1. دیدگاه خود فریبی

ما برای اداره ی اطلاعات منفی و به دست آوردن دیدی مثبت از خود و جهان از انواع دفاع ها و راهبردهای خود فریبی استفاده می‌کنیم (تیلر[۶۲]، ۱۹۸۹، سیر و براون،[۶۳] ۱۹۸۸و ۱۹۹۴). راهبردهای خود فریبی که برای مقابله با اطلاعات وحشتناک و مغایر با دید خوش بینانه ما از جهان به کار می بریم شامل: الف) سازو کارهای دفاعی (انکار و واپس رانی) ب)خطاهای ادراکی مثبت است.

  • انکار و واپس رانی (سرکوبی)

انکار و واپس رانی دو ساز و کار دفاعی هستند که برای کمک به ما در جهت حفظ یک دید خوش بینانه از جهان، زیاد به کار می‌روند. انکار، عدم قبول وجود یا معنای رویدادهای تهدید کننده و فشار انگیز در دنیای بیرون را شامل می شود (کار، ۲۰۰۴، ترجمه ی پاشا شریفی و نجفی زند، ۱۳۸۵). خارج کردن مطالب ناخوشایند از حیطه ی هشیار ذهن و وارد نمودن آن ها به حیطه ی ناهشیار ذهن واپس رانی (سرکوبی) نامیده می شود. در واقع سرکوبی نوعی فراموشی ناهشیار وجود چیزی است که موجب رنج یا ناراحتی می شود (شولتز، شولتز، ۲۰۰۵، ترجمه ی سید محمدی، ۱۳۸۷) . تیلر(۱۹۸۹) استدلال می‌کند که دفاع هایی مثل انکار و واپس رانی ناسازگارانه اند، زیرا واقعیت را تحریف می‌کنند. بخشی از مغز از بخش دیگر که واقعیت های انکار شده یا تحریف شده را می‌داند منفک می شود.

  • خطاهای ادراکی مثبت

شلی تیلر(۱۹۸۹، به نقل از کار، ترجمه ی پاشا شریفی و نجفی زند، ۱۳۸۵) پژوهش هایی را خلاصه ‌کرده‌است که نشان می‌دهند مردم، به ویژه افراد سالم به گونه ای سوگیرانه خود را خوش بینانه می بینند. تفکر بشری با سوگیری مثبت جدی مشخص می شود. یعنی این که مغز ما طوری طراحی شده است که به جای اندیشیدن به طریق واقع بینانه و منفی، به شیوه ی مثبت می اندیشیم. افراد به سه طریق عمده خود را برخلاف حقایق موجود با آن چه که دیدگاه سایرین از موقعیت نشان می‌دهد مثبت تر می بینند. نخست این که، آنان رفتار گذشته، صفات شخصی و خودشان را به عنوان شخصی در روشنایی افزایش یافته می بینند. به عبارت دیگر خطای ادراکی خود افزایی[۶۴] را تجربه می‌کنند. دوم این که آنان از یک حس غیر واقع بینانه ‌در مورد کنترل شخصی نسبت به امور و از یک باور بزرگ نمایی شده و بی پایه برخوردارند که فکر می‌کنند می‌توانند از بدتر شدن کارها جلوگیری کنند و آن ها را بهبود بخشند. اما ‌در مورد چیزهای بد که برایشان رخ می‌دهد مسئولیتی ندارند. سوم این که، یک حس بی اساس خوش بینانه دارند که آینده امید بخش تر از ان چیزی خواهد بود که واقعیت می‌گوید. به عبارت دیگر بر این باورند که آینده به جای بد بیاری، فشار روانی و آشفتگی، فرصت های بیش تری را برای وقوع چیزهای خوب برایشان فراهم خواهد ساخت. خطای ادراکی مثبت فرایندهای توجه انتخابی و فراموشی مطالب، نادیده گرفتن ناتوانی و خود انگاره ی منفی را شامل می شود (کار، ۲۰۰۴، ترجمه ی پاشا شریفی و نجفی زند، ۱۳۸۵).

