با توجه به مدل مارلات (۱۹۸۵) نقص مهارت های مقابله ای کلی به احساس خودکارآمدی کاهش یافته و افزایش احتمال اینکه رفتارهای اعتیادی به عنوان یک راهبرد مقابله ای مناسب مورد مناسب مورد استفاده قرار گیرد در موقعیت های پر خطر کمک می‌کند شود(اشمیتز، ۱۹۹۵).

نتایج به دست آمده از برخی پژوهش‌ها این دیدگاه را حمایت می‌کند(مثلاً کانورز و همکاران، ۱۹۸۸؛ سیمن و سیمن، ۱۹۹۲؛ کوپر و همکاران ، ۱۹۸۸).

بر اساس این الگو، هدف اولیه درمان های پیشگیری از عود باید کمک به معتاد برای ایجاد راهبردهای رفتاری و شناختی کارآمد برای مقابله با موقعیت های بین فردی و حالات عاطفی منفی باشد.

۲-۳-۵-۴-نظریه دو وجهی اعتیاد

این نظریه، عود به مصرف مواد را ناشی از عوامل روانشناختی و اجتماعی می­داند و مقابله[۷۰] را متغییری اساسی فرض می­ کند که هم بر عوامل روانشناختی و هم بر عوامل اجتماعی اثر می­ کند. این نظریه در امتداد نظریه لازاروس و فولکمن قرار دارد که در آن مقابله به تلاش‌های شناختی یا رفتاری ای اطلاق می­ شود که برای مدیریت یک خاسته خاص بیرونی(اجتماعی) یا درونی(روانشناختی) که فراتر از منابع شخص است مورد استفاده قرار می‌گیرد(کاستلانی [۷۱]و همکاران، ۱۹۹۹).

این نظریه بر مبنای دو فرضیه قرار دارد:

رابطه بین تنیدگی روانشناختی، ساختار اجتماعی و عود(بازگشت) به اعتیاد دو جانبه است.

مقابله، اثراتی که آشفتگی روانشناختی، ساختار اجتماعی و عود به اعتیاد بر همدیگر دارند را تعدیل می‌کند.

کاستلانی و همکاران(۱۹۹۹) به عنوان کسانی که این نظریه را مطرح کردند این دو فرضیه را به صورت دو مدل زیر مورد بررسی قرار دادند.

عود به اعتیاد، با عواملی مانند مسکن، در­آمد[۷۲] و ثبات شغلی(اجتماعی) و آشفتگی هیجانی و روانشناختی طور معناداری با یکدیگر همبسته هستند.

الگوی مربوط به مقابله الف) مقابله در بین عوامل به طور معنادار به عنوان متغییر تعدیل کننده مطرح شده است.

ب) از آنجا که مقابله این سه عامل را به یکدیگر پیوند می‌دهد، همبستگی بین مقابله و متغییرهای دیگر از همبستگی موجود در مدل نخست بیشتر خواهد بود.

با توجه به الگوی(۱) معتادانی که بی ثباتی اجتماعی فزاینده را تجربه می‌کنند، این افزایش در آشفتگی روان شناختی و در نتیجه به احتمال زیاد در بازگشت آنان به سوی اعتیاد نیز مشاهده می شود. علاوه بر این بر اساس الگوی نخست با افزایش آشفتگی های هیجانی و روانشناختی، بی ثباتی هیجانی نیز برجسته می شود و از این رو با افزایش بی ثباتی اجتماعی، احتمال عود نیز افزایش می‌یابد و این چرخه معیوب ‌به این شکل تداوم می­یابد که وقتی اعتیاد آن ها عود می‌کند اغلب آشفتگی هیجانی، روانشناختی و بی ثباتی اجتماعی نیز افزایش می­یابد.

با توجه به مدل(۲) وقتی مقابله ‌به این معادله وارد می شود:

الف) به طور معناداری به عوامل روانشناختی، اجتماعی و عود همبسته است.

ب) به طور غیر مستقیم رابطه ای که بین عوامل اجتماعی، روانشناختی و عود با یکدیگر دارند را افزایش می‌دهد.

ج) درصد واریانس مدل را افزایش می‌دهد. بر اساس این مدل همان گونه که توانایی افراد برای استفاده از راهبردهای مقابله ای مؤثر کاهش می‌یابد، بی ثباتی هیجانی و اجتماعی آن ­ها بدتر می شود و احتمال عود آن ­ها بیشتر می شود، تا به همین منوال، وقتی عواطف منفی، مصرف مواد یا بی ثباتی اجتماعی افزایش می‌یابد اثربخشی مقابله کمتر می شود. از این رو، زوال در یکی از بخش‌های زندگی فرد ‌معتاد به شکست مقابله در بخش‌های مختلف زندگی او می­انجامد و از هم پاشیدگی و زوال مقابله در این بخش‌ها ناتوانی فرد برای مقابله در برابر عود را در پی دارد.

