به نظر می‌رسد که هدف سران سه کشور آمریکا، شوروی و انگلستان در این اعلامیه کمک به صلح بین‌المللی است و از متن سند چنین بر می‌آید، ولی در آن زمان اهداف تئوریک سند فوق تا چه اندازه در عمل به اجرا در آمد؟! از آنچه که در تاریخ به ثبت رسیده، تلاش کشورها برای دستیابی به منافع سودجویانه خود بسیار بیشتر از تلاش آن ها جهت صلح پایدار و واقعی بوده و به همین علت می‌باشد که با توجه به سند جهانی منشور ملل با همه تدابیر محکم و صلح جویانه و بشر دوستانه ای که در آن وجود دارد اما سودجویی ها و منفعت طلبی های خودخواهانه ی بسیاری از کشورها باعث ایجاد جنگ‌های مختلف، پایمال کردن حقوق ملتها و حقوق بشر، نقض معاهدات و… شده است.

 

 

بند هفتم: عملکرد سازمان ملل متحد

 

طرح قانونی سازمان ملل مبتنی بر سه فرضیه سیاسی بود: اول، اگر قدرت های بزرگ به نحو هماهنگ عمل کنند، جلوی هر تهدیدی علیه صلح و امنیت را بدون توجه به منبع آن بگیرند. دوم، قدرت و دور اندیشی قدرت های بزرگ بدون اینکه متوسل به جنگ شوند کافی برای مقابله با چنین تهدیداتی می‌باشد. سوم، چنین تهدیداتی هیچگاه از جانب قدرت های بزرگ سر نمی زند.این فرضیات در مقابل تجربه زمان قادر به ایستادگی نبوده اند و دولت های بزرگ نتوانسته اند به هنگامی که منافع متباین آن ها در معرض خطر قرار گیرد به نحو هماهنگ عمل کنند. به عبارت دیگر فقط آن ها توانسته اند در دوران بسیار محدود و اوضاع و احوال استثنایی، هماهنگی خود را حفظ نمایند و تهدید اصلی نسبت به صلح و امنیت بین‌المللی از جانب همین قدرت‌های بزرگ است. ‌بنابرین‏ طرح قانونی منشور در تضاد با واقعیات سیاسی جهان بعد از جنگ بوده است.(بهزادی،۱۳۵۵،۸۶)

 

سازمان ملل تا کنون نتوانسته نقشی را که منشور در زمینه منع توسل به زور و حفظ صلح به عهده اش گذارده ایفا کند. در نتیجه سازمان قادر به جلوگیری از وقوع اشکال مختلف مخاصمات نبوده است: «مداخله ی مسلحانه ی اتحاد شوروی (سابق) در چکسلواکی در ۱۹۶۸ یا در افغانستان ۱۹۷۹، مخاصمات مسلحانه ای که دارای خصیصه ی کم و بیش بین‌المللی بوده اند (جنگ هند و چین ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۴، جنگ الجزایر از ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۲، جنگ ویتنام ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۳، جنگ اعراب و اسرائیل ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷و ۱۹۷۳، جنگ ایران و اعراب از۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸، جنگ ۱۹۸۲ میان انگلستان و آرژانتین بر سر جزایر فالکلند».

 

«طبق تحقیق مؤسسه ی بروکینگ که در اول مارس ۱۹۸۱ منتشر شده است، از اول ژوئن ۱۹۴۵ تا ۳۱اوت ۱۹۸۰، تنها ابر قدرت ها متوسل به زور شده اند: اتحاد شوروی (سابق) ۱۹۰ بار و ایالت متحده آمریکا بیش از ۲۰۰ بار».(پاول روبرت،۱۹۹۹،۴۰)

 

به نظر می‌رسد که با همه ی تلاش‌ها و اقدامات صورت گرفته جهت برقراری صلح جهانی، دستیابی ‌به این خواسته ی بر گرفته از فطرت صلح جوی بشریت تا به حال ممکن نشده و درآینده نیز با این روند قدرت طلبی و سود جویی غیر ممکن می کند، اما نکته ی بسیار مهم که تا به حال بدان پرداخته نشده و توجه به آن به نظر کار ساز می‌آید؛ این است که: تا آن زمان که زور وجود دارد (هرچند تدابیر و ترفندهای تعدیل و کنترل آن وجود داشته باشد) یا مورد استفاده قرار خواهد گرفت یا ترس استفاده از آن باعث تلاش کشورها برای تجهیز کردن خود و مسابقات تسلیحاتی و در پی آن اغتشاش بین‌المللی، اگر چه به صورت سرد و خاموش، خواهد شد.

