جمالی (۱۳۸۹) طی تحقیقی با عنوان بررسی مهارت های سه گانه مدیریتی (ادراکی، انسانی، فنی) مدیران ادارات تربیت بدنی دانشگاه های سراسر کشور اظهار داشت امروزه مدیران برای توفیق در انجام وظایف خود باید نقش های متعددی را بپذیرند و برای ایفای آن ها به مهارت های خاصی نیاز دارند. لزوم اطلاع کافی از اولویت این مهارت ها در پست های مدیریتی از چالش های اصلی پیش روی مدیران ارشد و به ویژه مدیران ادارات تربیت بدنی دانشگاه هاست. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی مهارت های سه گانه مدیریتی مدیران ادارات تربیت بدنی دانشگاه های کشور انجام شد. نتایج نشان داد اهمیت مهارت های انسانی در تمام رده های مدیریتی در سلسله مراتب مدیریت و در هر سازمانی جزء لاینفک انجام وظایف مدیریتی محسوب می شود.
عباسی ( ۱۳۹۰ ) طی تحقیقی با عنوان راهکارهای تقویت و توسعه مهارت های ارتباطی در مدیران (مهارت های ارتباط رو در رو) نشان داد ارتباط رفتاری ، آموختنی است و این بیانگر این نظر است که ما با یادگیری درست و کسب مهارت های ارتباطی میتوانیم به اصلاح و بهبود رفتارهای ارتباطی خویش دست یابیم . بیشتر وقت، انسان ها در ارتباطات روزمره ، صرف گوش دادن و سخن گفتن میشود ، اما ترس از برقراری ارتباط و صحبت کردن در برابر جمع ، مشکلی است که بسیاری با آن رو به رو هستند و نمیدانند که چگونه یک ارتباط درست و مؤثر برقرار کنند . اهمیت این مشکل زمانی دو چندان می شود که در شغل مان و سازمانی که در آن کار میکنیم در برقراری ارتباط با مدیران ، همکاران و مراجعان عملکرد ضعیفی داشته باشیم .
عرضه و همکاران ( ۱۳۹۰ ) طی تحقیقی با عنوان مدیریت دانش و مهارت های ارتباطی مدیران با زیردستان در سازمان تربیت بدنی ایران نشان دادند که بین مهارت های ارتباطی مدیران و کارکنان (خودگشودگی، همدلی، حمایتگری، مثبت گرایی، خود نظمی، مهارت اجتماعی، نفوذ آرمانی و الهام بخشی و تحریک خردمندانه) با متغیرهای خلق و انتقال دانش ( مدیریت دانش ) رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد . ارتباط مثبت و معنی دار بین مهارت های ارتباطی مدیران و مؤلفه های مدیریت دانش مبین آن است که برای اجرای موفقیت آمیز مدیریت دانش باید مدیران سطح مهارت های ارتباطی خود را ارتقاء دهند تا موجب خلاقیت کارکنان و پیشرفت سازمان شوند.
خیرمند و همکاران (۱۳۹۱) طی تحقیقی با عنوان بررسی رابطه بین مهارت های مدیریتی مدیران شعب بانک کشاورزی استان اصفهان با میزان کارایی شعب نشان داد که ۵۵ % کارایی شعب با مهارتهای سیاسی قابل تبیین بود که این مقدار با تأثیرگذاری مهارتهای انسانی به ۶۵ % ارتقا مییافت. نتایج همچنین نشان داد که در زمینهی مهارتهای مدیریتی با توجه به سطوح تحصیلات و سوابق خدمت، تفاوتی میان نظرات افراد نمونه وجود نداشت ولی با توجه به محل خدمت، تفاوتهایی مشاهده شد: مدیران شعب درجه اول، مهارتهای ادراکی بیشتر و مدیران شعب درجه چهار، مهارتهای سیاسی بیشتر داشتند.
تحقیقات انجام شده خارج از کشور
جانسون[۳۵] ( ۲۰۰۴ ) طی تحقیقات خود معتقد است سازگاری به تاثیرگذاری یک مدیر کمک میکند. زمانی که یک مدیر قادر به سازگاری سریع با شرایط غیر منتظره است، وی قادر به رهبری تیم خود نیز میباشد. سازگاری همچنین به این معنا است که یک مدیر میتواند خلاقانه فکر کند و راه حل های جدید برای مشکلات قدیمی پیدا نماید.
شلیفر[۳۶] ( ۲۰۰۶ ) طی تحقیقی با عنوان بهترین مهارت های مدیران اظهار میدارد که داشتن مهارت های مدیریتی متناسب تاثیر مثبتی بر عملکرد و موفقیت مدیران خواهد گذاشت . همچنین مدیران نه تنها باید افراد تحت سرپرستی خود رادرک کنند بلکه باید نسبت به تمایلات ، نگرانی ها و واکنش های آن ها تفاهم کامل نشان دهند.