بر اساس این دو الگو متخصصان در درمان باید چند مسئله خصوصاًً هنگامی صادق است که بیمار به محیطی با تنیدگی زیاد و حمایت کم از قبیل محیط های کاری با امنیت کم و … وارد می شود.

در واقع کیفیت مقابله افراد در این موقعیت ها باید در درمان مورد توجه قرار گیرد. اگر این افراد، راهبردهای مقابله ای مؤثر برای تحمل موقعیت هایشان یا درگیری مؤثر در مؤسسه‌ های اجتماعی که به آن­ها در تغییر سبک زندگی کمک می‌کند را در خود گسترش ندهند ممکن است مشکلات زیادی در حفظ آرامش خویش داشته باشند.

اولاً: درمان نباید منحصراًً بر عود، آشفتگی روانشناختی یا بی ثباتی اجتماعی متمرکز باشد. بلکه هر سه مؤلفه‌ و در عین حال ویژگی های خاص هر فرد را باید هدف قرار دهد. درمان تعاملی مستلزم درک گسترده چگونگی تعامل عوامل روانشناختی، اجتماعی، مقابله و عود در هر فرد خاص است.

دوماً: در مراقبه های پس از درمان، ثبات روانشناختی، اجتماعی و مقابله اثربخش نیز باید مدنظر قرار گیرد (کاستلانی و همکاران، ۱۹۹۹).

۲-۳-۶-علل خانوادگی

عموم پژوهشگران توافق دارند که تجربیات خانوادگی اثرات بزرگی بر وضعیت تکامل در حین و بعداز نوجوانی دارد و روابط خانوادگی اثرات عمیقی بر سایر جنبه‌های زندگی نوجوان مانند ارتباط او با افراد دیگر، موقعیت تحصیلی و اعتیاد می‌گذارد. نیازهای فیزیولوژیک و عاطفی کودک در محیط خانواده به وسیله والدین تامین می شود که باعث ایجاد اعتماد به اطرافیان و افزایش اعتماد به نفس می‌گردد. در کنار تامین نیازهای کودک، خواسته های والدین از کودک و نوجوان استانداردهای والای مورد نیاز برای رفتارهای درست اجتماعی و ارزش گذاری های اجتماعی را در او تقویت می‌کند(کاظمی، ۱۳۸۴).

تاثیرات مخرب اعتیاد به مواد مخدر از آن رو حائز اهمیت است که عواقب وخیم آن تنها فرد معتاد را در بر نمی گیرد، بلکه همسر، فرزندان، خانواده گسترده و دوستان و همکاران نیز در معرض آثار ویرانگر آن قرار خواهند گرفت. پژوهش ها نشان داده است که عملکرد تحصیلی پسران دارای پدر معتاد در مقایسه با پسران پدران غیر معتاد افت بیشتری داشته است(تعمیمی پور، ۱۳۸۴).

بین مصرف مواد اعتیاد آور توسط پدر یا مادر یا هردوی آن ها و سوء مصرف و اعتیاد فرزندان رابطه وجود دارد. مشاهده مشروب خواری والدین در اوایل زندگی ممکن است تاثیر عمده ای در قبول پیشنهادها و اصرارهای همگان برای مصرف مواد در فرزندان داشته باشد.

به غیر از مصرف والدین، وجود اختلال در تعاملات خانوادگی، وجود تعارضات، نزاع­ها و درگیری­های اعضای خانواده، رفتارهای نادرست والدین با فرزندان، که شناخت­ها، عواطف و رفتارهای کودکان و نوجوانان را تحت تاثیر قرار می‌دهد، از عوامل خطر آفرین برای سوء مصرف مواد و اعتیاد محسوب می شود(نورانی پور، ۱۳۸۳؛ احمدوند، ۱۳۷۸؛ بشارت، ۱۳۸۰).

در بررسی که توسط کاظمی(۱۳۸۴) بر روی والدین افراد معتاد انجام گرفت، نتایج نشان داد که بیشتر والدین آن­ها سیگاری، غیر متعهد و دارای سبک مقتدر بودند.

۲-۳-۷-عوامل فرهنگی و اجتماعی

عقاید، باورها، نگرش ها و ارزش­های مردم هر جامعه که تحت تاثیر آن جامعه قرار دارد، بی سوادی و عدم احساس ‌مسئولیت، تاثیر بارز و چشم گیری بر مصرف، سوء مصرف و اعتیاد مواد دارد. فرهنگ بر نوع مواد مصرفی، روش های مصرف و هدف مصرف تاثیر بسیاری دارد. وضعیت اقتصادی جامعه، تعارضات و بی عدالتی­های اجتماعی، فقر فشارهای ناراحت کننده زندگی اجتماعی ممکن است زمینه ساز سوء مصرف مواد و وابستگی به آن ها شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...