۷- نگاه داشتن خشم وغضب توسط پهلوانان.
۸- صلح جویی پهلوانان.
۹- حفظ نام و آوازه پهلوانان.
۱۰- نیکی ونکوکاری پهلوانان.
۱۱- پند و عبرت پذیری پهلوان.
۱۲- فتوّت و جوان‏مردی پهلوانان.
بحث اصلی این پژوهش منشها و کردارهای پهلوانان و قهرمانان شاهنامهی فردوسی است، سجایای اخلاقی در هر دین وآیینی پسندیده ومورد احترام بوده است، فردوسی با برخورداری از فرهنگ اصیل ایرانی – اسلامی در سایه تعلیمات دین مبین اسلام وفرهنگ تشیّع وفرهنگ ناب ایرانی تلاش نموده است،که همواره ارزش های انسانی را بر رذیلت های اخلاقی ترجیح دهد.
آنچه این ویژگیهای اخلاقی را بارز مینماید، بروز آن ها از جانب پهلوانان وقهرمانان میباشد که اخلاق ومرام آن ها در طول تاریخ مورد تقلید جوانان این مرزوبوم بوده است وفردوسی با آوردن این سجایای اخلاقی در شاهنامه، خود را برای همیشه پرچم دار ادب واخلاق قرار داده است. هرچه از تاریخ بشر به سوی آینده می گذرد، نیازبشریت به سرمشق گرفتن از اعمال وکردار پهلوانان شاهنامه فردوسی بیشتر احساس میشود.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴-۲-۲- حمد وثنا و توکّل به خدای پهلوانان درشاهنامهی فردوسی

حمد و ثنای خداوند، از خصلت های نیکویی است که تمام نویسندگان وشاعران، آثار خود را با آن شروع میکنند واز جایی که فردوسی مردی مؤمن و معتقد به خداوند است، در اثر وزین خود سعی نموده است ارزشهای ملی و ایرانی را در قالب باور وعقیدهی دینی خود بگنجاند. دراین راستا، درشاهنامه، پهلوانان با توجه به عقیدهی دینی و ملّی خودو تحت تأثیر تعالیم الهی به حمد وسپاس خدا میپردازند.،این قهرمانان درتمام کارهای خود از خداوند استمداد طلبیده و با ذکر خدا درحمدو ثنای الهی کوشیدهاند تا از الطاف الهی بهرهمند شوند.
اوّلین پیام اخلاقی در شاهنامه، حمد ثنا و ذکر خداوند میباشد که تمام پهلوانان آن را به کار میبسته اند. هیچ یک از نبردهای شاهنامه وجود ندارد که در آن پهلوانان ذکر خداوند تبارک وتعالی را به جای نیاورده باشند. قدمعلی سرامیدر این موردمیگوید:«فردوسی شاهکار خویش را به نام «خداوند جانوخرد آغازیده است،این ماییم که خدایمان آفرید تا گنج پنهان و وجود او را شناسایی کنیم و با شناخت جزء جزء جهان کثرت، درجهت به حاصل کردن درکی بسامان تر از او گام برداریم. در سرآغاز شاهنامه متوجه میشویم که این منظومه، سرگذشت دراز آهنگ انسان و انسانیّت است، انسان شاهنامه ای، انسانی است درخت واره که ازسویی ریشه در اعماق میدواند واز سویی سر درمعراج و اوج ها دارد»:(سرّامی،۱۳۸۸: ۲۹)
سـرش راسـت بــر شـد چـو سـرو بلنـد بــه گفتــار خــوب و خــرد کــار بنــد
(فردوسی،۱۳۸۷: ۳)
پاپلی یزدی نیز درکتاب حمد و ثنا و ذکر خداوند در شاهنامه میگوید:«نیایش کردن، از کردارهای شایع وروزمرهی پهلوانان شاهنامه‏ است. هزاران بیت از این دریای بی‏کران به‏ دعا اختصاص دارد. دعا شوق و رغبت را به وجود می‏آوردو ضامن پیروزی است. نیایش باعث تلطیف روح وروان پهلوان میشود. هیچ یک ازپهلوانان و سرداران شاهنامه کارها وپیروزی هایشان را به خود نسبت نمیدهند. همه آن ها اظهارمیدارند، پیروزی ویا شکست آنها خواست خداوند بوده است. هرقهرمانی قبل از شروع کار و نبرد از ایزد و خداوند یکتا، یاری میجوید و بلافاصله پس از پیروزی بر دشمن و سختی، خدای را سپاس میگزارد.»(پاپلی یزدی، ۱۳۸۶: ۳)