لاوی[۳۷] (۲۰۰۷ ) طی تحقیقات خود معتقد است بالاترین رتبه ی مهارت ها برای مدیران در سال ۲۰۲۰ ، نخست ایجاد روابط ، دوم دارا بودن مهارت های ارتباطی قوی و سوم تحقق بخشی به اهداف ارزیابی شده است.
کومار[۳۸] (۲۰۰۷ ) طی تحقیقی در شهر حیدرآباد هند نشان داد که مدیران ارشد دانشگاه در انتقال مهارت های قدرشناسی ، نوآوری و ابتکار و روش تفویض اختیار به زیردستان، تأثیر دارند. از این مهارت ها، مهارت های انسانی و ادراکی مدیران بیشترین آمار را به خود اختصاص داد .
کووالسکی[۳۹] ( ۲۰۰۸) طی تحقیقات خود معتقد است بایستی گفت، یک مدیر کارآمد به دنبال رشد شخصی خود است. به منظور پرورش و رهبری دیگران، مدیران باید به دنبال ارتقا خود باشند. یک مدیر که مایل به کسب اطلاعات بیشتر و استفاده از استعدادهای طبیعی خود است، برای افزایش توانایی خود قادر به تشویق همان رفتار در کارمندان میباشد. لازم به ذکر است که مهارتهای مدیران کارآمد از چندین نکته کلیدی تشکیل شده است و به راحتی به دست نمیآیند. کارمندان سطح بالا همیشه بهترین مدیر نبوده و شرکت ها و سازمان ها نیازمند شناخت ویژگی مدیریت موفق و سپس ترفیع کارمندان با توجه به استعدادشان میباشند.
جان[۴۰] ( ۲۰۰۸ ) طی تحقیقات خود معتقد است سبک رابطه مدار و توجه به روابط انسانی در محیط کار با اثر بخشی رابطه مستقیم دارد. مدیرانی که رابطه مدار هستند و به روابط انسانی بیشتر توجه دارند، کارایی و اثربخشی بیشتری دارند و بیشتر میتوانند مهارت های قوانین اداری و ریسک پذیری را به زیردستان انتقال دهند.
اندرسون[۴۱] ( ۲۰۰۸ ) طی تحقیقات خود معتقد است تغییرات گسترده و سریع که در سازمان های امروزی به وجود آمده است سبب شده است تا کمبود مدیران با مهارت برای مشاغل کلیدی سازمان حس گردد و از این رو در مورد اهمیت جانشین پروری در سازمان ها به عنوان یک عامل اساسی و حیاتی، باید با اهداف استراتژیک سازمان مرتبط باشد و از استراتژی سازمان گرفته شده باشد و به طور مستقیم مدیران را درگیر کند. در واقع می توان گفت جانشینی دومین موضوع مهمی است که سازمان های امروزی با آن مواجه اند. در مورد اهمیت برنامه اثر بخش جانشین پروری می توان چنین گفت که برنامه جانشین پروری میتواند راهبردی برای منابع انسانی و کارکنان موجود تعیین کند. مهارت انسانی به عنوان یک شاخص مشترک در همه سطوح مدیریت سازمان (عالی، میانی و عملیاتی) دارای اهمیت خاص و حیاتی میباشند. بررسی های انجام شده مبین آن است که پرورش مهارت های انسانی در مقابل مهارت های فنی کمتر مورد توجه قرار می گیرند و بسیاری از مدیران مهارت های انسانی خود را از سرپرستان و بر مبنای تجارب شخصی خود فرا می گیرند.
ویلسون[۴۲] ( ۲۰۱۰ ) طی تحقیقی با عنوان نیازسنجی آموزشی مدیران میانی بانک در زمینه مهارت های مدیریتی در هاوایی نشان داد بین نیاز آموزشی به مهارت های سه گانه مدیریتی جهت انتقال دانش خود به زیردستان بر حسب متغیرهای تعدیل کننده ( سن ، جنسیت ، میزان تحصیلات و سابقه خدمت ) تفاوت معناداری وجود ندارد .
ریچارد[۴۳] ( ۲۰۱۱ ) طی تحقیقات خود معتقد است یک مدیر با مهارتهای ارتباطی خوب، همچنان که خوب گوش میدهد، قادر به آموزش نیز میباشد. مدیرانی که به صورت مؤثر ارتباط برقرار میکنند، میتوانند اطلاعات را پردازش کرده و به صورت واضح به گروه خود انتقال دهند. مدیران کارآمد قادر به درک و کشف چشم انداز سازمان هستند و میتوانند آن را به منظور حفظ بهرهوری انتقال دهند.
[جمعه 1401-09-25] [ 10:40:00 ق.ظ ]
|