۵ – روتلدگ[۱۱] (۲۰۰۷) در پژوهشی تحت عنوان «ظهور و پیشرفت اخلاق» بیان داشته است که تکامل اخلاقی ناشی از یک دید فلسفی است. طبیعت انسان یک طبیعت خوب میباشد و از این رو انسان تمایل به خوبی دارد و بدیهی و آشکار است که انسان در ذات خود و درکی از خود و تکامل خود دارد. اگر چه هر کسی آن را به مرحله عمل نمی رساند اما آرزو و فهم آن در هر کسی وجود دارد. رشد اخلاقی مانند رشد سایر اعضای انسان خود به خود صورت میگیرد حتی با وجود موانع اجتماعی و شخصیت و وجوان اخلاقی صورت میگیرد. در حقیقت ظهور اخلاق مظهر و نشانی از وجدان اخلاقی هر شخص میباشد اما می توان از خصوصیت انسان در این امر بهره گرفت. ۱ – دلیل و برهان ۲ – خشم ها ۳ – حس شرم و گناه (به نقل از عسکری، ۱۳۸۹، ص ۳۳).
۶ – ای الرود[۱۲] (۲۰۰۹) در پژوهشی تحت عنوان «فلسفه معاصر تربیت اخلاقی در تبیین رویکرد، تبیین ارزش ها» چنین بیان داشته است که : تبیین ارزش ها خواه ارزش ها عینی باشند یا ذهنی مفید میباشد و در مورد رفتار مطابق ارزش ها چنین بیان داشته است که ارزش ها زمانی منتسب به انسان میشوند که الگوی ثابتی از رفتار را شکل میدهند.
۷ – یویسال[۱۳] (۲۰۰۷) در پژوهشی تحت عنوان «تربیت اخلاقی کودکان» چنین نتیجه گیری می کند که والدین نقش مهم و مؤثری در تربیت کودکان دارند ؛ زیرا کودکان دارای طبیعت خالص و پاک میباشند که در معرض همه نوع تاثیرات قرار دارند. از این رو در تربیت اخلاقی تأکید بر نقش والدین است.
۸ – استوتل[۱۴] (۱۹۹۷) در مقاله ی خود تحت عنوان «رویکرد فضیلت به تربیت اخلاقی» برخی روشنگری های مفهومی به این نکته اشاره کردهاست که علی رغم وفور گفته ها و نوشته ها در باب فضایل و تربیت در زمان کنونی، هنوز گزارش شفاف و متقاعد کننده ای راجع به ویژگی های رویکرد فضیلت گر او وجود ندارد. وی پس از طرح و بررسی سه تعریف متفاوت راجع به این رویکرد تمایز قابل شدن میان رویکرد فضیلت گر او چشم اندازهای اصلی دیگر در تربیت اخلاقی (به ویژه رویکرد شناختی – رشدی) را مورد بحث قرار میدهد و استدلال میکند که تنها تعریفی که قابلیت فرق نهادن مناسبی را داشته باشد به اخلاق فضیلت مدار اشاره خواهد داشت؛ تنها بر اساس این تعریف می توان رویکرد فضیلت را به عنوان یک پژوهش کیفی جدید رشدی، در تربیت اخلاقی مورد نظر قرار داد (صص ۳۹۵ – ۴۰۷).
۹ – هالستید[۱۵] (۲۰۰۷) در پژوهشی تحت عنوان «چارچوب مشخص برای تربیت اخلاقی» چنین بیان دانسته است که برای مسلمانان سه نوع ارزش اساسی وجود دارد که عبارتنداز : ۱ – ادب ۲ – اخلاق ۳ – رفتارهای الگو مانند پیامبر (ص) آنچه سبب تفاوت تربیت اخلاقی غرب و اسلام می شود عبارتنداز : ۱ – وجود اصول و قوانین ازلی و ابدی و نقش قانون در اجرای اخلاق. ۲ – به دلیل درک های مختلف از خوبی، خودمختاری در اخلاق ممنوع است. ۳ – وجود آخرت به عنوان عامل ایجاد انگیزه برای انجام عمل و بازداری از یک عمل. در پایان دو اصل اساسی در تربیت اخلاقی اشاره نموده است. ۱ – اشاعه دانش که مقدمه عمل است ۲ – انگیزه که سبب عمل بر طبق علم و دانش می شود (به نقل از عسکری، ۱۳۸۹، ص ۳۲).
۱۰ – اوسرف و رایشنباخ[۱۶] (۱۹۹۴م) دو متفکر غربی در تحقیقات خود تربیت اخلاقی را این گونه تعریف کردهاند که: جامع دو گرایش باشد، یکی پرورش فضائل در دانش آموزان و دیگری آموزش ارزش ها و اصول اخلاقی ؛ آنان در تعریف تربیت اخلاقی گفته اند : «تربیت اخلاقی در صدد است رشد اخلاقی را ارتقاء دهد یا فضائل اخلاقی بیشتری را در دانش آموزان ایجاد کند.