 

بند هشتم: نظام معاهدات بین‌المللی و اقدام برای صلح

 

برخی از معاهدات بین‌المللی و تصمیمات و توافق های میان کشورها نیز به مسئله عدم توسل به زور و تحریم جنگ پرداخته‌اند، از جمله پیمان تأسیس اتحادیه عرب، پیمان آتلانتیک شمالی، پیمان ورشو، عهدنامه وین ‌در مورد حقوق معاهدات، قراردادهای حسن همجواری و عدم توسل به زور میان آلمان فدرال با شوروی (سابق) و با لهستان و بالاخره تصمیمات کشورهای آمریکایی. (ضیائی بیگدلی،۱۳۸۰،۱۸)

 

به نظر می‌رسد که عوامل تصویب کننده ی معاهدات ذکر شده که در توافقات خود مسئله ی عدم توسل به زور و تحریم جنگ را عنوان نموده و در مفاد عهد نامه های خود گنجانده اند، دارای وجدان بیدار و فطرتی صلح طلب بوده اند و در غیر این صورت از تحریم جنگ و صلح طلبی هیچ حرفی به میان نمی آمد و اثری نبود. اما جای این سؤال باقیست که چرا با وجود این صلح جویی های برگرفته از فطرت پاک بشریت باز بسیاری مواقع حقوق بشر پایمال شده و قواعد اصولی حقوق بین الملل زیر پای زور و قدرتها له می شود؟!

 

گفتار چهارم: انواع صلح

 

صلح از قدیمی‌ترین آرمان‌های بشری است و به دلیل اینکه از هر ارزش دیگری در معرض تهدید و مخاطره بوده است همواره تلاش انسان ها چه به لحاظ تئوریکی و چه به لحاظ عملی و راه حل های مقطعی نمایانگر گوشه هایی از فعالیت های انسان‌ها برای رسیدن به صلح بوده است. اولین و مهمترین هدف در حال حاضر علی‌رغم اینکه جنگی بین کشورها وجود ندارد ولی ممکن است روابط صلح آمیزی بین کشوها وجود نداشته باشد و این ‌به این معنا است که معنای صلح در روابط بین الملل دچار تغییر و تحول شده است. در این بخش انواع صلح به طور مختصر جهت آشنایی با انواع واژگان همراه صلح، در ادبیات حقوقی و سیاسی جهان، توضیح داده می شود.

 

بند اول: صلح سرد

 

افکار و ذهن هر انسانی پس از کشف آتش به عنوان پدیده سوزان در واکنش به کلمه سرد، از تقابل دو حرکت سرد و گرم حاصل می شود. ریشه صلح سرد در زیبایی تکامل صلح به روابط دو یا چند کشور منتهی می شود که پس از یک دوره جنگ و کشمکش با یکدیگر صلح کرده باشند، ولی بین آن ها تفاهیم و دوستی برقرار نباشد. شایان ذکر است که اولین بار این اصطلاح سیاسی در خاورمیانه در سال ۱۹۸۵ میلادی برای بیان عدم وجود زندگی و دوستی در روابط دو کشور مصر و اسرائیل (غاصب) در ادبیات سیاسی به کار برده شده است. در مقابل صلح سرد می توان مترادف آن را با عنوان جنگ سرد به کار برد که این واژه را برنارد باروخ، که دارای تخصص مالی بوده و نیز از سیاستمداران آمریکایی به شمار می‌رفت در سال ۱۹۴۷ میلادی، پس از حدود دو سال از پایان جنگ جهانی دوم به کار برد و سپس این کلمه به صورت تکرار توسط والتر لیپمن روزنامه نگار آن کشور در وضعیت تشدید وخامت و قدرت جهانی (غرب و شرق) آن را رسانه ای کرد و حدود چهار دهه این عنوان (جنگ سرد) بر فضای جهان حکم فرما بود تا این که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، چهره آن کمرنگ و سرانجام بی رنگ شد.(رفیعی،۱۳۸۸،۱۵)

 

بند دوم: صلح از طریق وحشت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...