بروکینگ در بخش دارایی‌های بازار، به مشتریان، وفاداری آن‌ ها و شبکه های توزیع که مرتبط با سرمایه مشتری هستند، اشاره می‌کند. استوارت نیز اظهار می‌دارد که سرمایه مشتری عبارت است از اطلاعات بازار برای استفاده در جذب و حفظ مشتریان. موضوع اصلی سرمایه مشتری، دانش موجود در شبکه های بازاریابی و روابط با مشتریان است. سرمایه مشتری به عنوان یک پل سازمان دهنده عملیات سرمایه فکری تلقی می‌شود ویک عامل تعیین‌کننده در تبدیل سرمایه فکری به ارزش بازار است. (ستایش و همکاران،۱۳۹۲، ص ۸۰)

سرمایه مشتری که به عنوان پل و کاتالیزوری در فعالیت‌های سرمایه فکری محسوب می‌شود از ملزومات اصلی و تعیین‌کننده تبدیل سرمایه فکری به ارزش و در نتیجه عملکرد تجاری شرکت است. سرمایه رابطه‌ای، ارزش روابط شرکت با مردم سازمان‌هایی است که با آن‌ ها قراردادهایی کاری دارند. این سرمایه شامل روابط با سهام‌داران برون‌سازمانی، شبکه های عرضه و توزیع خدمات، شرکا، روابط مشتریان (وفاداری و ارتباط بین شرکا سرمایه‌گذاران) وبرند سازی (فلسفه، عملکرد، شهرت و اعتبار و شناخت برند) می‌باشد. هم افزایی تمام دارایی‌های نامشهود نه تنها دارایی‌های نامشهود تحت مالکیت شرکت، ارزش وتدوام یک مزیت رقابتی را در پی دارد. مسئله عمده‌ای که شرکت‌ها با آن مواجه هستند تبدیل دارایی‌های نامشهود (مانند دانش افراد) به دارایی‌های مشهود (مانند حق امتیاز و اختراع) یا به عبارت دیگر تبدیل سرمایه انسانی به سرمایه ساختاری است. (شماخی، حبیبی،۱۳۹۳، ص ۶۰)

سرمایه مشتری یا ارتباطی شامل وابستگی‌های برون‌سازمانی مانند وفاداری مشتریان، حسن شهرت و روابط شرکت با تأمین‌کنندگان منابع آن می‌باشد. این موضوع از طریق ارزش دفتری یک مشتری از انجام داد وستدد با سازمان تعریف می‌شود؛ به عبارت دیگر سرمایه مشتری به عنوان یک پل و سازمان دهنده عملیات سرمایه فکری تلقی می‌شود ویک عامل تعیین‌کننده در تبدیل سرمایه فکری به ارزش بازار است. سرمایه مشتری شامل مواردی نظیر ارزش امتیازات تحت تملک شرکت، روابط آن با مردم وسازمان های مرتبط با مشتریان، سهم بازار، نرخ حفظ یا از دست دادن مشتریان و همچنین سودآوری خالص به ازای هر مشتری می‌گردد. به طور کلی، می‌توان گفت که مهم‌ترین جز اصلی و اساسی سرمایه فکری، سرمایه انسانی است و دو سرمایه دیگر تابعی از سرمایه انسانی هستند. در واقع بدون سرمایه انسانی امکان رشد و توسعه آن‌ ها محدود است. (چوپانی و همکاران،۱۳۹۱، ص ۳۵)

سرمایه مشتری یکی از اجزای اصلی و اساسی سرمایه فکری به شمار می رود که ارزش را در کانال‌های بازاریابی و ارتباطاتی که شرکت با رهبران آن صنعت و تجارت دارد، جای داده است. تعاریف جدید مفهوم سرمایه مشتری را به سرمایه ارتباطی توسعه داده‌اند که شامل دانش موجود در روابطی است که شرکت با مشتریان، رقبا، تأمین‌کنندگان و عوامل دولتی دارد. (انوری رستمی و همکاران،۱۳۹۲، ص ۹۳)

بروکینگ (بریتانیا) روس (بریتانیا) استوارت (ایالات‌متحده) بنتیس (کانادا)

دارایی‌های انسانی:

مهارت‌ها، توانایی‌ها و تخصص، توانایی حل مسئله و سبک‌های رهبری

سرمایه انسانی:

شایستگی، طرز تلقی و چالاکی فکری

سرمایه انسانی:

کارکنان به مثابه مهم‌ترین دارایی سازمان

سرمایه انسانی:

دانش کارکنان

دارایی‌های زیر ساختاری:

فن آوری، فرایندها وروش های کاری

سرمایه سازمانی:

