری جسمانی، دارای رفتارهای انعطاف ناپذیر بودند، با عنوان(روان آزرده) متمایز می‌کردند. درپایان قرن نوزدهم وآغاز قرن بیستم، دیدگاه مبتنی بر پدیدآیی زیست شناختی،جای خود را به دیدگاه فرویدی مبتنی برپدیدآیی روان شناختی داد، بدین معنی که وقتی خاطرات وامیال سرکوب شده ناهشیار کوشش می‌کند تا ازسطح ناهشیاری به سطح هوشیاری راه یابند، اضطراب به عنوان علامت هشدار دهندۀ پایگاه (من)آشکار می‌شود. نظریه فروید به طور گسترده مورد پذیرش قرار گرفت ومبنای طبقه بندی روان آزردگیها را در طبقه بندی تشخیصی ‌و آماری انجمن روانپزشکی آمریکا(DSM ([66] تشکیل داد. در دهه های اخیر، نطریه پردازان مختلف وبخصوص نظریه پردازان رفتاری نگر، به مخالفت با این دیدگاه پرداخته‌اند. انتقاد اصلی آن ها متوجه این نکته است که روان آزردگی به گستره وسیعتر ازآنچه در وضع کنونی تحت عنوان اختلال‌های اضطرابی مشخص می‌شود، پوشش می‌دهد وبالاخره باید گفت که اضطراب را نمی‌توان در قلمرو آنچه تحت عنوان روان آزردگی مشخص می‌شود، محدود کرد. چرا که چنین احساسی نه تنها در افراد بهنجار وجود دارد، بلکه بیماران افسرده وروان گسیخته نیز از این حالت رنج می‌برند. امروزه در حد خطوط کلی می‌توان گفت که اختلال‌های اضطرابی به مجموعه ای از اختلالها پوشش می‌دهند که اضطراب یکی از نشانه های آن است(دادستان،۱۳۸۴)

۲-۳-۲- اضطراب

اضطراب[۶۷] به منزله بخشی از زندگی هر انسان، ‌در همه افراد در حد ی اعتدال آمیز وجود دارد در این حد، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی می‌شود. اضطراب از نشانه های طبیعی رشد، تغییر یافتن تجربه چیزهای جدید ویافت هویت ومعنی زندگی است(کاپلان وسادوک،۱۳۸۲ ).

اضطراب به عنوان بخشی از زندگی روزمره هر انسان،یکی از مؤلفه‌های ساختار شخصیت وی را تشکیل می‌دهد که در برخی از مراحل زندگی انسان، برجسته تر از سایر ‌دوران‌ها.می‌توان گفت که اضطراب در پاره ای مواقع سازندگی وخلاقیت را در فرد ایجاد می‌کند. امکان تجسم موقعیت‌ها ‌و سلطه بر آن ها را فراهم می‌آورد ویا آنکه وی را برمی‌انگیزد تابه طور جدی با مسئولیت‌های مهم مواجه شود(دادستان،۱۳۸۴).از سوی دیگر اضطراب کیفیت نجات دهنده زندگی را دارد وهشداری برای آسیب بدنی،درد، درماندگی، نا کام ماندن نیازهای اجتماعی وجسمی‌،جدایی از افراد محبوب،تهدیدی برای مقام وموقعیت وبالاخره تهدید یکپارچگی و تامین شخص است (کاپلان وسادوک،۱۳۸۵).بر عکس اضطراب مرضی[۶۸] نیز وجود دارد که سر منشأ بسیاری از اختلالات قرار می‌گیرد ‌و موجبات ناسازگاری انسان را فراهم می‌سازد. اضظراب مرضی، اضطرابی است مداوم، بیش از حد ومکرر. ‌بنابرین‏ اگر اضطراب از نظر فراوانی[۶۹]، شدت [۷۰]ومدت [۷۱]حالت افراطی داشته باشد به اضطراب مرضی تبدیل می‌شود(دادستان،۱۳۸۴).در این صورت نه تنها نمی‌توان پاسخ را سازش یافته دانست، بلکه باید آن را به منزله منبع شکست،سازش نایافتگی واستیصال گسترده ای تلقی کرد که فرد را از بخش عمده ای از امکانات محروم می‌کند(کاپلان وسادوک،۱۳۸۵).

۲-۳-۳- مفهوم اضطراب

برای اضطراب تعاریف گوناگونی ارائه شده است که تقریباً همه آن ها مبنا واساس مشترکی هستند.برخی از تعاریف به شرح زیر است:

-اضطراب عبارت است از واکنش فرد ‌در مقابل‌ یک موقعیت ضربه آمیز،یعنی موقعیتی که زیر تأثیر بالا گرفتن تحریکات اعم از بیرونی یا درونی واقع شده وفرد در مهار کردن آن ها ناتوان است (چاپلین [۷۲]،۱۹۷۵).

-اضطراب به منزله حالت هیجانی توام با هشیاری مستقیم نسبت به بی معنایی، نقص ونابسامانی جهانی است که در آن زندگی می‌کنیم(ربر[۷۳]،۱۹۸۵).

– نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یابدبختیها ی آینده، توام با احساس بی لذتی با نشانه های بدنی تنش، منبع خطر پیش‌بینی شده می‌تواند درونی یابیرونی باشد(DSMIV،۱۹۹۴).

– اضطراب عبارت است ازآگاهی ازاینکه سیستم ساختمانی فرد برای تعبیر وتغییر حوادث ‌و رویدادهای مهم ناتوان وبی کفایت است(نیک یار،۱۳۷۸).

– یک ترس رایک خطر قابل پیش‌بینی می‌داند وواکنش هیجانی آن را اضطراب می‌پندارد. از نظر بک اضطراب ارزیابی اشتباه یاعدم ارزیابی از آینده است (فری[۷۴]، ۲۰۰۰).

– اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند واغلب مبهم دلواپسی است (پورافکاری،۱۳۸۷).

– اضطراب یک علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریب الوقوع می‌دهد وشخص رابرای مقابله با تهدید آماده می‌سازد. اضطراب واکنش به خطری نامعلوم، درونی، مبهم واز نظر با تعارض همراه است (پورافکاری۱۳۸۷).

۲-۳-۴- انواع اضطراب

اضطراب به طورکلی با انتظار وقوع یک پیشامد ناگوار مشخص است ‌و می‌تواند به اشکال مختلف بروز کند.

اضطراب موقعیتی[۷۵]: گروهی از واکنش‌های مربوط به محرکها وموقعیت‌های استرس آمیز مثل: مصاحبه،امتحان،اعمال جراحی ونظایر آن است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...