توجه انتخابی و فراموشی مطلوب

توجه انتخابی، دیدن چیزهای مثبت و چشم پوشی از چیزهای منفی ‌در مورد خودمان، یعنی از صافی گذراندن اطلاعات از طریق سوگیری را شامل می شود، به گونه ای که فقط اخبار مثبت ثبت و رمز گردانی می شود. فراموشی مطلوب، فرایندی است که در آن اطلاعات منفی درباره ی خود به آسانی یادآوری نمی شود و در مقابل اطلاعات مثبت که دید مثبت از خود حمایت می‌کند با جزییات قابل ملاحظه بازسازی می شود.

نادیده گرفتن ناتوانی

اطلاعات منفی درباره خود را می توان با نادیده گرفتن ناتوانی آشکار خود و پذیرش این که در این زمینه ها از مهارت اندکی برخورداریم اداره کرد.

خود انگاره ی منفی

خود انگاره ی منفی[۶۵]، مجموعه باورهای سازمان یافته ای است که به ما امکان می‌دهد موقعیت هایی را که ممکن است در آن ها اطلاعات منفی درباره ی خود دریافت کنیم پیش‌بینی نماییم و سپس راهبردهایی را برای برخورد با آن ها تدارک ببینیم. برای مثال بگوییم چون کم رو هستیم زیاد حرف نمی زنیم. خود اتگاره ی منفی به شخص امکان می‌دهد حد و مرزی دور صفت شخصی منفی خود ایجاد کند، موقعیت هایی را که ممکن است به آن ها مربوط باشد یا نباشد پیش‌بینی کند و برای آن ها نقشه بکشد. خود انگاره ی منفی هم چنین ممکن است به شخص امکان دهد که با نسبت دادن هر گونه ارزشیابی منفی از خود یک ویژگی منفی در هسته ی خود انگاره ی منفی از عزت نفس خود محافظت کند. برای مثال بگوید: «من در امتحان ‌به این خاطر نتوانستم خوب عمل کنم که کمرویی ام مرا از سوال کردن در کلاس باز می داشت، و فقط کسانی که سوال می‌کنند در امتحانات نتایج خوب به دست می آورند.» (کار، ۲۰۰۴، ترجمه ی پاشا شریفی و نجفی زند، ۱۳۸۵).

خود انگاره ی مثبت[۶۶]

اطلاعاتی که به روش انتخابی مورد توجه قرار می‌گیرد و ما آن ها را به یاد می آوریم به وسیله ی خود انگاره هایمان یعنی باورهایمان ‌در مورد نوع خود و صفات یکسانی که داریم تعیین می‌شوند. خود انگاره ها مشخص می‌سازند که به کدام جنبه از موقعیت ها توجه می‌کنیم و سپس برداشت هایمان با همان اطلاعات تقویت می شود (مراک[۶۷]، ۱۹۹۹).

بخشی از خود انگاره ی ما مربوط به باور کنترل شخصی و ادراک خود به عنوان فردی که نسبت به کنترل محیط خود تواناست می‌باشد. بیشتر بزرگسالان بر این باورند که جهان قابل کنترل است. ارنست بکر[۶۸] (۱۹۷۳)، استدلال می‌کند که باورمان بر کنترل پذیری و با نظم بودن جهان، ما را از رویایی مداوم با واقعیت میرایمان و این که همه ی ما یک قدم با مرگ فاصله نداریم محافظت می‌کند.ما باور به کنترل شخصی را به دلایل گوناگون حفظ می‌کنیم. ما به اشتباه، بسیاری از رویدادهایی را که بازده مطلوب دارند نتیجه ی اعمال خود قلمداد می‌کنیم. برای مثال «من گل ها را آب دادم و آن ها رشد کردند.» (کار، ۲۰۰۴، ترجمه ی پاشا شریفی و نجفی زند، ۱۳۸۵).

      1. نظریه تکاملی تایگر
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...