دارایی فکری، نوآوری، فرایندها دارایی فرهنگی

سرمایه ساختاری:

دانش موجود در فن آوری اطلاعات

سرمایه ساختاری:

دارایی‌های غیرانسانی یا قابلیت‌های سازمانی مورد نیاز برای تحقق نیازمندی‌های بازار

دارایی فکری:

دانش فنی، مارک های تجاری و حق ثبت محصولات

سرمایه نوسازی و توسعه:

حق ثبت محصولات و تلاش‌های آموزشی

سرمایه ساختاری:

حق ثبت محصولات، طرح‌ها ومارک های تجاری

دارایی فکری:

برخلاف سرمایه فکری، دارایی فکری یک دارایی به ثبت رسیده با تعریف قانونی است.

دارایی‌های بازار:

نام‌های تجاری، مشتریان، وفاداری مشتریان و کانال‌های توزیع

سرمایه رابطه:

روابط با ذی‌نفعان درون و بیرون سازمان

سرمایه مشتری:

اطلاعات بازار برای استفاده در جذب و حفظ مشتریان

سرمایه رابطه:

سرمایه مشتری تنها یک بخش دانش موجود در روابط سازمانی است.

جدول ۲-۲: مقایسه مفهوم‌سازی‌های سرمایه فکری (نمامیان و همکاران،۱۳۹۰)

۲-۲-۵) مدیریت سرمایه فکری:

اسچیوما ولررو[۲۶](۲۰۰۸)، مدیریت سرمایه فکری را فعالیتی «چترگونه» تعریف می‌کنند که بر شناسایی، اندازه‌گیری، کنترل و توسعه منابع نامشهود متمرکز است. (داداشی خاص، بابائی،۱۳۹۲، ص ۱۹)

مدیریت سرمایه فکری، بیش از آنکه یک فن مدیریتی باشد، رویکردی بنیادی در مدیریت منابع و دارایی‌های سازمان است. در واقع، سازمان‌هایی که به شکلی راهبردی بر مواردی چون: مدیریت و سنجش سرمایه فکری، ارزیابی فناوری رقابتی و سامانه‌های مالکیت فکری تمرکز دارند، قادرند سرمایه فکری خود را به صورتی کاراتر مدیریت کنند. الزامات دستیابی به چارچوب مدیریتی کاراتر علاوه بر توجه راهبردی به موارد یادشده، درک تفاوت‌های موجود میان سرمایه انسانی و دارایی‌های فکری است. چرا که سرمایه انسانی را نمی‌توان به مالکیت سازمان در آورد و در مقابل دارایی‌های فکری (چون: متدولوژی ها، فرایندها و پایگاه‌های داده) به راحتی به مالکیت سازمان و سهام‌داران آن در می‌آیند. از این رو مهم‌ترین وظیفه در مدیریت سرمایه فکری، تبدیل سرمایه انسانی (دانش سر بسته) به دارایی‌های فکری (دانش آشکار) است. (ناظم و همکاران،۱۳۹۱، ص ۱۵۰-۱۴۹)

امروزه مدیریت سرمایه فکری، سازمان را به موفقیت‌های بیشتری در افق‌های آینده بازارهای رقابتی خواهد رساند. استقرار نظام مدیریت سرمایه فکری در سازمان مهم‌ترین قدم در توسعه سامانه اکتساب ارزش و پشتیبانی از این ارزش، از خلال این سرمایه است. به طور قطع، مدیریت مناسب سرمایه فکری منجر به تولید ارزش پنهان برای سازمان خواهد شد به باور بسیاری از نظریه‌پردازان و پژوهشگران حوزه سرمایه فکری یکی از نشانه های موفقیت هر سازمان در میزان توانایی مدیریت سازمان در تبدیل ظرفیت‌های نامشهود ارزش بالقوه به دارایی‌های نامشهود ارزش بالقوه به دارایی‌های نامشهود باارزش بالفعل است. یکی دیگر از مهم‌ترین جنبه‌هایی که مورد توجه به جنبه‌ای سرمایه اجتماعی به عنوان یکی از مؤلفه‌های مؤثر در تشکیل سرمایه فکری در سازمان است. مدیریت سرمایه فکری را می‌توان بسته‌ای از دانش تشکیل‌شده از مجموعه منابعی نامشهود و پنهان، اصول، فرهنگ، الگوهای رفتاری، قابلیت، شایستگی‌ها، ساختارها، ارتباطات، فرآیندها و پردازش‌های منجر به دانش یا منتج ازآن به حساب آورد. (ناظم،۱۳۹۱، ص ۸۴)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...