رستم سالار پهلوانان شاهنامه، مظهر انسان با ایمان و با خداست،اعمال ورفتار وی تابوی پهلوانان وقهرمانان این اثر ملّی واخلاقی است.رستم درهیچ نبرد ویا پیروزی و شکستی مغرور نگشته است و توفیقش را به بازوی خودش نسبت نداده است. او برعکس، همهی خیرها و پیروزی ها را هدیهای از ذات خداوند دانسته است. پهلوان سترگ شاهنامه، مظهریکتاپرستی،آزادی، آزادگی و در عین حال مظهربندهی کامل و مخلص خداوند نیز هست. مثلاًدر داستان هفت خوان، هیچ خوانی نیست که رستم، ذکر یا مدح و ثنای خداوند را نکرده باشد. در مقدمه هفت خوان، رستم اینگونه با یاد خدا پای در این نبرد سهمگین
مینهد: (ر.ک.همان : ۴)
شـب تیـــره تــا بــرکشـــد روز چــاک نیــایـــش کنــم پیــش یـــزدان پـــاک
(فردوسی، ۱۳۸۷ :۱۹۴)
بــه نــام جـــــهان آفــرین یک خـدای کـه رســـتم نگــردانـد از رخــش پـــای
(همان:۱۹۵)
رستم درخوان اوّل(کشتن شیر) ودر ابتدای نبرد سنگین هفت خوان اسب خود را تیمار میکند و با یاد خدا قدم در این هفت خوان دهشتناک میگذارد:
تــن رخـــش بستــرد و زیــن بــرنهـاد ز یــــزدان نیکــی دهــش، کـــرد یـــاد
(همان :۱۹۶)
در خوان دوم(راه و بیابان) با خدا مناجات ودر برابر او اظهار تواضع میکند و با ایمان به دنیای آخرت خود راتسلیم محض خدا میخواند :
چنیـــن گفـــت : کـــای داور دادگـــر همــه رنـج و سختـی تـو آری بــه ســـر
گـرایـدونـک خشنــودی از رنـــج مـــن بــدان گیتــی، آکنــده کــن گنــج مــن
(همان:۱۹۶)
تهمتـــن ســــوی آسمــان کـــرد روی چنیـن گفــت : کــای داور راسـت گــوی
هـــرآنکـس کــه از دادگـری یک خـدای بپـیچـــد، نیــارد خـــرد را بـــه جـــای
(فردوسی،۱۳۸۷: ۱۹۷)
در خوان سوم درنبردبا اژدها سر و بدن خود را شستشو میدهد و زور و قدرت خود را از خدا میداند، در واقع از ذات خداوند استمداد طلب میکند:
بـــه آب انــدر آمــد، ســر وتن بشست جهــان جــز بــه زور جهــانبـان نجـست
بـــه یـــزدان چنیـن گفـت: کـای دادگر تــو دادی مــــرا دانـــش و زور و فــــر
بــه پیشم چـه شیر و چـه دیو و چـه پیل بیــابـــان بـــی آب و دریـــــای نیــــل
(فردوسی،۱۳۸۷ :۱۹۹)
در خوان چهارم باز هم خدا را نیایش میکند و از او نابودی زن جادوگر را طلب میکند :
تهمتــن بـــه یــزدان نــیایـش گـرفت ابــر آفـــریـن ها فـــزایـــش گــــرفت
چـــو آواز داد از خــداونــــد مهـــر دگـرگونـه تــر گشت جــادو بـــه چهــر
روانــــش گمــان نیـــایـش نــداشت زبـــانـش تـــوان ستـــایــش نـــداشـت
سیــه گشـت چــون نــام یـزدان شنیــد تهـمتــن، سبــک چــون درو بنـگــریــد
بــــینداخــت از بــــاد، خـــمّ کــمند ســر جـــادو آورد نــا گــه بـــه بــند
میــانـش بــه خنجــر بــه دو نیـم کـرد دل جـــادوان زو پـــــر از بــیم کــرد
(همان : ۲۰۰)
در خوان پنجم هنگام مبارزه با اولاد دیو ابتدا از نیروی یزدان کمک میگیرد وبعد به زور شمشیر خود تکیه دارد:
بـــه نیــــروی یـــزدان پیـــروز گـــر بـــه بخـت و بـــه شمشیــر تیــز و هنــر
چـــو بیـنـنـد تـــاوِ بـــر و یـــال مـن بـــه جنــگ انـدرون زخـم گــوپـال مــن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...