۱۱ – اسکات[۱۷] (۱۹۹۰) در مقاله ای با عنوان «ابعاد تحولی نادیده گرفته شده در تربیت اخلاقی» دیدگاهی را در موردداوری اخلاقی مطرح میکند که از موضوعات عدالت و حقوق فراتر می رود و به اخلاق نظر دارد که شامل مسئولیت و غمخواری نسبت به دیگران است. به نظر او، نظریه ی تحول اخلاق باید هم رفتار اخلاقی مانند (رفتار اجتماعی) و هم استدالال اخلاقی را در کانون توجه قرار دهد. وی در نهایت مدلی جامع برای تربیت اخلاقی پیشنهاد نموده است.
۱۲ – النر[۱۸] (۱۹۹۶) در مقاله ای تحت عنوان «چگونه می توان مشخص کرد که تربیت اخلاقی کارآمد است ؟» پیشنهاد میکند که عرصه ی ارزشیبابی را در تربیت اخلاقی گسترش دهیم. در این مقاله استدلال شده است که پژوهش های پیشین، در ارزشیابی تربیت اخلاقی، عمدتاًً بر شواهد غیر مستقیم تأکید ورزیده اند (به طور مثال پیشرفت در استدلال اخلاقی) و به تغییرات رفتاری توجهی نداشته اند. توصیه شده است بر روابط میان مراقبت فرد نسبت به رتارهای فردی و اجتماعی خود با تربیت اخلاقی تأکید بیشتری صورت پذیرد.
نتیجه گیری
با توجه به تحقیقات داخلی و خارجی بیشتر تحقیقات در زمینه ی تربیت بیان شده بود و در زمینه اخلاق بخصوص تربیت اخلاقی از منظر امام علی(ع) کم مورد بررسی قرار گرفته بود ولی در زمینه تربیت دینی، اجتماعی و سیاسی از منظر قرآن یا عالمان یا نهج البلاغه بیشتر مورد تحقیق بوده است و تربیت اخلاقی را به طور کلی بررسی نشده بود یعنی تحقیق در زمینه ی تربیت اخلاقی که اهداف، روش ها، اصول، مبانی و استلزامات تربیتی دقیقاً بررسی شود نبود بلکه یک یا چند مورد تربیت اخلاقی بررسی شده بود. درباره موضوع تا جایی که جستجو شد، مستقلاً اثری با این نام در پایان نامه ها نگاشته نشده، در مورد اخلاق یا انسان کامل یا تربیت در نهج البلاغه و … پایان نامه هایی نگاشته شده است اما با عنوان خاص «تربیت اخلاقی در نهج البلاغه» تاکنون پایان نامهای نوشته نشده است؛ که هدف آن بررسی ویژگی های انسان در ارتباط با خدا، خودش و دیگران باشد.
در مجموع می توان گفت در تعریف تربیت اخلاقی از میان متفکران مسلمان دو گرایش است یکی تعریف تربیت اخلاقی با تکیه بر پرورش عادت ها و صفت های اخلاقی مطلوب اسلام و دیگر تعریف تربیت اخلاقی با تکیه بر پرورش شناخت ها گرایش ها و رفتارهای اخلاقی.
در میان متفکران غربی نیز دو گرایش در تعریف تربیت اخلاقی وجود دارد : یکی گرایش که تربیت اخلاقی را پرورش فضائل در دانش آموزان میداند؛ و دیگری گرایشی که تربیت اخلاقی را وزش ارزش ها و اصول اخلاقی تلقی میکند. پس با توجه به تحقیقات که بررسی شد تربیت اخلاقی را می توان این طور تعریف کرد: تربیت اخلاقی، آموزش اصول و ارزش های اخلاقی و پرورش گرایش ها و فضیلت های اخلاقی است. در تعریف ارائه شده بعد شناختی، عاطفی و رفتاری اخلاق مورد توجه قرار گرفته است پس تربیت اخلاقی فقط تهذیب نفس نیست بلکه تربیت اخلاقی همان به وجود آمدن یک انسان متکامل است.
فصل سوم:
ویژگی های انسان در ارتباط با خداوند و
تربیت اخلاقی متناظر با آن ها (در نهج البلاغه)
مقدمه
اگر بخواهیم تربیت اخلاقی را در یک مفهوم خلاصه کنیم، باید بگوییم تربیت اخلاقی یعنی «حب خدا» و تمام مسائل دیگر در زمینه تربیت اخلاقی یا مقدمه رسیدن به خدا است یا ثمرات و نتایج دوستی خدا است، می توان گفت کسی که دوستدار خداوند باشد او را اطاعت خواهد کرد و قهراً حسادت، بخل، … نخواهد داشت؛ کسی که خداوند را دوست بدارد آثار، افعال و آیات خداوند را نیز دوست خواهد داشت، لذا آن که دوست خداوند باشد که خودش ظلم نمی کند و رابطه اش را با خداوند اصلاح میکند. پس می توان گفت انسان که یک موجود الهی است.
[جمعه 1401-09-25] [ 10:24:00 ق.ظ ]
|